بازگشت

نيم نگاهي به محتوا


نگاهي كلي و گذرا به متن و محتواي زيارت عاشورا، به خصوص ابراز انزجار و لعن و نفرين به كساني كه زمينه ساز فاجعه كربلا و شهادت و اسارت اولياي خدا بوده اند، انسان را با اين پرسش اساسي ، مواجه مي كند كه آيا بحث و نشر و اهتمام به اين زيارت نامه ، با وحدت امت اسلامي و هم سويي فرقه هاي مختلف كه به ويژه پس از انقلاب مورد تأكيد و توصيه نظام جمهوري اسلامي و عقلاي قوم از هر دو طرف بوده و هست ، در تنافي نيست ؟

در پاسخ اين پرسش نكاتي روشنگر است :

1- جايگاه امامت معصومين در فرهنگ تشيع

امامت ، بسيار فراتر از يك مسئله تاريخي ، سياسي و حكومتي است . امام محور عالم هستي است و بقاي نظام آفرينش الهي به بركت انسان كامل و پيشواي معصوم در هر زماني است ؟

در نوشته هاي فلسفي و عرفاني هم ، انسان كامل را عامل بقاي نظام هستي مي دانند.

بنابراين ، اهميت امامت در فرهنگ شيعه تنها از رهگذر حكومت و سياست تاريخي نبوده و نيست .

2- اهميت بعد سياسي و تاريخي امامت

يعني اگر تنها از همين زاويه و با قطع نظر از جاي گاه رفيع معنوي آن ، به امامت و ولايت شيعي نگريسته شود، باز هم بسيار پراهميت است .

بدين بيان ، شكي نيست كه انتقال و جاي گزيني يك فرهنگ نياز به تدريج زمان و ظرافت ها و حساسيت هاي اجرايي و عملي دارد. چنين انتقالي اگر بخواهد ماندگار و ريشه دار باشد، هيچ گاه دفعي و معجزه وار، صورت نمي گيرد و اين را شايد بتوان جزء سنت هاي تاريخي و تغييرناپذير خداوندي دانست .

در حيات رسول اكرم جاي گزيني فرهنگ اسلام به جاي فرهنگ جهل و شرك وكفر، با توجه به رحلت زودرس حضرت و وجود موانع جدي كار فرهنگي و ضرورت برنامه ريزي و برخورد مناسب با آنها، مستلزم يك طرح تشريعي جامع بود، تا انتقال فرهنگ ، دريك فرايند صحيح و مطمئن و در ظرف زماني لازم ، به انجام برسد.

اين طرح همان روح و فلسفه اصلي امامت شيعه است كه در زيارت عاشورا، به خوبي منعكس شده ، دوازده نفر پس از رحلت رسول (ص) كه عصمت و صحت انديشه و علمشان ، همانند خود رسول (ص) از جانب خدا تضمين شده است و با تمام خصوصيات و ابعاد وجودي و نيازهاي انسان ، آشنايند، در نظر گرفته شده و معرفي شده اند.

به طور طبيعي دوازده نسل با تعليم ها و برنامه هاي ويژه آنها، تربيت مي شدند و در طول زمان و به تدريج ، تمام رسوبات فرهنگ جاهليت و شرك ، زدوده مي شد و توحيد جاي گزين مي گشت و بشر به رشد و اعتلاي روحي و فكري و عقلي مي رسيد كه به فرض اگر پس از آن ، ولي ّ معصومي هم در ميان آنان نبود، قادر به راه يابي و نيل به اهداف و مقاصد اصلي آفرينش مي بودند گرچه ـ چنان كه اشارت رفت ، ـ هيچ زماني ، از وجود حجت معصوم خدا خالي نخواهد بود.

البته فلسفه اصلي عدد دوازده براي ما روشن نيست و قطعاً خصوصيتي دارد كه بي اطلاعيم . قدر مسلم ، اين طرح تشريعي ، براي هدايت و تربيت انسان ها، كاملاً با موازين عرفي و عقلي منطبق است .

به تعبير زيباي فرازي از همين زيارت عاشورا، مرتبه وجودي ائمه معصومين (ع) حتي به لحاظ تشريعي ، از جانب خداوند، معين شده است : «... لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التي رتبكم الله فيها؛

نفرين خدا بر آنان كه شما اهل بيت را از مقامتان بر كنار نموده و از مرتبه و شأن و موقعيت خدايي ، زائل و دور كردند و امت اسلامي و بشريت را از بركات وجودي شما محروم نمودند».

اگر تصور و ذهنيت ما از امامت ، اين گونه باشد، در صد خسارت ها و ضايعات عميق و وسيعي كه نه تنها امت اسلام ، بلكه تمام بشريت از آن انحراف اوليه متحمل شده و هنوز هم ابعاد زشت و منفي آن در هر جا و مكاني ، به چشم مي خورد، برايمان آشكار و محسوس تر خواهد بود.

بدين جهت ، اين نقطه انحراف را، سياه ترين نقطه و اين مقطع را ظلماني ترين و نفرت بارترين مقطع تاريخ اسلام خواهيم دانست ، حادثه كوچكي نبوده كه بتوان آن را،ناديده گرفت و يا از تلخي و زشتي آن كاست .

از اين رو، در عين حال كه بايد در مشتركات با برادران اهل سنت همكاري كنيم و در برابر كساني كه در پي براندازي اساس اسلام و دست نشاندگي ملت هاي اسلامي اند،به حكم عقل ، بايد وحدت و همكاري و همراهي در عرصه هاي گوناگون داشته باشيم ، ولي آن اصول اساسي و مباني اعتقادي خودمان را نبايد كوچك شماريم و لازم است ، حدود و حساسيت هاي خود را حفظ كنيم . البته در شكل و قالب هاي معقول و منطقي ، نه شكل هاي افراطي و گاهي مبتذل كه نه شرعاً قابل دفاع است و نه به لحاظ عرف و عقل ،به مصلحت ، تا آن زمان كه حكم و قضاي رب ّ العالمين ، با امضاي ظهور و فرج حضرت ولي عصر (ع) صادر شده و تكاليف را يك سره كند و به انتظارها پايان دهد. انشاءالله.