بازگشت

تربيت سياسي در نهضت كربلا


چنان كه اشاره شد، در اقسام تربيت جمعي (تربيت اجتماعي ، تربيت فرهنگي ،تربيت اقتصادي و...) براي رعايت حجم مقاله و اختصار، تنها به تربيت سياسي اشاره مي شود و حداقل پيام مقاله نافي ديدگاه آناني است كه مدعي اند كه دين براي سياست پيامي ندارد. چون «قول ، فعل و تقرير معصوم حجيت دارد» و اگر امام حسين در سياست مداخله نموده و مربي سياسي بود، پس چگونه يك نفر شيعي مي تواند مدعي نفي ارتباط دين و سياست باشد؟ اما نكته هاي قابل بحث در اين قسمت :

اول : جداي از اين كه از قيام عاشورا در بعد تربيت سياسي سخني نرفته است ، در جامعه بحث «تربيت سياسي » از سوي متوليان امر تعليم و تربيت مورد غفلت قرار گرفته و مثلاً در آموزش و پرورش به عنوان متولي رسمي تربيت كودكان و نوجوانان ، تربيت سياسي مغفول مانده است . هم چنين تعريف تربيت سياسي نيز مورد تأمل جدي قرار نگرفته است . در اين نوشتار، مراد از تربيت سياسي آن است كه اگر در سياست مشاركت ويا نظارت بر دولت ، حكومت و قدرت سياسي موضوعيت دارد. تربيت سياسي عبارت است از فعاليتي منظم و مستمر براي شكوفا نمودن استعدادهاي آدميان جهت توليد، كسب ،حفظ و توزيع قدرت سياسي ، دولت و حكومت و نيز نظارت بر آن .

دوم : ارزش كار تربيت در بعد سياسي در نهضت كربلا آن جا بيشتر نمايان مي شود كه بدانيم نظام حاكم عصر به سركردگي يزيد با انتخاب شيوه مستبدانه ، حق گزينش و انتخاب را از افراد سلب نموده و آثار تربيتي نامطلوبي را بر جامعه به بار مي گذاشته و جامعه از تربيت صحيح و سالم و همه جانبه تهي بوده است . براي مردم قدرت و جرأت مقابله با سياست هاي حاكم وجود نداشت و هرگونه اعتراضي به شدت در نطفه خفه مي شد. (شاهدآن ، قيام عبدالله زبير در مكه ). در چنين فضايي امام حسين از روز اول در مقابل پيشنهاد بيعت حاكم مدينه نه گفت و ايستاد و تا آخر نيز سخنش و شيوه كارش ايستادن در مقابل قدرت سياسي عصر بود.

سوم : اما اين كه آيا جنسيت (زن و يا مرد بودن ) در تربيت سياسي دخيل است يا نه ؟ آيا زنان حق مشاركت در سياست را دارند تا براي شيوه حضور و مديريت ، تربيت شوند؟ پاسخ اين سؤال را بسياري از متفكران بزرگ جهاني و ايراني ـ اسلامي منفي داده اند. از فلاسفه قديم يونان قديم ، «ارسطو» دلاوري مرد را در فرمانروايي و دلاوري زن را در فرمانبرداري مي ديد و يا «امام محمد غزالي » معتقد بود كه زنان ، حق اميري ،حكومت و قضاوت ندارند و...

اما در فرهنگ عاشورا در سيره امام معصوم ، حضور فعالانه زنان در مسائل سياسي و مداخله در مورد دولت و قدرت عصر، پذيرفته شده و از اين رو اگر زنان بايد در عرصه سياسي حضور داشته باشند، تربيت سياسي نيز ضرورت پيدا مي كند. امام حسين مي توانست از مدينه خارج شود، اعتراضش را در مكه به جهان اسلام اعلام كند. در راه كربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بيتش را همراه نداشته باشد. آيا اين پرسش در اذهان نمي جوشد كه چرا در اين مبارزه سياسي امام حسين (ع) زن و فرزندان را با خودهمراه نمود، با اين كه در هر زمان و مكان خطر آنها را تهديد مي كرد؟ اما تصميم امام و زنان همراهش خلق نهضتي در كنار يك ديگر بوده است . «عمان ساماني » در قالب اشعار و گفت گويي اين مطلب را بدين نحو سروده است : (گفت گوي امام حسين و حضرت زينب )



شه سراپا گرم شوق و مست ناز

گوشه چشمي به آنسو كرد باز



ديد مشكين مويي از جنس زنان

بر فلك دستي و دوستي بر عنان



زن مگو مرد آفرين روزگار

زن مگو بنت الجلال اخت الوقار...



با تو هستم جان خواهر همسفر

تو بپا اين راه تو بي من بسر



هرچه باشد تو علي را دختري

ماده شيرا كي كم از شير نري ...



