بازگشت

مفهوم و مبناي حق


شب چهارم

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك و اناخت برحلك

قال ابوعبدالله الحسين عليه السلام: يا ايها الناس ان تتقوا الله و تعرفوا الحق لاهله تكن ارضي لله عنكم و نحن اهل بيت محمد اولي بولاية هذا الامر من هؤلاء المدعين ما ليس لهم و السائرين فيكم بالجور و العدوان... [1] .

و در منزل بيضه از رسول الله صلي الله عليه و آله نقل مي كند كه «قال من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناكثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان، فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علي الله ان يدخله مدخله.. و انا احق ممن غير...» [2] .

قال الله تبارك و تعالي و لواتبع الحق اهوائهم لفسدت السماوات و الارض... [3] .

در مفهوم حق، ثبات، و هدف و جهت و صحت و عدل، لحاظ شده است.

حق در برابر زايل، در برابر باطل و لغو، در برابر غلط و در برابر ظلم آمده است.


اين مفهوم گسترده، كه مبنا، و جهت، و شكل و روش را در بر مي گيرد، اين مفهوم معيار و ميزاني است كه بايد شبهه را بردارد و فتنه را بشكافد.

اين مفهوم با آدم ها، با ذوق ها، با هوس ها، شناسايي نمي شود.اين امري كه بر جهان و جامعه و انسان بال گسترده، چگونه مي تواند تابع هوس ها و خواسته هاي يك شخص با يك ملت باشد؟ اين حق اگر بخواهد تابع اهواء باشد هستي و جامعه درهم مي ريزد كه خلقت، نظام و هدف و اجل و جمال دارد، اندازه دارد، و اين اندازه ها، حدود و حقوق را مي سازد؛ «كل شي خلقناه بقدر...». [4] هر چيز همراه اندازه اي است كه حد برخورد را مشخص مي كند.اگر اين ظرف، اين كودك، اين حادثه اندازه اي داشته باشد، ناچار حدي خواهد داشت كه بيشتر يا كمتر از آن را نمي توان تحميل كرد كه افراط و تفريط دو شكل تجاوز و ظلم است.پس ناچار بايد حد نگه داشت و به حق رسيد.

اين گونه حق مستقل از ذهن و معرفت انسان تحقق دارد تا چه رسد به احساسات و هوس هاي او.

مبناي حقوق اسلامي نه غريزه و طبيعت و نه قراردادها و نه منافع مشترك، كه همين اقدار و مصالح و مفاسد است.

البته اعتباريات مي تواند گذشته از اقدار و مصالح و مفاسد بر اساس فوايد شكل بگيرد و اين قراردادهايي كه بر اساس فوايد و در ظرف آزادي و اختيار و آگاهي و انتخاب آدم ها شكل مي گيرد اگر با اقدار و مصالح درگير نباشد، اعتبار


شرعي هم دارد.اما آن جا كه وجود سلطه و يا پرده ي جهل در ميان باشد، قراردادها ارزشي ندارند، كه سياست بازها آموخته اند چگونه فقر و ثروت و قدرت و ضعف را به پشت مرزها بكشانند.و آموخته اند كه تعارض فقر و ثروت و استكبار و استضعاف اگر به پشت مرزها و در منطقه ي شمال و جنوب راه نيابد، چگونه شيرازه ي كارها از هم مي پاشد.


پاورقي

[1] صادق نجمي، سخنان حسين بن علي عليه السلام، ص 120 و موسوعة کلمات الحسين، ص 356، معهد تحقيقات باقرالعلوم.

[2] همان، ص 127 و موسوعة کلمات الحسين، صص 360 و 361، معهد تحقيقات باقر العلوم.

[3] مؤمنون، 71.

[4] قمر، 49.