بازگشت

مراسم عزاداري و عزت نفس


موضوع عزت نفس ، هم از ديدگاه ديني ، يك مفهوم محوري و مهم است و هم ازديدگاه روان شناسي ، در گرايش هايي مثل رشد، باليني ، شخصيت و اجتماعي ، به آن توجه فراوان شده است ، عزت نفس يكي از مؤلفه هاي بهنجاري محسوب مي شود (انكينسون و همكاران 1983).

مراسم عزاداري را از هر ديدگاهي (ديني يا روانشناسي ) مطالعه كنيم ، رابطه منفي با عزت نفس ندارد. بلكه زمينه هاي عزت نفس بيشتر را در افراد فراهم مي آورد.

ارزيابي ما از خود پنداره خويش بر حسب ارزش كلي آن ، عزت نفس ناميده مي شود؛ به عبارت ديگر، مي توان عزت نفس را هم چون ميزان ارزشي كه ما براي خود قائل هستيم ، در نظر گرفت . مطالعات ، حاكي از اين است كه آگاهي يا برداشت ما از خود،بيشتر ناشي از تجربه هاي اجتماعي ماست . ماخود را آن گونه مي بينيم كه فكر مي كنيم ديگران ما را مي بينيد.

ايلين شيهان و مي گويد، طي ملاقات هايي كه در طول ساليان ، با مراجعان مختلف داشته ام ، افرادي را ديده ام كه عزم خود را جزم كرده بودند كه عزت نفس خود را بالا ببرند و از اين ره گذر آثار مثبت متعددي را نصيب خود كردند، بعضي از آن آثار به ترتيب زير است : 1) پذيرش هر چه بيشتر خود و ديگران 2) آگاهي بيشتر از آنچه در زندگي مي خواهيم . 3) آرامش بيشتر و آمادگي بيشتر براي كنترل استرس 4) امنيت بودن و احساس شاد بودن . 5) اشتياق به داشت مسئوليت بيشتر. 6) توجه بهتر به ديگران .7)احساس راحتي در موقعيت هاي اجتماعي . 8) احساس متعادل بودن . 9) اتكا به خود وخلاقيت بيشتر. 10) بهبود ظاهر و احساس سر زندگي . 11) آمادگي بيشتر براي دريافت محبت و محبت كردن به ديگران . 12) ملايم تر بودن با خود، توانايي دست زدن به خطرهاي بيشتر. 13) توانايي تبريك گويي به ديگران بدون حسادت . 14) اطمينان داشتن به خود در همه فعاليت ها. 15) تبديل كردن «مشكلات » به مبارزه جويي ها.16)تمايل بيشتر براي در ميان گذاشتن احساسات با ديگران . 17) توانايي بيان صادقانه نارسايي ها در كارهاي خود. 18) اشتياق ، انگيزه و علاقه مندي بيشتر به زندگي .

از سوي ديگر عزت نفس پايين نيز، مشكلات فراواني را براي فرد ايجاد مي كند،بعضي از آن ها عبارتند از:

1) عدم پذيرش خود و ديگران : كارل راجز مي گويد هر چه افراد خود را بيشتربپذيرند، احتمال پذيرش ديگران نيز برايشان بيشتر است و بر عكس .

2)ترس از ترك شدن : بسياري از افراد، از ترس اين كه ترك شوند، به روابط مخرب خود و ديگران ادامه مي دهند، گاهي وابستگي را با محبت و عشق اشتباه مي گيرند.

3) كمال گرايي افراطي :اگر در كمال گرايي ، همواره خود را با موفق ترها مقايسه كنيم و توقع بالاتر داشته باشيم ، ازهمسر خوب دوست خوب ، انجام دادن كارهاي خوب و...، محروم خواهيم ماند.

4) استفاده از مكانيزم انكار: مثلا زني كه عزت نفس پايين دارد، اگر شوهرش از زيبايي اش بگويد،مي گويد او فقط براي خوشحالي من اين طور مي گويد.

5) گاهي مكانيزم هاي ديگري مثل سركوبي ، فرافكني ، واكنش وارونه ، و... نيز ناشي از كمبود عزت نفس است .

6) بعضي اعتيادها در زندگي روزمره ، مثل پرخوري ، كم خوري ، سيگار كشيدن ، مصرف الكل و موادمخدر، كار، نظافت ، قمار، مسائل جنسي ، احساسات عقل گرايانه ، سرزنش ديگران ، و...نيز گاهي ناشي از عزت نفس پايين هستند.

