بازگشت

برپا داشتن امر به معروف و نهي از منكر


امام انجام اين فريضه مهم را، از عامل هاي قيام و حركت خويش به سوي عراق بيان مي كند؛ يك روز پيش از عاشورا، بر دسته شمشيرش تكيه زد و با كوفيان به احتجاج مي پردازد و پس از معرفي خويش ، پدر، مادر، جد، عمو و حتي شمشيرش ، در جواب اين سؤال كه : «... پس چرا خون مرا حلال مي دانيد، در صورتي كه پدرم ساقي حوض كوثراست و از آن حوض اشخاصي را مانند راندن شتر از آب ، خواهد راند و روز رستاخيز پرچم حمد به دست پدر من است .» جواب مي شنود كه همه آن چه را كه تو گفتي ما نيز مي دانيم ،ولي با اين وجود دست از تو برنداريم تا آن كه با لب تشنه طعم مرگ را به تو بچشانيم .

امام در عين حال كه اين همه گستاخي و شرارت و فرار از سخن حق را از اين لشكر پليد مي بيند، در روز عاشورا نيز يك بار ديگر به اين فريضه عمل مي نمايد تا شايدبراي آخرين بار هم كه شده يكي دو نفر از خواب جهل و خيره سري بيدار گردند و ضمن خلوت نمودن با وجدان خويش به سوي حق گام گذارند.

بدين گونه است كه امام در آن هنگامه كه ديگر هيچ اميدي به تن دادن خصم به سخن حق نيست ، بريربن حصين را به سوي آنان مي فرستند تا ايشان را موعظه نمايد،ولي وقتي لشكر به سخنانش گوش ندادند، خودشان به سوي آنان آمده و به امر و نهي ايشان مي پردازد:

«... واي بر شما! پس چرا ما را رها كرديد، در حالي كه شمشيرها در نيام بود، دل هامحكم و فكرها خام بود؟ ولي شما با شتاب مانند ملخ به سوي ما پريديد و هم چون پروانه (كه خود را به آتش مي زند) بر اين كار هجوم آورديد. آيا از ستم گران حمايت مي كنيد و مارا رها ساخته و خوار مي سازيد..» و يا موعظه حضرت ابوالفضل العباس (ع) ـ پس از به درك فرستادن «ماردبن صديف تغلبي » قهرمان بي بديل دشمن ، آن هم با نيزه خود ماردـ مع الاسف آن نصايح هم در دل آن كوردلان اثر ننمود و براي اين همه گستاخي واعراض از حق ، قرآن كريم فرموده است : (خَتَم َ اللهُ عَلي قُلوبِهِم ْ وَ عَلي سَمْعِهِم )؛ خدا بردل و ديده هايشان مهر نهاد.