بازگشت

صلاح


حسنات و خوبي ها آن جا به كار تو مي آيند و به تو وسعت مي بخشند كه در جايگاه خود نشسته باشند و با جهت خالص همراه شده باشند، كه در آيه ي آخر سوره ي كهف مي خوانيم:

«من كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا».

كساني كه اميد به لقاء خدا در آن ها قرار گرفته و همتشان از دنيا و مشهود عالم بيشتر شده و دلشان از دنيا بيرون رفته، اين ها مي توانند صالح و خالص باشند.عمل صالح يا عملي كه بندگي خداست و شركي ندارد و در جهت آشوب بت ها و جلوه ها راه ندارد، از همت عالي و رجاء لقاء خدا مايه مي گيرد.

اين خصوصيت علم و عبوديت و طاعت و صلاح، زمينه ساز قرابت و پيوند با انبياء و اولياء است و با اين قرابت مي تواني وارث تاريخ و جغرافياي خدا باشي كه


زمين و عاقبت هر دو از آن اوست و به ميراث عالم و بعد و متقي و صالح، در آمده است.

وارثان كربلا و عاشورا و وارثان حسين، با اين قرابت و پيوند، ميراث دار مي شوند، كه مي خوانيم:

«السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك و اناخت برحلك». [1] .

آن ها كه در پيشگاه حسين حلول كردند و در رحل حسين فرود و فراز يافتند، آن ها كه پيشاپيش حسين، جام هاي وفا را سرشار كردند و به استقبال تيرها و نيزه ها رفتند، اين ها به تصديق حسين در بهشت هم جلودار هستند و سرفراز.«انت أمامي في الجنة». [2] .

وارثان حسين در شعور و عاطفه و در تصميم و عمل متحول شده اند و حسين پيوند خورده اند و از علم و عشق و عبوديت و خلوص، نشان گرفته اند.

در واقع، ميراثي جز همين بصيرت و علم و عبوديت تقوا و عبوديت صلاح نيست.«العلماء ورثة الانبياء»؛ عالم ميراث دار انبياء است.در واقع ارث عالم، همان علم و بصيرت و بينش اوست و همين بصيرت و عبوديت، او را بپا مي دارد تا پاسدار حق باشد و جلوگير از باطل وظلم و فسق و لهو و لعب.اين گونه پايه هاي مبارزه و جهاد و شهادت شكل مي گيرد و ميراث عاشورا و كربلا به نزديكان و


پيوند خورده ها مي رسد.

وارثان عاشورا اين گونه با تحول در شعور به نوري رسيده اند كه راه ها و مقاصد را مشخص نموده و جهت را آشكار ساخته و به شوري رسيده اند و با عشقي عجين شده اند كه عشق هاي كوچك را مهار زده و تمامي آن ها را به راه محبوب بزرگ تر و عشق نيرومندتر كشانده است.

وارثان عاشورا با اين نور و شور، به شجاعت و صراحت برخورد رسيده اند و در راه از هيچ نمي ترسند و در بي راهه به هيچ غنيمتي دل نمي بندند، كه در بن بست، غنيمت بار سنگين و هديه ي مرگ است.

وارثان عاشورا با اين بينش و عشق و قدرت به طرح و تقدير و آماده سازي، براي مبارزه با طاغوت ها و ستمگران مي پردازند، كه حسين در منزل بيضه از رسول خدا نقل مي كند:

«من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناكثا عهده، مخالفا لسنة رسول الله، يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علي الله ان يدخله مدخله... انا احق ممن غير». [3] .

و باز در جواب اهل كوفه مي فرمايد:

«فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب والاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علي ذات الله». [4] .


كساني كه مي بينند چگونه در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز، زمينه ي حكومت را فراهم مي كنند ولي در برابر آن ها با كارها و حرف ها، چيزي را بر هم نمي زنند و تحولي را نمي خواهند، همچون ستمگرانند و سزاوار همان جايگاهند.چون رهبر و جلودار نمي تواند جز عمل به كتاب خدا و ايستادگي بر قسط و وام داري به حق و محدوديت در راه خدا، كاري داشته باشد.

وارثان عاشورا اين گونه به انتظار و تقيه و قيام مي رسند و با تقويت خويش و تضعيف دشمن و با تربيت نيروها و جاسازي و جايگزيني آن ها، مبارزه اي مستمر را دنبال مي كنند و مي دانند كه حجم سنگين نيروها در بي راهه به بن بست و بازگشت يا هلاكت و نابودي مي رسد.و انفجار در جايگاه مناسب، كوه ها را پراكنده مي سازد.پس با انتظار و تقيه مي توان به قيام رسيد و ايستاد و ميراث حسين را پاس داشت.


محرم 1370

اصحاب اباعبدالله عليه السلام


بسم الله الرحمن الرحيم

ان الحسين عبرة كل مؤمن [5] .

بكي عليه ما يري و ما لا يري.

1- اقامه ي مجالس، احياء ذكر، محبوب اولياء است... [6] .

2- اگر با ذكر خود يا يادآوري ديگران، چشم به اندازه ي بال پشه اي تر شود، كف هاي بزرگ درياي گناه را پاك مي كند.

