بازگشت

مسلم بن عقيل


ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة... [1] .

اگر ما همراه هجده هزار يار نماز بگذاريم و پس از نماز، حتي آشنايي در شهرهاي غريب دعوت، نداشته باشيم و در ميان جفا و حماقت و جنايت و خيانت گرفتار شده باشيم، چه حالي خواهيم داشت و با مشكلات چه خواهيم كرد.

مسلم به ما آموخت كه با هدفي در سطح حكومت علوي و حسيني، و با تنها ماندن در چنگال دشمن، و ناكامي در مأموريت و شكست در ارزيابي، مي توان شبي روشن و آرام و قلبي مطمئن و محكم و ضربه هايي كمرشكن داشت، تا آن جا كه نيروهاي محدود دشمن نتوانند از نزديك برخورد كنند و جز سنگ و آتش و خستگي و تنهايي مسلم، پناهي نداشته باشند.

من از كودكي هر وقت كه داستان مسلم را شنيده ام، سر و گردن گرفته ام و سينه ام از عزت مسلم پر از رفعت و مناعت گرديده.آدمي و اين قدر محكم و سرافراز؟! راستي كه تو در كدام آسمان ريشه داري كه اين قدر سرفرازي؟!


اين استقامت بدون اين ريشه هاي محكم ممكن نيست.

اين تطبيق براي ما آموزنده است، گرچه تحليل از اين كه چگونه مسلم با نامه ي حسين عليه السلام و مأموريت ارزيابي نيروها وارد شهر شد چگونه بر مختار وارد شد و چگونه به هاني رسيد و چگونه اموال و اسلحه جمع آوري كرد و براي حسين عليه السلام بيعت نمود؟ و چرا بدون توجه به نفوذي هاي ابن زياد باقي ماند و چرا در دستگاه ابن زياد نفوذ نكرد و چرا او را به فتك و ترور نابود نساخت و چرا با شريك همراه نشد و چرا از شهر خارج نشد و خود به حسين عليه السلام نپيوست و چرا محاصره ي كوفه را ولو به تنهايي به بيرون راه نداد و چرا ماند و همچون كوهي از بالاي دارالاماره به زمين افتاد؟

اين تطبيق مهم است، گرچه تحليل اين چگونگي ها و چرايي ها شيرين است و با اين تحليل، شبهه ي ضعف مسلم در برابر ابن زياد بي اساس مي شود.ابن زياد هنگامي كه در شرايطي مناسب تر از شرايط مسلم بود و فقط از شام بريده شده بود، نتوانست در برابر گروه هاي پراكنده ي توابين دوام بياورد، فرار كرد و به خانه ي مسعود رفت و لباس خانواده ي او را پوشيد و امان خواست.و حتي روزي را در برابر دشمن دوام نياورد و حتي شمشيري نكشيد.چون اين ها مردان مكر و سياست و فريب بودند و همچون عمروعاص در هنگام گرفتاري از عورت خود سپر مي ساختند و ذلت را مي پوشيدند و خود را ملامت نمي كردند.

با اين تحليل و آن چه كه از نياز حكومت به توده و مهره و جايگزيني گذشت، شبهه ي ترور و فتك و... بي اساس مي شود.چون حتي حسين عليه السلام خود آغاز كننده ي فتك و جنگ نيست.


با اين تحليل از مأموريت و استقامت مسلم، فرار و لحوق به حسين تنها، مشكلي را حل نمي كند، ولي با اين تطبيق ها ما مي توانيم مقدار قدرت و استقامت خود را محك بزنيم و در برابر دشمن هاي پيچيده تر به نفوذ و نفوذي هاي آنان فكر كنيم و متوجه باشيم كه قدرت سردار با سياست و انديشه ي سياست مدار و با سينه ي بزرگ و دست و چشم باز كارگشاست.

«اذكر عبادنا... اولي الايدي والابصار.انا اخلصناهم بخالصة ذكري الدار». [2] .


پاورقي

[1] فصلت، 40.

[2] ص، 45 و 46.