بازگشت

تاريخي


همان طور كه در مقدمه اشاره شد عزاداري براي شهداي كربلا از روز بعد واقعه كربلا آغاز شده است ؛ به چند نمونه از عزاداري براي شهداي كربلا اشاره مي شود تا نشان داده شود كه عزاداري براي آن بزرگواران ريشه در فطرت انساني و وجدان ديني مسلمانان داشته و به طور خود جوش و طبيعي انجام گرفته است :

1ـ وقتي كه اهل بيت امام حسين (ع) را در حال اسارت به كوفه بردند، هنگامي كه مردم متوجه شدند آنان از خاندان پيامبرند، ناله شان به گريه و زاري بلند شد، امام سجاد (ع) به آنان فرمود: «اَتَنُوحُون َ وَ تَبْكُون َ مِن ْ أجْلِنا؟! فَمَن ْ ذَاالَّذِي ْ قَتَلَنا؟ آيا براي مامي گرييد و بر ما نوحه مي كنيد، پس كشنده ما كيست و چه كسي كه ما را كشت ؟»

هنگامي كه حضرت زينب (س) با سخنان بيدارگر خود كه از عمق جانش برمي خاست مردم كوفه را سرزنش كرد و آنان متوجه شدند كه چه كار ناشايسته اي انجام داده اند و چه فاجعه عظيمي را در تاريخ به وجود آورده اند از كرده خود سخت پشيمان شدند و به شيون و زاري پرداختند؛ راوي گويد، به خدا قسم مردم را ديدم كه هنگام شنيدن اين خطبه ، حيران بودند و مي گريستند و دست ها به دندان مي گزيدند.

وقتي كه ام كلثوم (س) دختر امام علي (ع) در ميان مردم كوفه سخن راني كرد، صداي گريه و ناله از مردم برخاست ، زنان گيسو پريشان كردند، خاك بر سر پاشيدند، چهره ها خراشيدند، سيلي به صورت زدند و فرياد وا ويلا و وا بثورا بلند نمودند و مردها گريستند و موهاي محاسن خود را كندند، هيچ موقع ديده نشد كه مردم بيش از آن روز گريه كنند.

2ـ وقتي كه اهل بيت امام حسين (ع) را اسيرانه همراه با سرهاي شهداي كربلا به دمشق بردند و با سخن راني هايي كه بازماندگان شهدا (به خصوص امام سجاد (ع)) كردند، چهره مزورانه يزيد از هم دريده شد و مردم پايتخت تازه پي بردند كه چه جنايت عظيمي انجام گرفته است . براي جبران اين جنايت و در واكنش به اين مصيبت بزرگ به عزاداري براي شهداي كربلا پرداختند: اهل شام كه در خواب غفلت بودند، بيدار شدند و بازارها را تعطيل ، و سوگواري به پا كردند، گفتند: به خدا قسم ما نمي دانستيم كه آن سر،سر حسين (ع) است ، چون گفته بودند، آن سر يك نفر خارجي است كه در خاك عراق خروج كرده است .

يزيد كه با احساسات مخالف مردم مواجه شده بود، براي فريب افكار عمومي و تبرئه خود، حرم امام حسين (ع) را طلبيد و از آنان عذر خواهي كرد و گفت ، شما دوست داريد نزد من بمانيد يا به سوي مدينه برويد؟ گفتند: دوست داريم چند روز براي امام حسين (ع) نوحه سرايي كنيم ، بعد به مدينه برويم . يزيد دستور داد خانه اي در اختيار آنان بگذارند و همه وسايل مورد احتياج را براي آنان آماده كردند و آنان مشغول نوحه سرايي بر حسين (ع) شدند. در دمشق هيچ زن قريشي نماند، مگر اين كه لباس سياه پوشيد و هفت روز بر حسين (ع) گريست . همين كه روز هشتم رسيد، يزيد آنان را بين ماندن نزد او و رفتن به مدينه مخيّر كرد و آنان رفتن را اختيار كردند.