7) عزت نفس پايين ، با خود انگاره ضعيف ومبهم ، و عزت نفس بالا، با شناخت روشن تر از خود، همراه است .

8) پيش قدم شدن درارتباط با ديگران ، در افراد با عزت نفس پايين كمتر است .

كمبود عزت نفس در رفتار اجتماعي فرد نيز اثر منفي مي گذارد. گرني (1988)، مطالعات زيادي را در مدارس انجام داد؛ او فهرستي از رفتارهاي اجتماعي متأثر از عزت نفس پايين را شمارش كرده است : 1) كوچك تران را آزار مي دهد.

2) با همسالانش پرخاش كننده است .

3) به غريبه ها اعتماد نمي كند. 4) ديدگاه ديگران را درك نمي كند.

5) به نظريات مراجع قدرت خيلي وابسته است .

6) اطلاعات كمي از خودش بروز مي دهد.

7) از نقش هاي رهبري اجتناب مي كند.

8) به ندرت داوطلب مي شود.

9) به ندرت توسط همسالانش انتخاب مي شود.

10) غالبا كناره گير و منزوي مي شود.

11) رفتارهاي متناقض دارد.

12) مطيع است و ابراز وجود نمي كند.

13) به ندرت مي خندد.

14) توجه اش به خودش است .

15) همسالانش را بي ارزش تلقي مي كند.

16) فعاليت هايش توسط ديگران تعيين مي شود.

در متون ديني ، از اين موضوع با عنوان هاي متعددي ؛ مثل عزت نفس ، كرامت نفس ، مردانگي و آزادگي و... ياد شده است . از ديدگاه دين ، اصولاً براي مؤمن ، عزت و احترام خاصي هست . يعني علاوه بر عزت نفس ، بايد مؤمنان ديگر را نيز عزيز بداريم ؛به عنوان مثال قرآن مي فرمايد؛ «اگر به نيازمند مؤمني كمك مالي كرديد، آن را با اذيت كردن و منت گذاشتن همراه نكنيد، و اگر غير از اين است ، اصلا صدقه ندهيد و كلماتي خوب بر زبان جاري كنيد، بهتر است ». «و اي كساني كه ايمان آورده ايد، صدقات خود را با منت گذاشتن و اذيت كردن باطل نكنيد.» در روايات متعددي نيز آمده است كه حرمت نفس مؤمن از حرمت مقدساتي مثل كعبه نيز بيشتر است . و تحقير وي به هيچ وجه بخشودني نيست .

در باب عزت نفس نيز در متون ديني ، در دو سطح نگاه مي شود: يكي عزت نفس شخصي و ديگري عزت نفس انساني . در روان شناسي اگر از عزت نفس سخن به ميان مي آيد، فقط به خود شخصي نظر دارد؛ يعني توجه كردن و مهم شمردن استعدادهاي نهفته در وجود فرد. اما در دين ، بايد علاوه بر احيا كردن استعدادهاي دروني ، نفس انساني را عزيز داشت و در مقابل نفس حيواني ، آن را پرورش داد. بايد حتي المقدور دست نيازپيش ديگران دراز نكرد، بر اساس بسياري روايات ، خداوند كارهاي مؤمن را به خود وي واگذار كرده است ، ولي اجازه ذلت پذيري به او نداده است . اين امر آن قدر مهم است كه حتي انجام دادن واجبات الهي نيز، عذري براي پذيرش منت و ذلت ديگران نيست ، براي انجام يك واجب الهي مي توان از مال و حتي از جان ، مايه گذاشت ، اما از آبروي مؤمن نمي شود. اگر كسي مؤمني را دعوت كند كه به هزينه او به حج برود، و شائبه اي از منت گذاري در بين باشد، لازم نيست بپذيرد.

حتي مبارزه با نفس كه به معناي صحيح خود، بسياري ضروري و لازم است . نبايد موجب ناديده گرفتن عزت نفس بشود. كسي ممكن است خيال كند كه با تحقير خود پيش ديگران ، بهتر مي تواند با نفس خويش مبارزه كند، اما اسلام اين را اجازه نمي دهد.

