بازگشت

تربيت اخلاقي


عزت مداري و ذلت ستيزي ، براي اين كه با اختصار مباحث مربوط به عزت در فرهنگ عاشورا مطرح گردند، مجموع مباحث در نكته هاي زير عرضه مي شوند:

اول : از بين همه فضايل اخلاقي و تربيتي امام حسين در بعد فردي و شخصي ،بدين دليل بر روي «عزت » تأكيد شده كه به تعبيري اين مفهوم اخلاقي در هيچ يك از معصومين (ع) به اندازه اباعبدالله الحسين (ع) تكرار نشده و عزت ، كليد شخصيت امام حسين (ع) است . عزت ، مدار و معبر و ميزان و مبنا و مجراي كلام و سيره حسيني است و در نهضت عاشورا موج مي زند.

دوم : شرايط عصر و نظام بين الملل به گونه اي است كه جامعه ما نياز به تقويت عزت مداري و ذلت گريزي دارد، زيرا اگر شرايط پس از جنگ سرد در نظام بين الملل را از جهت حساسيت و نقطه عطف به سه مقطع «جنگ سرد» كه تا سال 1991 و سقوط اتحاد شوروي ادامه يافت و سپس مقطع جهاني شدن كه پس از سقوط اتحاد شوروي تا 2001 ميلادي و حادثه 11 سپتامبر استمرار يافت و مقطع سوم از 11 سپتامبر 2001 (شهريور1380) به بعد تقسيم كنيم ، در فضاي جنگ سرد جهان با چالش آمريكا و شوروي مواجه بود و در مقطع بعدي ، امريكا كوشيد كه در مدت يك دهه «نظم نوين بين المللي » راتعريف كند، اما تلاش هاي «بوش » (پدر) و «كلينتون » كاملاً قرين با توفيق نبود، اما درمقطع سوم با حادثه 11 سپتامبر 2001 بوش (پسر) بهانه لازم را به دست آورد كه براي دنيا رجز بخواند و از جمله رجزهايش آن است كه در سخنراني در كنگره اين كشور (29 ژانويه 2002) ايران را در كنار عراق و كره شمالي ، «محور شيطاني يا محور شرارت » بنامد و تهديد كند كه «من منتظر حوادث نخواهم ماند، چرا كه زمان آبستن مخاطرات بيشتري است . ما به انتظار پليدي ، كه هر لحظه نزديك تر و نزديك تر مي شود، نخواهيم نشست .ايالات متحده آمريكا به خطرناك ترين رژيم هاي جهان معاصر اجازه نخواهد داد كه با بهره گيري از مخرّب ترين تسليحات ممكن به تهديدي براي ما بدل شوند...».

در چنين فضايي كه ايران اسلامي عزت ، شرف ، افتخاراتش در معرض خطر است ،نياز به تقويت روحيه عزت طلبي و كرامت خواهي دارد و از اين رو امسال از سوي مقام معظم رهبري ، به سال «عزت و افتخار حسيني » نام گذاري شده است ، تا با تمسك به عزت و افتخار حسيني و با توسل به «هيهات منا الذلة » عاشوراييان ، تن به ذلت ندهيم . باتوجه به اين عطش و نياز، تمركز پژوهش حاضر در تربيت اخلاقي به مدار بحث عزت درقيام عاشورا تنظيم شده است .

سوم : از عزت در نهضت حسيني ، حداقل از دو زاويه مي توان به بحث نشست : يكي ، مراجعه استقرايي به كلمات امام حسين (ع) در مواردي كه در طي نهضتش از كلمه عزت و يا مفهوم متضادش ، ذلّت بهره برده است و ديگري ، با مراجعه به سيره آن حضرت ،بر اساس شاخصه هايي عملكردي و مواضعي كه به عزت و كرامت آن حضرت و نهضتش منجر مي گردد، بحث نمود.

در بعد ذلت ستيزي با مراجعه به سير نهضت كربلا بارها از امام حسين (ع) زير بار ذلت نرفتن براي حفظ عزت و شرافت شنيده شده است . چنان كه آن حضرت در كلام حماسي و مشهورشان مي فرمايند:

«الا و ان الدّعي ابن الدّعي قدر كزني بين اثنتين ، بين السلّه و الذلّه و هيهات مناالذله ؛ آگاه باشيد اين فرومايه [ابن زياد] و فرزند فرومايه مرا بين دو راهي ِ شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما به زير بار ذلت برويم ».

و يا در سخنراني آن حضرت در روز عاشورا، وقتي كه «قيس ابن اشعث » با صداي بلند گفت : يا حسين ، چرا با پسر عمويت بيعت نمي كني ، كه در اين صورت با تو به نرمي رفتار خواهد كرد و كوچك ترين ناراحتي متوجه تو نخواهد بود؟ امام عزيزانه در پاسخ فرمودند: «لا والله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل ولا اقرّ اقرار العبيد.» نه به خدا سوگند!نه دست ذلت در دست آنان مي گذارم و نه مانند بردگان فرمانبردارشان خواهم شد.