ابن قتيبه دينوري مي نويسد: وقتي كه اسراي كربلا را به شام نزد يزيد آوردند، يزيد رو به مجلسيان كرد و از آنان پرسيد، نظرشان درباره اين اسرا چيست ؟ نعمان بن بشير (فرماندار سابق كوفه ) كه در مجلس حاضر بود، گفت : اي امير مؤمنان ! با اينان آن طور رفتار كن كه اگر پيامبر (ص) زنده بود و اينان را در اين حال مي ديد، رفتار مي كرد. يكي از دختران امام حسين (ع) گفت : اي يزيد! اين زنان دختران پيامبرند. با اين كلام مردم اهل شام كه در مجلس بودند، صدايشان به گريه بلند شد.

طبري و بلاذري نيز مطالبي چنين نقل كرده اند.

3ـ وقتي كه اهل بيت امام حسين (ع) و بازماندگان شهداي كربلا به مدينه وارد شدند، مردم مدينه در فقدان امام حسين (ع) و برادران و فرزندانش ، صدا به گريه و شيون بلند كردند؛ همانند روزي كه پيامبر (ص) از دنيا رحلت كرده بود. بشير بن جذلم گفت : چون نزديك مدينه رسيديم ، علي بن حسين (ع) پياده شد و خيمه ها بر پا كرد و زنان را پياده نمود و فرمود: اي بشير، خدا پدرت را بيامرزد كه مردي شاعر بود، آيا تو مي تواني شعر بگويي ؟ بشير گفت ، آري ، اي پسر پيامبر (ص) ، من هم شاعر هستم ، فرمود: برو مدينه و خبر شهادت اباعبد الله را به اطلاع مردم برسان . بشير گفت : من بر اسبم سوار شدم وباشتاب آمدم تا وارد مدينه شدم ، چون به مسجد رسول خدا (ص) رسيدم ، صدا به گريه بلندنمودم و اين اشعار را انشا كردم (كه ترجمه آن چنين است ) : اي مردم مدينه ! ديگر درمدينه نمانيد، زيرا حسين (ع) كشته شد و از شهادت اوست كه اشك چشم من چون باران فرو مي ريزد، بدن حسين (ع) در زمين كربلا به خون آغشته و سر مقدس او را بالاي نيزه در شهرها مي گردانند. پس از آن گفتم : اي اهل مدينه ، اكنون علي بن حسين (ع) با عمه ها و خواهرانش نزديك شما و پشت ديوار شهر شماست و من فرستاده او هستم كه جايگاه او را به شما نشان دهم . از اين سخن تمام زنان مدينه كه در حجاب مستور بودند،از چادرها بيرون آمدند و فرياد واويلا وا ثبورا بلند نمودند، نديدم روزي را كه گريه كنندگان بيش از آن روز باشند.

4ـ سال 65 هجري قمري گروهي از مردم كوفه ـ و جاهاي ديگر ـ كه از كوتاهي هاي خود درباره امام حسين (ع) به شدت پشيمان شده بودند و احساس گناه مي كردند، به رهبري سليمان بن صرد خزاعي عليه دستگاه بني اميه قيام كردند. آنان قبل از آغاز نبرد، كنار قبر امام حسين (ع) آمدند، صدا به گريه و شيون بلند كردند؛ هيچ روزي چنين گريه كنندگان براي امام حسين (ع) ديده نشد. كنار قبر آن حضرت توبه كردند و براي او از درگاه خداوند طلب رحمت نمودند، يك شب و روز در كنار قبرش ماندند و در اين مدت كارشان گريه و زاري بود. در كنار قبر امام (ع) مي گفتند: خدايا بر حسين شهيد فرزند شهيد، هدايت يافته فرزند هدايت يافته ، راست گو فرزند راست گو، رحمت بفرست . خدايا تو را شاهد مي گيرم ، بر اين كه بر دين و راه آنان هستيم و دشمن كشندگان او و دوست دار دوستان اوييم . خدايا ما فرزند پيامبرت را ياري نكرديم ، اعمال گذشته ما را ببخش و توبه ما را بپذير.

اين ها نمونه هايي از عزاداري خود جوش مردم براي امام حسين (ع) و اهل بيتش و واكنشي طبيعي در برابر فاجعه عظيم كربلا بوده است . اين گريه ها ريشه انساني داشته و دست هيچ قدرت و سياستي ، در آن مداخله نداشته و غير از گريه ها و عزاداري هاي فردي بوده كه از وجدان پاك انساني و دين سرچشمه مي گيرد و هم چنين غير از گريه ها و عزاداري هاي اهل بيت عصمت و طهارت است كه هميشه خود را در اين مصيبت بزرگ عزادار مي دانستند.