برخي از اهل تصوف كه كمتر با منابع غني اسلام آشنايي داشته اند، گرفتار چنين خطايي شده اند، مؤمن نبايد كاري كند كه پس از آن مجبور به معذرت خواهي بشود چون اين نوعي ذلت پذيري است . نبايد در مسافرت ، با كساني كه فاصله اقتصادي بسيار با او دارند، همسفر بشود، چون اگر ضعيف تر باشد، خودش اذيت مي شود و اگر غني تر باشد موجب اذيت هم سفر خود مي شود.

بين عزت نفس و رفتار اخلاقي مثبت ، رابطه مستقيم وجود دارد. كسي كه عزت نفس داشته باشد، كمتر گرفتار خطاهاي اخلاقي مي شود، بيشتر مي توان از او انتظار داشت و نبايد خودمان را از شرّ او ايمن بدانيم . هيچ كسي براي ديگران تكبر نمي كند،مگر اين كه ذلتي را در خودش احساس كرده است . كسي كه نفاق مي ورزد، ناشي از ذلت دروني اش است و كسي كه غيبت مي كند به خاطر عجز او است .

هم بستگي بين عزت نفس بالا و فضايل اخلاقي را از طريق يك قانون مسلم روان شناختي نيز مي توان نتيجه گرفت و آن عبارت است از نظريه «هماهنگي شناختي » فستينگر. چكيده اين نظريه اين است كه اگر متوجه بشويم ، دو شناخت ما بايكديگر، يا شناخت و رفتار ما با يكديگر ناهماهنگ است ، دچار ناراحتي مي شويم وتلاش مي كنيم كه حتي المقدور، آن ناهماهنگي را بر طرف سازيم .

طبيعي و آشكار است كه در مراسم عزاداري حسيني (ع)، اوّلاً، محتواي آن دين ،تبليغ و ترويج مي شود كه حسين (ع) پيرو آن بوده است . و جايگاه عزت نفس در اين دين را دانستيم ؛ ثانياً، خود امام حسين (ع) و حركت او و سخنان و پيام هاي او، كه در مراسم عزاداري از آن ها ياد مي شود، از ابتدا تا انتها، پر است از عزت نفس و تأكيد بر آن . پيام «هيهات منا الذلة » حسين (ع) و حركت او ضرب المثل شده است . در سراسر دنيا هركسي نام حسين را بشنود يا بخواند، فوراً همراه آن ، نام عاشورا و نهضت حسين و ظلم ستيزي حسين مطرح مي شود؛ ثالثاً، روانشناسان ، براي رشد عزت نفس عواملي راشمارش مي كنند، كوپر اسميت (1967) تحقيقات انجام شده بر روي عزت نفس را مروركرد و به اين نتيجه رسيد كه چهار عامل ، اهميت ويژه اي در رشد عزت نفس داند.

1) ميزان پذيرشي كه ديگران براي او قابل هستند.

2) موفقيتهاي فرد و موقعيتي كه براي اودر جامعه قائلند.

3) تفسيري كه فرد از ارزش ، و آروزهاي خود داشته است و دارد.

4) روش يا روشهايي كه فرد، آن تفسير خود را به عمل مي كشاند.

با اندكي تأمل در اين چهار عامل ، متوجه مي شويم كه مراسم عزاداري ، باعث رشد اين عوامل و در نتيجه رشد عزت نفس مي شود. افراد، در مراسم عزاداري ، به طور صحيح و كامل مورد پذيرش يكديگر قرار مي گيرند، در اين مراسم ، عزاداران و برگزاركنندگان ، به احترام حسين (ع) هر كسي را كه در اين مراسم وارد شود (حتي اگر اشتهار به بزه كاري هم داشته باشد) عزيز مي شمارند و آن را مهمان حسين مي دانند. كساني كه اهل مراسم عزاداري حسيني هستند، در جامعه اسلامي ، جايگاه خاص دارند. مردم هيئتي ها و مسجدي ها را دوست دارند و آن را به صورت خودآگاه و ناخودآگاه ، ييك از معيارهاي گزينش خود در امور مهم زندگي ، مثل ازدواج ، مشاركت مالي و...، مي دانند. تفسيري كه فرد از ارزشها و آرزوهاي خود دارد، و همين طور شيوه اي كه فرد، آن آرزوها و ارزشها راعملي مي كند، تحت تأثير مستقيم شناختها و عواطف ناشي از مراسم عزاداراي است .