بازگشت

جمع بندي و نتيجه گيري


از مجموعه مباحث فوق به اين نتيجه مي رسيم كه :

1) از قيام عاشورا در بعد تربيت ، در حد شايسته سخن به ميان نيامده و حال آن كه اين حركت نكته هاي تربيتي قابل توجه و ماندگاري را در خود مستتر دارد. در مقاله حاضر،به بعضي از نكته هاي تربيتي قريب به يك سال آخر زندگي حضرت توجه شده و در انتخاب گزينه ها نيز به شبهه هاي عصر، پرسش هاي روز و نياز زمان توجه جدي قرار شده است .

2) در يك نگاه ابعاد تربيت را به فردي و اجتماعي مي توان فروكاست . در اين نوشتار، در بعد فردي تنها به عزت مداري و ذلت گريزي با توجه به سال عزت و افتخارحسيني عنايت شده و ديديم كه از نهضت عزت مدار حسيني مي توان درس هاي عزيزانه فراوان در بعد اخلاقي گرفت .

در بعد تربيت جمعي ، تنها به تربيت سياسي در نهضت كربلا عنايت شده تا به اين شبهه به صورت مستقيم و غير مستقيم پاسخ داده شود كه نمي توان هم حسيني بود و زيست و هم بر جدايي دين از سياست حكم داد.

در هردو مورد نيز اگر امام حسين به عنوان معصوم براي شيعيان اسوه و الگوست و قول ، فعل و تقريرش حجيت دارد، مبناي تربيت بايد عزيزانه و حساس نسبت به دولت مردان و قدرت هاي سياسي عصر باشد. و الا تربيت ذليلانه و يا انزوا طلبانه و يا تفكيك دين از سياست با الگوي عاشورا نمي سازد.

3) اگر بحث روش هاي تربيتي نيز از مباحث اساسي در اين موضوع است ، حداقل روش هاي متكي بر موعظه و نصيحت ، روش ملايمت و ملاطفت ، روش روشن گري و اعطاي بينش و روش تربيتي مبتني بر آزادگي از روش هاي مشهود حاكم بر فضاي تربيتي نهضت كربلاست .

از چهار روش مورد بحث ، دو روش متكي بر موعظه و ملايمت ، ثقل توجه به حوزه قلب و دل مخاطبان است و در روش روشن گري و اعطاي بينش ، توجه مربي به تأثيرگذاري بر حوزه عقل متربي و مخاطبان است و در روش آزادگي ، همزمان عقل و قلب مورد اهتمام مربي است . پس مي توان مدعي شد كه روش هاي تربيتي قيام عاشورا ذوابعاد، جامع نگر و مبتني بر ملاحظه همه قابليت هاي آدميان است و به دنبال آن است كه همه استعدادهاي خداداد و امكانات دروني انسان ها به صورت موزون و متعادل شكوفا شده و ثمر بدهند.