بازگشت

حماسه عاشورا در منظر اديبان


ادبيات ملل ، با موادّ تاريخي مي آميزند و تاريخ هاي گوناگون ، ادبيات و سبك متفاوت را مي آفرينند. تاريخ سكون و عشرت ، تخيّلات لهوآلود را پديد مي آورد. و واژه ها در بستر رخوت مي غلتند و... امّا ادبيات شيعي ، از اقيانوس عواطف و حماسه عاشورا بهره مي گيرد و به آن وامدار مي شود.

از ابتداي واقعه ، شاعران شيعي از آن حادثه مدد گرفتند و عناصر تخيّل را به آن رويداد مظلومانه ، آميخته و سرشك ديده را با خون هاي مطهر، عجين كردند و از شعر شيعي ، سلاح بُرّان ساختند.

كميت اسدي ، چكامه هاي زيبايي در احياي آن حماسه سرود و از آن ، در قصائد خود ياد كرد. در قصيده خويش گفته بود:



وقتيل بالطف غودر عنه

بين غوغاء امه وطغام



و شهيدي به طف رها شده بود

ميان گروهي فرومايه و احمق و اوباش

او جبهه معارض حسيني را افشا كرد و نشان داد كه چگونه سفلگان و بي هنران ، مركب اهداف زورمداران شدند. پس از اين سروده بود كه امام سجاد (ع) فرمود: ما از اداي پاداش تو ناتوانيم ، خداوند به تو پاداش دهد.

در روزگاران شهادت زيد، ابو ثميله أبّار، در رثاي او گفته بود:



والنّاس قد أمِنوا وآل محمّد

من بين مقتول ٍ وبين مُشَرّدِ



ما حُجّة ُ المستبشرين بقتله

بالامس أو ما عذر اهل المسجد



مردم در امنيّت به سر برند و اهل بيت پيامبر

يا در خون تپيده اند و يا آواره

عذر شادمان ديروز شهادت او (زيد)

و بهانه مسجديان (در سكوت ) چيست ؟

ابو ثميله ، با اين سرود اشاره اي آشكار به واقعه عاشورا داشت و آن حادثه را درخاطره ها به ياد مي آورد.

در روزگار امام صادق (ع) بهره وري از حادثه عاشورا در شعر شيعي نمايان تر شد وآن امام همام ، به اين حضور، عنايت ويژه داشتند. گفته اند: جعفر بن عفان ، به محضر امام آمد و حضرت صادق (ع) او را نزديك خواند و فرمود: ابي جعفر به من گفته اند كه تو در رابطه با حسين (ع) شعر مي گويي و نيك مي سرايي ، لذا براي من برخي از اشعارت را بخوان و او چنين خواند:



لبيك علي الاسلام من كان باكياً

فقد ضيّعت احكامه واستحلّت



غداة حسين للرماح دريئه

وقد نهلت منه السيوف وعلت



وغودر في الصحراء لحماً مبدداً

عليه عتاق الطير باتت وظلّت



احكام الهي ، ضايع و محرّمات او حلال شده است .

بامدادان ، حسين هدف نيزه هاي نوآموزان بود

شمشيرها از او سيراب شد و بالا رفت

او رها شد در صحرا چون گوشت پراكنده

كه بر آن مرغان شكاري صبح و شام سپري كردند

هم چنين از آن امام (ع) نقل شده است كه به عماره فرمودند:

در باره حسين (ع) شعري بخوان و او مي گويد: من شعري را خواندم و حضرت گريست . شعر ديگري را طلب كرد و دو مرتبه اشك ريخت و هم چنان من شعر خواندم و او گريه كرد تا نواي گريه را از تمام خانه شنيدم .

اين وقايع نشان مي دهد كه چگونه ائمه : اهتمام داشتند كه عاشورا را در صحنه ادبيات شيعي ، زنده نگه دارند و از طريق ذوق و هنر، ذائقه انساني را با خون و عطر عاشورا آشنا كنند.

از شاعران ديگر آن دوره سيّد حميري است كه در خدمت صادق (ع) چنين سرود:



امرر علي جدث الحسين

فقل لا عظمه الزكية



ما اعظما مازلت من

وطفاء ساكبة روية



در پايان قصيده بود كه صداي گريه و ناله از بيت امام (ع) برخاست . اين هم نوايي حكايتي بود از تأثير شعر شيعي و تشويق بيت معصومين : از شاعراني كه استعداد خويش در خدمت حماسه عاشورا قرار دادند.