اين بكاء و گريه ي بر حسين عليه السلام مخصوص به انسان نيست، هر كس كه در اين فتنه مصيبت ديده، گريان است.و گريه ي هر كس بر حسب حال اوست.گلي كه آب نخورده پژمرده مي شود.ماهي هاي دريا كه با گناه ما مبتلا مي شوند و صدمه مي بينند و هر ذره و هر گياه و هر دل خسته، گريه اي دارد؛ [7] .

گريه بر درد جهل و جهالت و فقر و ضعف و عجز و ذلت باطني در برابر


حوادث و رنج ها،

گريه بر آرزوهاي بر باد رفته، از حكومت تعليم و تربيت نه پاسدار و پرستار؛

گريه بر حسرت همراهي و فوز و معيت و فداكاري؛

و گريه بر نعمت هاي تباه شده و محروميت هاي از ولايت و هدايت و رحمت و رعايت و تعليم و تبليغ و ارشاد.

گريه ريشه هاي عاطفي دارد، ولي گريه اي كه اين قدر ارزش دارد، گريه اي است كه از اين احساس مصيبت شامل برخاسته، وگرنه ابن سعد و ياران او هم با چشم اشكبار، حسين عليه السلام را مي كشتند.

3- تحليل قضايا و تحليل تاريخ آموزنده است و عبرت انگيز، آن هم از چنين واقعه و حادثه اي جان سوز.

ولي من وقتي در مقام تطبيق ياران و دشمنان حسين با خود هستم، اين گونه دستاوردها بيشتر خواهد بود.در اين شب ها اين گونه ياران حسين و سپس دشمنان او را بررسي مي كنيم تا ببينيم چگونه مسلم به استقامت و هاني به حميت و حمايت، و حر به محاسبه و مقايسه و انتخاب و حريت و عبوديت، و زهير به نجات و فلاح و سرداري و قيس بن مسهر و عبدالله بن يقطر به مقام سقايت و رسالت و شهادت و همين طور ديگر ياران به آن مقام از وفا و ادب و فداكاري و فوز، رسيدند.

اين تطبيق براي اين كه پشتوانه داشته باشد و ما به نوع برخورد و كار اين بزرگان باور كرده باشيم، نياز به تحليل دارد كه در مقدمه عرض مي كنم.

داستان نينوا نشان داد آن وقت كه مردم از يزيد بريدند، باز به سراغ


علي بن الحسين عليه السلام نيامدند و همين نكته نشان مي دهد كه حكومت علوي:

1. نياز به دگرگون شدن تلقي مردم از خويش،

2. نياز به تربيت مهره هاي كارساز.

3. نياز به جايگزين ساختن آن ها دارد.

مادام كه اين نيازها تأمين نشده باشد كار با فتك و ترور و كشتن سردمداران درست نمي شود: «ان الايمان قيد الفتك». [8] .

آن ها كه بر مسلم مي شورند كه چرا ناتوان ماند و ضعيف برخورد كرد و يا برهاني كه چرا ابن زياد را با نقشه ي شريك و يا گونه ي ديگر به دام نينداخت و از بين نبرد، اين ها نمي دانند كه تحمل حكومت علوي حتي پس از واقعه ي كربلا شكل نگرفت و كارها هماهنگ نشد و نمي دانند كه مأموريت مسلم در حد ارزيابي بود و حتي حسين عليه السلام بارها به اصحابي كه اذن مي خواستند تا سر كرده اي را بزنند اجازه نداد و شروع نكرد.

كساني كه مي توانند در پناه رضاخان يا محمد رضاخان با آن همه فشار زندگي كنند، كساني كه مي توانند همراه صدام و مبارك و حسن و حسين و فهد با اسلام خود جشن بگيرند، كساني كه مي توانند در سوئد يا هلند يا اروپا و آمريكا با آزادي به انسانيت خويش پاي بند باشند، بايد بدانند كه اين ها از آدميت و اسلام و تشيع بهره اي نبرده اند.

كساني كه خود را باور كرده اند و از حكومت، رشد و تربيت و تعليم، نه


سوادآموزي و بهداشت و رفاه، را مي خواهند، چگونه مي توانند در زير اين سقف هاي كوتاه سر بلند كنند.گرچه با تو بودن را هنوز نياموخته ام، ولي با غير تو بودن را هم نمي توانم.تشيع و اسلام و انسانيت ما با اين ناتواني از تحمل غير معصوم و غير اولياي حق آغاز مي شود و درجه مي گيرد.


پاورقي

[1] مفاتيح الجنان، زيارت مخصوصه‏ي امام حسين عليه السلام.

[2] بحارالانوار، ج 45، ص 22، کلامي که امام حسين عليه السلام به عمرو بن قرظة الانصاري فرمودند.بعد از آن که او تيرها و نيزه ها و شمشيرهاي زيادي را بر خود پسنديد تا به امام حسين عليه السلام آسيبي نرسد، و بعد از اين همه از حضرت مي پرسند: يابن رسول الله «أوفيت»؟ و حضرت مي فرمايند: «نعم انت أمامي في الجنة».

[3] موسوعة کلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 360، معهد تحقيقات باقر العلوم.

[4] صادق نجمي، ص 51، طبع جامعه‏ي مدرسين.

[5] بحارالانوار، ج 44، ص 280، ح 10 و11.

[6] بحارالانوار، ج 44، ص 282، ح 14.

[7] بحارالانوار، ج 44، صص 284 و 280.

[8] بحارالانوار، ج 44، ص 344.