بازگشت

فراغت


رفعت ذكر در اين است كه آگاهي تو از خودت و از دنيايي كه در آن زندگي مي كني بالاتر بيايد و از عادت هاي ريشه دار و آگاهي هاي سطحي بگذرد.

آدمي به عادت و تلقين كار خود را خوش بودن، راحت بودن، خوردن و خوابيدن مي شناسد و با اين تلقي و آگاهي دنيا مي شود، يعني بايد بشود؛ آخور و خوابگاه و عشرتكده، و مي بيني كه نيست.پس يا به نفي خدا و حكمت و رحمت روي مي آوري، كه من از خدا مهربانترم، من بچه ي خودم را بي پا و دست نمي خواهم و دست و پايش را نمي برم و اگر خدا را باور كردي به توجيه رنج ها و بدي ها مي پردازي و با نگاه فلسفي كه وجود خير است و با نگاه عرفاني كه آنچه از اوست زيباست و يا نگاه احتياط و حرمت كه او مي داند و ما نمي دانيم، خود را آرام مي كني! و يا با تمامي اين حرف ها در دل اعتراض داري و با وجود ايمان و اسلام و نماز و طاعت مثل مادر مهربان آن دوست، در باطن فرياد برمي داري كه او مهربان نيست، وگرنه لااقل مثل من به اين عقب افتاده مي رسيد، و يا از اول از گرفتاري او جلوگيري مي نمود، غافل از اين كه محبت مادر و عشق به خود و به فرزند از خود او نيست و به اختيار او نيست و غافل از اين كه همين مادر همين فرزند را بهع خاطر عشق و محبتش آن جا كه بيرون مي رود و زير باران خيس مي شود و يا در خاك و گل مي نشيند و آلوده مي شود، مي آزارد و رنج مي دهد و حتي سخت و يا نيمه سخت كتك مي زند.

با اين تلقي طبيعي و عادي و سطحي از آدمي و از جهان، تحمل ها و توقع ها و تعلق ها وضع مشهودي دارد كه همه مي بينند و تجربه مي كنند.


ولي با رفعت ذكر و دگرگون شدن اين آگاهي، تركيب و ساخت آدمي و خودآگاهي و عقل و نقد آدمي با لذت و راحتي، حتي در متن رفاه و دستيابي نمي سازد، كه تو تحول نعمت ها وتحول فصل ها را مي شناسي. مي داني كه تو و يا بهار رفتني هستيد. پس چه جاي عيش، چون هردم جردس فرياد مي دارد كه بر ببنديد محمل ها...

اين در آدم، و در دنيا هم از همين علامت مي داني كه راه، كه كلاس، كه كوره است، كه هيچ بتي را باقي نمي گذارد و هيچ دلارامي را نمي خواهد.

با رفعت ذكر از آدمي از خودش و از جهان بيرون و دنياي متحولش، آدمي مي تواند براي رفتن، براي حركت با همين تحول ها و تازيانه ها هماهنگ بشود و اين گونه به وسعت صدر مي رسد و هم درك جديدي از جمال و زيبايي، يعني هم با رنج ها راحت شود و هم در همين رنج ها و درد زشتي ها بتواند زيبايي به معناي تطابق و همآهنگي را احساس كند و مست و سرشار شود.