عزت و افتخار
امام (ع) و خاندان و اصحاب حضرت در مواقع و مواطن مختلف عزت و افتخار،خود را در عمل و گفتار به منصه ظهور رساندند و در مقابل ، ذلت و خواري يزيد و دودمان ناپاكش را اثبات كردند كه نمونه هاي آن بي شمار است :
وقتي والي مدينه بيعت با يزيد را به حضرت پيشنهاد كرد، حضرت ضمن ردّ آن ، با ذليلانه شمردن آن اين گونه فرمود:
«كسي همچون من با شخصي چون او بيعت نمي كند».
در جاي ديگر با ردّ پيشنهاد تسليم شدن فرمود:
«همچون ذليلان دست بيعت با شما نخواهم داد».
در خطابه پرشور ديگري در كربلا به سپاه كوفه فرمود: «ابن زياد مرا ميان كشته شدن و ذلّت مخيّر كرده و هيهات ! كه من جانب ذلّت را بگيرم ، اين را خدا و رسول و دامن هاي پاك و جان هاي غيرت مند و باعزّت نمي پذيرد».
اين روحيه در فرزندان ، برادران و ياران حضرت نيز نمودي آشكار داشت كه از جمله آنها ردّ امان نامه ابن زياد توسط قمر بني هاشم و برادرانش مي باشد.
خاندان حضرت نيز عزّت خود را پس از عاشورا در قالب اسارت حفظ كردند و كم ترين حرف يا عكس العملي كه نشان دهنده ذلّت و خواري آنها باشد از خود نشان ندادند. حضرت زينب (س) سخنان تحقيرآميز ابن زياد را در كوفه و گستاخي هاي يزيد را در شام با عزت و سربلندي جواب داد و آنها را به محاكمه كشانيد، در خطبه بليغي خطاب به يزيد اين گونه فرمود:
«اي يزيد! خيال كرده اي با اسير كردن ما و به اين سو و آن سو كشيدن ما خفيف و خوار مي شويم و تو كرامت و عزت مي يابي ؟... به خدا سوگند! نه ياد ما محو مي شود و نه وحي ما مي ميرد و نه ننگ ِ اين جنايت از دامان تو زدوده مي شود».