منصور نمري - از شاعران ديگر اين دوره - سروده بود:



تقتل ذرية النبي وير

جون جنان الخلود للقاتل



ويلك يا قاتل الحسين لقد

بؤت بحمل ينؤ بالحامل



ما الشك عندي في كفر قاتله

لكنني قد اشك في الخاذل



واي بر شما! نواده هاي پيامبر كشته مي شوند

آن گاه براي قاتلانشان بهشت جاويدان آرزو مي كنند

بدا به حال تو اي قاتل حسين !

بار گناهي كه به دوش مي كشي ، گران و تحمّل ناپذير است

من در كفر قاتل او شك ندارم

ترديدم در كفر آنان است كه او را در صحنه نبرد، تنهاگذاردند.

بدين گونه شاعر شيعي ، تفكّر ترويج يافته را با ترديد و نفي مواجه مي نمايد. او حكايت از جوّ فتنه آلودي مي كند كه قاتلان و كشتاركنندگان ، تطهير شده اند و حاكميّت ،اذهان ساده و بسيط را ربوده است . در اين مقام ، شعر شيعي است كه نه تنها جبهه معارض حسيني ، كه صحنه عريض و طويل قافله سكوت را نيز با سؤال مواجه مي كند.

دعبل ، شاعر شهيد شيعه نيز با اين برداشت ها، حادثه عاشورا را عنصر اصلي شعر حماسي مي سازد. در قصيده تائيه سرود:



مدارس آيات خلت من تلاوة

ومنزل الوحي مقفر العرصات



افاطم لو خلت الحسين مجدلاً

وقد مات عطشائناً بشط ّ فرات



اذن للطمت الخدّ فاطم عنده

واجريت دمع العين في الوجنات



أفاطم قومي يا بنة الخير واندبي

نجوم سماوات بأرض فلاة



ديار رسول الله اصبحن بلقعاً

وآل زياد تسكن الحجرات



مدارس آيات الهي از تلاوت كننده خالي گشته اند

و جايگاه وحي الهي به ديار خشك و تهي مبدّل شده است .

اي فاطمه ! اگر با حسين بر زمين افتاده تنها شدي

در حالي كه تشنه در كنار شط فرات به درود گفت

در آن گاه اي فاطمه ! بر چهره چنگ مي زدي و اشك ديده رابر گونه ها فرو مي ريختي

اي فاطمه ! اي دختر نيكي ! برخيز و گريه و ناله كن

ستارگان آسمان بر زمين

سرزمين رسول خدا كوير گون است

و آل زياد در قصرهاي سنگي سكونت گزيده اند

شاعر شيعي در اين بستر سوز و گداز، عاشقانه سرود. جاودانگي جوشش خون حسيني را در بهارستان ادبيّات شيعي نمايان ساخت و شعر شيعه را بيان سوز و درد نسل مظلوم قرار داد.

احمد امين ، نگاشته است : ادبيات شيعي ، ادبياتي عاطفي و با سوز و گداز است و آن را، از ادبيات خوارج ، كه شعري حماسي است ، جدا مي داند.

اين نظر مورد تصديق نيست ، زيرا شعر شيعي ، عاطفه و حماسه را درهم آميخته است . آن روزگار، سوگ و سرشك در خدمت نهضت قرار داشت . آن گاه كه شاعران شيعي از تضييع احكام الهي سخن مي گفتند، آيا جز حماسه و خيزش مي توان نام ديگر بر آن نهاد. آن زمان كه شاعر شيعي سكوت اهل مسجد را در حوادث واقع بر اهل بيت پيامبر (ص) ياد مي آورد، جز خروش خشم عليه حكّام ، نامي ديگر داشت ؟ آيا بيهوده بودكه شاعري چون دعبل ، چهل سال دار خويش را بر دوش مي كشيد؟

بنابر اين ، بايستي امتياز شعر شيعي را از شعر معتزلي ، كه خردگرايانه بود، و شعر خوارج ، كه حماسي و برانگيزاننده بود، در تركيب خرد و عشق و حماسه داشت . در اين ميان عاشورا به عواطف و انگيزه هاي قيام ، ميدان حضور داد و شعر شيعي را، سرشار از عناصر آن ساخت .