بازگشت

امامت


فلسفه سياسي اسلام براي مديريت جامعه بر مبناي دين در قالب و شكل امامت تجلّي مي كند. اهل بيت پيامبر به لحاظ صلاحيت هاي ذاتي شايسته تر از ديگران براي تصدّي زمام داري مسلمين اند، آنچه كه در غدير خم اتفاق افتاد، تأكيد مجدّد براي چندمين بار بود كه رسالت پيشوايي امت پس از رسول خدا (ص) را به عهده شايسته ترين فرد پس از او؛ يعني اميرالمؤمنين (ع) مي انداخت ؛ هرچند كه عدّه اي رياست طلب وزورمدار با راه اندازي غوغاي سقيفه مسير امامت مسلمين را در بستري ديگر انداختند وامت را از امامت علي (ع) محروم كردند، ولي اين حق ازآن ِ امام بود و خود او پيش ازرسيدن به خلافت و پس از آن در درگيري و مناقشاتي كه با خلفا و معاويه داشت ، و پس از شهادتش ، امامان ديگر شيعه پيوسته بر اين حق مسلّم تأكيد كردند و آن را حق خويش و ديگران را غاصب دانستند.

قيام عاشورا، جلوه اي از اين حق خواهي و باطل ستيزي در ارتباط با اين والاترين ركن جامع اسلامي بود، امام حسين (ع) در مسير راه كوفه پس از برخورد با سپاه حرّ در خطابه اي كه ايرادكرد، چنين فرمود:

«اي مردم ! اگر تقواي خدا پيشه كنيد و حق را براي صاحبانش بشناسيد، خدا از شما بيشتر راضي خواهد بود، ما دودمان پيامبريم و به عهده داري اين امر و ولايت بر شمااز ديگران كه به ناحق مدّعي آنند و در ميان شما به ستم و تجاوز حكومت مي كنند سزاوارتريم ».

پيام عاشورا اين است كه در جامعه اسلامي حاكميت و ولايت ْ حق ّ شايسته ترين افراد است ؛ يعني فردي كه تعهد ايماني بالايي داشته باشد و براي اجراي فرامين قرآن و هدايت جامعه به سوي اسلام ناب بكوشد و شيوه حكومتي اش بر مبناي عدل و قسط باشد.