بازگشت

مراسم عزاداري


عزاداري ، در متون اسلامي ، يك اصطلاح شرعي نيست ، بلكه مسلمانان آن را به كار برده اند، لذا بايد در فرهنگ لغات ، به دنبال كاربردهاي آن گشت . عزا به معناي صبر و شكيبايي در ماتم و به معناي سوگ و مصيبت آمده است . «عزّي»؛ از باب تفعيل به كار رفته است ، «تعزيه الرجل »؛ يعني تسلي دادن و توصيه به صبر كردن ، «عزّي بعضهم بعضاً»؛ يعني يكديگر را توصيه به صبر كردند. «حسن الله عزاك »؛ يعني خداوند به تو صبر و نيكي عطا كند.

همان گونه كه از لغت به دست مي آيد، عزاداري ، در اصل براي تسلي دادن به داغ ديده است . براي آرامش بخشي به داغ ديده از عوامل متعددي مي توان سود جست ، از جمله :

1) هنجارهاي اجتماعي و هم دردي ها.

2) همسان سازي با بزرگان ديني و تاريخي مورد علاقه مردم .

3) تفكر منطقي ، براين نكته كه لاجرم بايد به زندگي عادي برگرديم ، نمي شود زندگي را تعطيل كرد. 4) گريه كردن و برون ريزي عاطفي .

5) ذكر كردن غم و غصّه ها با ديگران (راه ديگري از برون ريزي )

6) خواندن اشعار غم ناك و معنا دار.

7) اعتقاد به معاد و... و يادآوري آن ها.

نكته جالب توجه اين است كه همه عوامل هفت گانه ، در ضمن مراسم عزاداري ، و با كمك ديگران ، براي فرد داغ ديده ، حاصل مي شود. در غالب ديد و بازديدها، اظهار هم دردي ها، شركت در مراسم و اداي احترام به متوفي و بازماندگان ، مداحي كردن از بزرگان ديني و ذكر مصايب آنان ، خواندن قرآن و آيات مناسب تسلي بخش ، اجراي سخنراني هاي مناسب با موقعيت و اوضاع و ارايه كردن شناخت هاي لازم براي داغ ديده و ديگر مخاطبان ، و... اين ها همه در ضمن مراسم عزاداري حاصل مي شود، و جالب توجه تر اين كه بسياري از اين ها، اختصاص به مراسم جمعي دارد و در تنهايي و نشست هاي خانوادگي حاصل نمي شود.

در جوامع مختلف ، شيوه هاي نسبتاً مشابهي براي اين مراسم وجود داشته و دارد.مراسم عزاداري و ختم در سه روز اوّل ، هفته ، چهلم ، و گاه سالگرد (در جامعه ما)، به سازگاري داغ ديده با اوضاع جديد كمك مي كند. با گرفتن مراسم سالگرد، به بازماندگان كمك مي شود كه ضمن برگزاري گرامي داشت ياد متوفي ، آن را به خاطرات عزيز و تكرار نشدني تبديل كنند. به طور كلي دو عامل «فراموشي » و «گذشت زمان » از جمله عوامل سازگاري است .

در ساير اديان نيز چنين هنجارها و مراسمي وجود دارد؛ مثل مراسم يادآوري از مصلوب شدن حضرت عيسي در دين مسيحيت . در فرهنگ ايراني قبل از اسلام نيز «خون سياوش » و «مرگ سهراب »، اگر چه به نوعي افسانه مي ماند، ولي در كاهش غم و غصه هاي داغ داران ايفاي نقش مي كرده است . تيشه بر سر زدن فرهاد، بيابان گردي مجنون ، ناكامي زليخا، صبر يعقوب در غم فرزندش يوسف ، بردار رفتن حلاج ، و...، همه وهمه ، عناصري نمادين از غم و اندوه براي درك اين معني و كنار آمدن با غم است .