بازگشت

روش روشن گري و اعطاي بينش


در روش روشن گري و اعطاي بينش ، مفروض آن است كه آدميان واجد نعمتي عظيم و خداداد به نام «عقل » هستند و انسان ها با تكيه و اعتماد به چنين منبع دروني مي توانند راه را از چاه ، صحيح را از سقيم و صواب را از ناصواب بازشناسند. با اين نگاه است كه در صورتي به افراد آگاهي هاي لازم داده شده و از جهل بيرون آيند، از بين خوب و خوب تر، دوّمي را و از بين بد و بدتر اولي را برمي گزينند.

البته از آن جا كه انسان فقط واجد قوه دروني عقل نيست و ساير غرايز و قوا نيز در آنها فعالند، ممكن است با روشن گري نيز انسان به تبع غرايز به جاي راه ، چاه را برگزيند. ولي اولياي خدا و مربيان الهي موظفند كه از مردم جهل زدايي كنند و به عقل ، انتخاب و گزينش آنها احترام بگذارند و با بهره بردن از ابزار زبان و گفتار روشن گري بكنند و حق گزينش را به ديگران واگذارند.

شايد بارزترين روشن گري امام حسين در طول نهضت در شب عاشورا و براي ياران خودشان باشد. از جهت نظامي ، معمولاً بايد شب هاي عمليات به نيروها روحيه داد،نقاط ضعف دشمنان را برشمرد، بر پيروزي آينده مانور داد و مجموعاً نيروها را براي رزم آماده نمود. اما شيوه اي كه امام حسين (ع) برگزيده است ، شيوه روشن گرانه براي اعطاي بينش به يارانش مي باشد، زيرا چون شب شد، امام حسين (ع) اصحاب خويش را جمع نمود، پس از حمد و ثناي الهي ، روي به ايشان نموده و فرمود:

به درستي كه من نه اصحاب و ياراني بهتر از شما سراغ دارم و نه اهل بيتي بهتر از اهل بيت خويش ؛ خداوند به همه شما جزاي خير دهد. اكنون كه شب چونان پرده اي سياه همه چيز را در بر گرفته است ، شما هم شبانه حركت كنيد و هريك دست يكي از افراد خاندان مرا گرفته و دور شويد و مرا با اين قوم تنها گذاريد. زيرا آنها غير از من ، با كس ديگر كاري ندارند. (هولاء القوم فانهم لا يريدون غيري )

اگر امروزه در سطح جهان نيروهاي نظامي ، چريكي ، شبه نظامي ، انتظامي ،اطلاعاتي ، امنيتي و حراستي تربيت مي كنند و دانشكده هاي نظامي و انتظامي و اطلاعاتي تأسيس مي كنند، در كدام يك از اين روش هاي تربيتي ، اين چنين رابطه اي رابين فرمانده و نيروها، رهبر و اعضا تعريف مي كنند؟ در كجا تا بدين حد به نيروها حق تأمل ، تعقل ، گزينش داده و به نيروها در فضاي رزم اين قدر اطلاعات از وضعيت خودي وخطرهايي كه در پيش رو هست ، مي دهند؟ اين مكتب تربيتي حسين (ع) و فضاي تربيتي عاشورا ست كه رابطه اي انساني ، سالم ، صادقانه و دوستانه بين فرماندهي و نيروهادر حادترين شرايط برقرار كرده است و نيروها محقند جداي از فشارهاي عاطفي ، ديني ،انساني ، آزادانه و با چشم باز دست به انتخاب بزنند. چنين شيوه تربيتي محاسني دارد كه از جمله آن تسويه نيروها و همراهان خالص از ناخالص است . در چنين فضايي سره از ناسره به راحتي باز شناخته مي شود و نيز از مزاياي اين شيوه تربيتي ، آن است كه نيروهايي كه آگاهانه و مختارانه و عاشقانه ، راه را برگزيده و در شيوه مبارزه و تصميم گيري مشاركت داشته اند و با وجود همه خطرها تا پاي جان استقامت نمود، و در وظيفه محوله نه تنها سهل انگاري نكنند، بلكه امثال مسلم بن عوسجه در فضاي كربلا بگويند:

«آيا ما تو را در حالي كه اين همه دشمن پيرامونت را فرا گرفته ، رها كنيم و برويم ؟ نه ، به خدا سوگند! خداوند چنين عمل زشتي را روزي و قسمت من نگرداند كه من دست به اين كار بزنم . من تا پايان كار با تو هستم . تا لحظه اي كه نيزه ام را در سينه آنها بشكنم و تا زماني كه شمشير در دست من است ، با شمشير با آنان خواهم جنگيد و اگر سلاحي دردست نداشته باشم ، با پرتاب سنگ با آنها مي جنگم و از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب تو شربت شهادت را بنوشم ». (ولم افارقك او اموت دونك ).