بازگشت

روش ملاطفت و ملايمت


نكته اساسي در اِعمال اين روش اين نيست كه آيا در روش هاي تربيتي بايد از اصل خشونت و سخت گيري نيز بهره برد يا خير؟ چون تشويق و تنبيه ملاطفت و مسامحت و نيز خشونت و غلظت هر دو لازمه تربيت صحيح اند. اما مهم آن است كه ازهر دوي خشونت و ملاطفت در روش تربيتي كدام يك اصل است و كدام يك در حاشيه ؟ اگر به عنوان يك اصل موضوعه و بدون پرداختن وسيع بپذيريم كه اولاً: در تربيت صحيح و انساني اصل بر ملاطفت است و خشونت در حاشيه است و ثانياً: حتي در مواقعي كه اعمال خشونت ضروري است ، بايد مراتب آن از سهل به سخت رعايت شود؛ ثالثا:خشونت به عنوان آخرين راهكار به كار گرفته مي شود؛ رابعاً: بدانيم كه روش مبتني بر خشونت اثري در خلاقيت ها، شكوفايي استعدادها ندارد و تنها در اصلاح كج روي هاي تربيتي نقش عامل بازدارنده را دارد.

اگر قرار باشد مربي خشونت را در كارهاي تربيتي اصل قرار ندهد، لاجرم ابزارش به شيوه هاي توجيهي ، فرهنگي ، زباني و سعه صدر و تحمل نقاط ضعف ديگران فروكاسته مي شود. اگر مربي با خشونت مأنوس نباشد، لاجرم از جنگ ، زد و خورد، كشمكش ،اختلاف و شكاف ها اقبال نمي كند. به همين دليل است كه در كربلا با اين كه روحيه حماسي و شهادت طلبي امام حسين و يارانش بالا بود، با اين كه از مبارزه و كشته شدن هراسي نداشتند، اما هرگز عجله اي براي حمله ، جنگ و آغاز عمليات از خود نشان نداده و با اين كه دشمن روز تاسوعا را روز آغاز جنگ اعلام كرد، اما امام حسين (ع) از آنان فرصت گرفت كه شبي جنگ را به عقب بيندازند. در صبح عاشورا نيز امام حسين به جاي اين كه دست به عمليات نظامي بزند، با عمليات فرهنگي و سخنراني و توجيه كار را آغاز كرد.

از مصاديق بارز ملايمت و ملاطفت ، شيوه مواجهه حضرت و يارانش با لشگريان «حر» است كه براي جنگ با آنها آمده بودند. وقتي تشنگي آنها را امام ديد نه تنها به حر و لشگريانش ، حتي به اسبانش در آن بيابان خشك و بي آب ، آب داد و سپس با آنها به موعظه و تذكر و گفت گو پرداخت .

اگر براي تأثير كار تربيتي ، تصرف قلب متربي از لوازم آن باشد، حسن روشن مبتني بر ملاطفت و ملايمت آن است كه مناسب ترين شيوه تصرف در قلوب است و اگر با اين شيوه نتوان قلبي را تسخير كرد، مطمئناً شيوه هاي مقرون به خشونت به طريق اولي براي آن افراد مؤثر نيست . اگر امام حسين با استفاده از اين شيوه و با عزت و آزادگي ويژه خودش نتوانست قلب لشكر حر و ساير لشگريان عمر سعد را تسخير كند، حكايت از حاد بودن مشكل در مخاطبان به سبب ويژگي هاي فردي و شرايط اجتماعي آن عصر دارد و آسيب شناسي شرايط روحي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي آن عصر موضوعيت دارد.