بازگشت

هاني بن عروه


«رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا». [1] .

مسلم بر مختار وارد مي شود و سپس به خاطر بدنامي و يا تنهايي مختار، به هاني روي مي آورد و در خانه ي هاني به جمع آوري عده و عده مي پردازد.

هاني از شيعيان علي و از سابقه داران در حمايت و حميت است.مردان مذحج را دارد و عشاير هم پيمان را دارد.

وقتي كه منافق هايي از سران عشاير، او را با خيانت و حماقت به قصر ابن زياد مي آورند و او با جاسوس ابن زياد روبه رو مي شود، با قدرت به ابن زياد مي گويد به خاطر دوستي با پدر تو، مي توانم به تو امان بدهم و تو را از كوفه بيرون بفرستم.

هنگامي كه هجوم را مي بيند، به فكر چاره مي افتد و هجوم مي آورد ولي او را


مي گيرند و ابن زياد سر و صورتش را با چوب مي شكند و گوشت هاي صورت او را مي ريزد.

دوستان احمق او كه از او جدا مانده بودند، فرياد بر مي دارند و سپس با شهادت شريح خاموش مي شوند وحتي جنازه ي بردار او را كه مي بينند كاري نمي كنند.

در حالي كه مسلم تنهاست و مختار هم از كوفه بيرون مانده و گرفتار شده و با شفاعت به زندان افتاده و از كربلا و همراهي حسين عليه السلام هم محروم مانده، اين گونه هاني بردار مي شود.و اين هم عزت و حمايت و حميت اوست كه تا آخرين لحظه نمي شكند و بازنمي گردد و تسليم نمي شود.راستي كه اين ها آن قدر بزرگ شده اند كه در قطره هاي آلوده ابن زياد و يزيد پناهي و جايگاهي نداشته باشند.و آن قدر بزرگ شده بودند كه در دنيا و حتي در بهشت نگنجند.اين ها آموزگار تشيع به كساني هستند كه خيال مي كنند مي توان با ابن زياد و يزيد درگير نشد و يا مي توان در زير آسمان سوئد و برلين با آزادي بخشان وابسته، سربلند زندگي كرد.

هاني از دوستان مي برد و به مسلم مي پيوندد و مقهور عناوين خويش نمي شود و حسادت نمي ورزد و به جمع آوري سلاح و مرد، مي پردازد و با اين قدرت با لو رفتن كار به ابن زياد امان مي دهد تا از كوفه برود.

آن ها كه مي توانند اين مقدار تفاوت دماي قدرت و ذلت را به راحتي بگذرانند، راستي كه آبديده اند.اين ها كتيبه هاي ثابت عشقند كه بر اين گنبد مقرنس نشسته اند و از كشاكش سرماي زياد شب و حرارت سنگين روز، همچون كاشي هاي معرق خط برنداشته اند كه رنگ بريزند و پوك شوند و بشكنند.

اين ها هستند كه جام هاي اول از سلام حسين عليه السلام را مي نوشند و حسين عليه السلام بر


ياري و برادري شان گواه است.

سلام الله عليكم ما بقي الليل و النهار...


پاورقي

[1] احزاب، 23.