هم چنين وقتي يكي از بستگان امام در جريان نهضت كربلا، پس از گفت و شنودي ، خبر شهيد شدن آن حضرت را از زبان پدرش مطرح كرد و سپس گفت : آري ،كاش از آنها كناره نمي گرفتي و تن به بيعت مي دادي !»، امام فرمود: پدرم از رسول خدا (ص) نقل مي كرد كه آن حضرت به ايشان اين گونه فرموده بود كه من و او (علي ) هر دو به تيغ كينه و ستم ، كشته مي شويم و مزارمان نزديك يك ديگر است . آيا تو فكر مي كني ، آنچه راكه تو مي داني ، من نمي دانم ؟ سپس اين كلام ماندگار در تاريخ را فرمودند: «والله لا اعطي الدنيه عن نفسي ابداً؛ همانا من هرگز تن به ذلت نخواهم سپرد».

سيره آن حضرت نيز مقرون و محفوف به عزت طلبي و ذلت ستيزي است . تمام سخن يزيد و عمالش را در يك جمله بيعت امام حسين (ع) با يزيد مي توان خلاصه كرد و تمام موضع گيري هاي امام حسين (ع) از مدينه به مكه و از مكه تا كربلا را نيز در يك جمله مي توان خلاصه كرد كه در پاسخ پيشنهاد محمد حنفيه برادرش كه معتقد بود: خوب است امام در شهر خاصي اقامت نكند و در عين حال نمايندگاني براي جذب نيرو بفرستد تا ببيند شرايط چگونه است ، زيرا نگران بود كه امام كشته شود، امام فرمود:

«يا اخي لولم يكن في الدنيا ملجأً ولا مأوي لما بايعت يزيد بن معاويه ؛ برادر، اگر در تمام اين دنياي وسيع هيچ پناهگاه و ملجأ و مأوايي نباشد، باز هم با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد».

از «سيرِ امام » در طول نهضت ، اين اصل كليدي به عنوان «سيره » آن حضرت قابل استخراج است ، كه مشي اخلاقي ، وصف شخصيتي و ويژگي نفساني امام حسين (ع) زندگي عزيزانه و شرافت مندانه و جوانمردانه و آزادي مدار است ، نه زندگي ضعيف و قرين با هر نوع پستي و ذلت براي زندگي ظاهري .

چهارم : اما پرسش اساسي آن است كه بحث از ويژگي «عزت » در شخصيت امام حسين (ع) و نهضت كربلا با تربيت چه ارتباطي دارد؟ اگر بتوان بحث عزّت نفس وكرامت آدمي را مهم ترين مبحث تربيتي و يا حداقل يكي از مباحث مهم تربيتي پذيرفت ، در آن صورت بايد بين اصل عزت در نهضت كربلا و آثار تربيتي آن براي سايرين پل زد. براي برقراري اين دو مبحث ، مي توان از بحث «طرح اسوه ها و الگوها» در سازندگي و بازسازي تربيتي بهره برد.

امروزه در مباحث تربيتي ، بحث اسوه ها و الگوها مورد عنايت است ؛ مثلاً در مكاتب روان شناسي معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و «بندورا» در نظريه يادگيري اجتماعي اش ، به شكل گسترده اي بر يادگيري هايي كه در نتيجه مشاهده الگوها پديد مي آيد، تأكيد ورزيده است . همين طور «ساليوان » در نظريه شخصيتي كه تحت عنوان ، «روان پزشكي تأثير متقابل اشخاص » عرضه كرده است ، از تأثير تعيين كننده الگوها بر رفتار آدمي ياد مي كند.

با نگاهي گذرا به قرآن به اسوه هاي متعددي برمي خوريم . حضرت ابراهيم (ع) اسوه بت شكني است . اصحاب كهف ، سمبل و اسوه مهاجرين في سبيل الله و حضرت يوسف ، اسوه ايستادگي در برابر شهوات و حضرت رسول (ص) اسوه حسنه است . پس اگر مي توان از اسوه ها در امر تربيت از نگاه مكتب هاي روان شناسي و تربيتي و نيز در تربيت ديني بهره برد، با اين مفروض از امام حسين (ع) و يارانش به عنوان اسوه ها و الگوهاي تربيتي مي توان بهره برد و با توجه به بحث حاضر، مي توان از عزت و كرامت حسيني ،براي القا، تلقين و تقويت عزت مداري براي ديگران استفاده نمود و از ذلت گريخت و ذلت ستيزي آنان الهام بخش شيعيان و پيروانش باشد كه در مقابل تهديد، ارعاب و زورمداري ديگران بتوانند نه بگويند و فرياد هيهات منا الذله سر دهند.