گفت زينب در جواب آن شاه را

كاي فروزان كرده مهر و ماه را



تربيت بوده است بر يك دوشمان

پرورش در جيب يك آغوشمان



تا كنيم اين راه را مستانه طي

هردو از يك جام خوردستيم مي



تو شهادت جستي اي سبط رسول

من اسيري را به جان كردم قبول



از مشاركت زنان گاه در كنار مردان در روز عاشورا و سپس از پيام رساني زنان درنهضت كربلا، در حد اين مقال نمي توان دادِ سخن داد، فقط بعضي از نكته ها قابل تأكيد اين بحث اين هستند: اولاً، مشاركت سياسي زنان در قريب چهارده قرن قبل در مبارزه و نهضت بسيار پند آموز و درس آفرين است ، زيرا حتي در جهان غرب و مدعيان حقوق بشرتنها از قرن بيستم است كه براي زنان سهم قابل توجه براي مشاركت سياسي (مثلاً رأي دادن ) قائل شده اند. ثانياً: مقاومت ، پايداري و استقامت زنان پس از آن حوادث سنگين و وحشيانه عمر سعد و لشكريانش حكايت از تربيت سياسي بالاي آن زنان دارد. در اين فضا، سخنراني هاي حضرت زينب و گفت و گوي جسورانه و غيورانه اش با ابن زياد همه حكايت از وجود مهارت ها و آمادگي هاي سياسي در خاندان اهل بيت دارد، زيرا حتي اگركسي خطيب توانايي نيز باشد بايد شرايط روحي و جسمي خودش آماده و فضاي جمع و مستمعان نيز مناسب باشد، تا او بتواند خوب سخن بگويد و زينب داغدار برادران و فرزندان و درگير مشكلات عديده در مقابل كساني كه براي ديدار اسرا آمده اند، چنان سخنراني غرّايي ايراد نمود كه فضا را مغلوب نمود و يا در مناظره اي ابن زياد را تحقير نموده و از حقانيت راه خود سخن گفت و اينها همگي حكايت از وجود تربيت سياسي عميق و روشن گرانه در ميان اين زنان دارد.

ثالثاً: اگر در مباحث تربيتي با اسوه و الگو مي توان بيشترين تأثير را گذاشت ، زينب و ساير زنان حاضر در قيام عاشورا، الگوهاي مناسب و جامعي هستند براي زنان مسلمان و شيعي براي مشاركت سياسي ، حضور در عرصه هاي نهضت ، سرزنده و با نشاط و هشياربودن و از اوضاع تحليل سياسي مناسب داشتن . ممكن است نظريه پردازي بگويد كه خوب است و رواست كه زنان در سياست مداخله كنند، اما زينب با حضورش در كنار حسين و ادامه دادن پيام نهضت به صورت عيني اثبات كرد كه از نگاه ديني زنان مي توانند و بايد در مسائل سياسي مداخله كنند و چه خوب است اين مشاركت هشيارانه و مقرون به تعليم و تربيت مناسب سياسي باشد. اين جاست كه جلوه هاي چگونه مشاركت كردن و چگونه حفظ روحيه نمودن را با الهام از جلوه هاي تربيت سياسي كربلا مي توان به زنان آموخت .

چهارم : اگر فرد دين دار شيعي بگويد كه اگر چه آدميان نياز به تربيت سياسي براي مشاركت صحيح و سنجيده در سياست را دارند، از آن جا كه نصوص ديني درباره مباحث سياسي و مشاركت سياسي ساكت است ، لذا اين تربيت نبايد جوهره ديني داشته باشد. در پاسخ با تمسك به كلمات قرآن و حديث و كلام معصومين و در اين جا سخنان و مواضع امام حسين مي توان پاسخ داد كه تربيت سياسي بايد پشتوانه ديني نيز داشته باشد؛ يعني علاوه بر بهره بردن از تجارب بشري ، علوم روز، دستاورد انساني ، روش هاي مطلوب براي تربيت مناسب سياسي ، از نصوص ديني و سيره معصومين حداقل براي تعيين اهداف و غايات و حدود و... مشاركت سياسي مي توان نكته هاي مفيدي درباره سياست و تربيت سياسي استخراج نمود.

از جمله كلمات امام حسين كه شاهد بارز دخالت در سياست به عنوان وظيفه يك مسلمان است ، سخنراني آن امام با تمسك به كلام رسول خدا است كه مي فرمايد:

«ايها الناس ان رسول الله قال من راي سلطانا جائراً مستحلاً لحرام الله ، ناكثاً عهده مخالفاً لسنة رسول الله ، يعمل في عباد الله بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله الا و ان ّ هولاء قدلزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استأثروا بالغي واحلوا حرام الله وحرموا حلاله و انا احق ممن غيّر و قد اَتَتْني كتبكم و قدمت علي ّ رسلكم ببيعتكم انكم لاتسلّموني و لا تخذلوني فان اتممتم علي بيعتكم تصيبوا رشدكم ...؛ مردم ! پيامبرخدا (ص) فرمود: هر مسلماني با سلطان زورگويي مواجه گردد كه حرام خدا را حلال نموده و پيمان الهي را درهم مي شكند، با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت درآمده ، در ميان بندگان خدا راه گناه و معصيت و عدوان و دشمني در پيش مي گيرد، ولي او در مقابل چنين سلطاني با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه اين فرد را به محل همان طغيان گر و آتش جهنم داخل كند. مردم ! آگاه باشيد، اينان [بني اميه ] اطاعت خدارا ترك و پيروي از شيطان را بر خود فرض نموده اند. فساد را ترويج و حدود الهي را تعطيل نموده ، في ء را به خود اختصاص داده اند. حلال و حرام و اوامر و نواهي خداوند را تغيير داده اند و من به هدايت و رهبري جامعه مسلمانان و قيام عليه اين همه فساد و مفسدين كه دين جدّم را تغيير داده اند از ديگران شايسته ترم . گذشته از اين حقايق ، مضمون دعوت نامه هايي كه از شما به دست من رسيده و پيام پيك هايي كه از سوي شما به نزد من آمده اند، اين بود كه شما با من بيعت كرده و پيمان بسته ايد كه مرا در مقابل دشمن تنها نگذاريد و دست از ياري برنداريد. اينك اگر بر اين پيمان خود باقي و وفادار باشيد به سعادت و ارزش انساني خود دست يافته ايد...».

در اين كلام ، امام حسين آنچه را كه در عمل در حين انجام است ، براي لشگريان «حر» توضيح مي دهد و آنها را متذكر شده و تعليم داده و ذهنيتشان را شكوفا مي كند كه چه از جهت ديني و چه از جهت انساني ، او بايد نسبت به شرايط سياسي موجود و سلطان جائر ساكت نباشد. از جهت ديني ، آنها را تربيت مي كند و روشنگري مي كند كه طبق حديث نبوي نبايد در مقابل سلطان جائر و... ساكت بود و الاّ مسئوليت شرعي داشته و دوزخ هم جايگاه اوست . از جهت انساني نيز مسئله وفاي به عهد و پيمان ها بسيار واجداهميت است . شما از من خواسته ايد كه به كوفه بيايم و من به بهاي بيعت و پيمان شما پا در مبارزه سياسي گذاشته ام .

در اين كلام ، هم تعامل دين و سياست از نگاه ديني مستتر است و هم يك مسلمان را تعليم داده و تربيت مي نمايد كه در چه صورتي بايد سكوت نكند و دست به قيام بزند و هم مي آموزاند كه وفاي به عهد در مبارزات سياسي تا چه حد واجد اهميت است . با اين نگاه محصول تربيت سياسي در يك جامعه ديني ، «سياست گريزي » و «سياست ستيزي » نيست ، بلكه حساس و هشيار در صحنه حاضر شدن و نسبت به حكام و دولت مردان عصر موضع داشتن است . البته اين نكته به معناي «سياست زدگي » و همه مسايل را سياسي ديدن و يا ابزار دست سياسي ها شدن نيست . شناخت حريم دخالت وعدم دخالت در سياست و معرفت نسبت به مسائل حياتي و كم اهميت سياسي و آشنايي با وظايف نسبت به ميزان مشاركت در مورد يك حادثه ، رويداد و امر سياسي ، لزوماً تربيت سياسي دقيق مي طلبد. اين جاست كه اگر مداخله در سياست از نگاه ديني و يا غير ديني ،امري ضروري و اساسي باشد، تربيت سياسي از لوازم آن است و از حادثه كربلا هم اصل دخالت در سياست و هم ضرورت تربيت سياسي را مي توان استنتاج نمود. زيرا چه بسا افراد زيادي در حادثه كربلا با نيت دخالت در قدرت و سياست به قصد اداي ِ وظيفه وارد صحنه شدند، اما به جهت فقدان تربيت سياسي در جمع لشگريان يزيد قرار گرفتند. اين جاست كه سخنراني نقل شده امام حسين براي لشكريان حر و يا سخنراني ايشان در روز عاشورا، آشنا نمودن مخاطبان با وظيفه درست و تكليف صحيح براي مواجهه با قدرت ودولت است . پس مي توان نتيجه گرفت كه اگر در تربيت ديگران عامل بودن مربي مؤثر است ، امام حسين در يك حركت سياسي عليه حكام وقت ، در حالي كه جان و مال و خانواده و دوستانش را به خطر انداخته ، آن گاه دست به تعليم و تربيت سياسي مخاطبان در روز عاشورا و قبل از آن مي زند.