پنجم : همان گونه كه از اسوه ها مي توان درس تربيتي نيكو و مناسب آموخت ، در صورت تحريف اهداف ، سخنان ، برنامه و نتايج تلاش هاي آنان ، مي توان به غايتي تربيتي نامناسب و نامطلوب دست يافت . نهضت عاشورا نيز علي رغم آن كه مي تواند بار مثبت فراون تربيتي را حامل باشد، اما متأسفانه به علت تحريف اهداف و شعارهاي نهضت ، گاه به جاي اين كه بتوانيم پيام هاي عزت بخش آن حادثه حيات بخش را آويزه گوش كنيم ، از آن پيام هاي منفي و غيرسازنده و حتي گاه ضد اهداف نهضت برداشت مي كنيم . اين جاست كه معلمان ديني و مربيان متعهد و مفسران اين حركت ها بايدهشيارانه وارد عمل شوند و نهضت حسيني را از تحريف هاي آراسته پيرايش نمايند. از پيام هاي غلط و خطرناكي كه گاه از قيام عاشورا گرفته شده و آثار ضد تربيتي جدي نيزدارد، آن است به جاي اين كه از راه و رسم عزيزانه آن حضرت درس عزت بگيريم ، به جاي اين كه از اسوه ها و الگوهاي كربلا، درس پايداري ، مقاومت ، صلابت ، حماسه و ايثار بياموزيم و به جاي اين كه بدانيم امام حسين (ع) به ما آموخته و در عمل ما را بدين طريق هدايت نموده كه در راه حفظ عزت و شرافت از هزينه كردن جان و مال نهراسيم ، بدان سمت كشانده مي شويم كه به نهضت بار عاطفي شديد داده و آن را در گريه كردن و سوگواري تنها خلاصه كنيم و در نتيجه ، به جاي حركت ، توجيه گر وضع موجود باشيم .اين گونه نگرش ، قطعاً تحريف معنوي اهداف نهضت حسيني است ، زيرا امام در وصيت نامه شان ،هدف نهضت را اصلاح امت اسلامي و احياي اصل امر به معروف و نهي از منكر و اعاده سيره نبوي و علوي ذكر مي كنند. تربيتي كه نتيجه اش بي توجهي به سرنوشت جامعه و دين باشد، تربيتي حسيني نيست و با وصاياي آن حضرت در تعارض است .

ششم : اگر قرار بود كه از كربلا درس آموخت و از عاشورا تعليم گرفت ، كار سهل تر ازآن بود كه ادعا كرد كربلا آثار و جلوه هاي تربيتي دارد. قطعاً كربلا درس هاي فراواني براي آموختن دارد و جنبه تعليمي عاشورا عميق است و به قول «اقبال لاهوري » در مثنوي «در معناي حريت اسلامي و سه حادثه كربلا»



تيغ بهر عزت دين است و بس

مقصد او حفظ آئين است و بس



رمز قرآن از حسين آموختيم

ز آتش او شعله ها اندوختيم



ولي چگونه قيامي پس از قريب به چهارده قرن مي تواند تأثيرهاي تربيتي داشته باشد و متناسب با اين بحث در زمينه عزت طلبي و ذلت گريزي الهام بخش باشد؟ زيرا يك مربي بايد بتواند در قلب و دل متربي ، علاوه بر عقلش تأثير بگذارد و نفوذ كند. (حال آن كه در تعليم تأثير در عقل و فكر كافي است ). شايد بتوان رمز پايداري نهضت حسيني در الهام بخشي به ديگران ، در حوزه عزت خواهي و ذلت ستيزي را به شهادت امام حسين و شيوه مرگ فداكارانه و ايثارگرانه يارانش جست . البته در اين زمينه دشمن و يزيديان نيزبا صعوبت زايد الوصف (از كشتن بچه شيرخوار، تا آتش زدن به خيام حسيني ، تا قطع آب و...) ابعاد جانسوز كربلا را تعميق بخشيدند و از همين رو، ياد حسين دل ها را مي لرزاند،چشم ها را از اشك لبريز مي كند، قلب ها را آتش مي زند و اين فضا، بستر، زمينه و شرايط را آماده براي تأثير پذيري مي كند و اين جاست كه از پيام حسيني مي توان توقع آثار تربيتي داشت .

اگر از اهداف نهضت امام خميني (از 15 خرداد 42 تا بهمن 57) و نيز دفاع مقدس هشت ساله را نفي ستم و ذلت پذيري و حفظ و كسب و تثبيت عزت خواهي بدانيم ،مي بينيم كه تأثير عزت و افتخار حسيني بر نهضت امام خميني و نيز نظام اسلامي تا چه حد عميق است . به تعبيري «بدء انقلاب اسلامي ، دوام آن ، محورهاي اصلي پيام هاي رهبر انقلاب ، وصيت ها و توصيه هاي بنيان گذار جمهوري اسلامي بعد از پيروزي انقلاب ،در جريان نهضت جهاني سالار شهيدان خلاصه مي شد.»

حاصل آن كه هم آثار تربيتي كربلا، خصوصاً عزت طلبي و ذلت گريزي به صورت مشخص در ميان ملت ما در دهه هاي اخير مشهود است و هم اين كه چگونه اين نهضت تا اين حد مي تواند مؤثر باشد مشخصاً بايد به اصل شهادت و شيوه شهادت بازگردد كه خود شهادت طلبي از عوامل و شاخصه هاي عزت طلبي است ، زيرا فرد يا ملتي كه از مرگ نهراسد، آن گاه مي تواند در مقابل همه قلدرها نه بگويد و عزيز بماند.