بازگشت

دو راه


در كتاب كوچك غدير و در كتاب كوچك اي قامت بلند امامت از دو راه بر ضرورت حجت روي آورده ايم؛ هدف حكومت و قلمرو حكومت.

حكومت هايي كه مي خواهند پاسدار امنيت باشند، و حكومت هايي كه مي خواهند پرستار رفاه و خدمات باشند، مي توانند با شورا و انتخاب ملت مشخص شوند.اما حكومت هايي كه مي خواهند به آدمي بياموزند كه چگونه با حواس، با احساس، با فكر و عقل و قلب و وهم و خيال خود برخورد كند، و مي خواهند به او هدايت و فرقان و ميزان ببخشند، و او را براي تمامي رابطه هاي محتمل و يا مظنون و يا متيقن، آماده سازند، بايد به آگاهي و آزادي رسيده باشند.


آگاهي از تمامي اندازه و راه و روابط انساني و آزادي از تمامي كشش ها و جاذبه ها.

و تركيب آگاهي و آزادي، همان عصمتي است كه در فرهنگ سياسي شيعه مطرح است.و در عصمت ملاك انتخاب حاكمي است كه مردم به آن راه ندارند.چون نه از دل ها آگاهند و نه بر فردا، مسلط هستند.

آدمي كه بيش از هفتاد سال است و حكومتي كه قلمرو آن وسيع تر از خانه و جامعه و دنياست، حاكمي مي خواهد كه بر اين مجموعه آگاه باشد و بر اين مجموعه مسلط باشد.

اهداف حكومت كه بالاتر از امن و رفاه و رهايي است و حوزه ي حكومت كه بيش تر از خانه و جامعه و هفتاد سال دنياست، حكومتي ديگر و معيار انتخابي ديگر و روش انتخابي ديگر، مي خواهد. اگر قدر و استمرار و ارتباط انسان ملاحظه نشود و اگر به اهداف حكومت ها و قلمرو حكومت ها توجه نشود مي توان به همين حكومت ها با اين شكل و شمايل هاي استبدادي و قراردادي و حكومت فلاسفه و دانشمندان و نخبگان دلخوش كرد و با روش هاي گوناگون به كنترل حاكم برخاست و او را به كار مردم كشاند.

مادام كه تلقي مردم از خود و از دنيا دگرگون نشود تحمل حكومت الهي و علوي را نخواهند داشت كه در بحث هاي قبل اشاره كرديم كه مردم حتي با شهادت اباعبدالله عليه السلام به علي ابن الحسين عليه السلام روي نياورند و با كنار زدن يزيد به حكومت علوي نپيوستند، كه نان و رفاهي كه آن ها مي خواستند به اين ولايت سنگين نياز نداشت.


«ان امرنا صعب مستصعب لا يحتمله الا ملك او نبي مرسل او مؤمن امتحن الله قلبه للايمان.» [1] .

تحمل امر و حكومت معصوم، به شهود تمام و يا دل عاشق و مبتلا و ساخته شده نياز دارد.

حكومتي كه هدف هدايت و رحمت و بينات و ميزان و فرقان را دارد و تمامي نسل ها را در نظر مي گيرد و تمامي عوالم را ملاحظه مي كند، پايه هاي محكم و دل هاي استوار را مي طلبد.دل هايي كه با درك ضرورت و با احساس اضطرار، به تسليم و اطاعت و به همراهي و معيت رسيده اند و از تقدم و تأخر نجات يافته اند و از نكث و مروق و قسط پاك شده اند، كه ناكث مارق قاسط، يا جلوتر مي رود و يا عقب مي ماند كه؛

«المتقدم عليكم مارق و المتأخر عنكم زاهق»، [2] «فمعكم معكم» [3] .

«اللهم اجعلنا مع الحسين و اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام» [4] .

«فاسئل الله الذي اكرمني بمعرفتكم و رزقني البرائة من اعدائكم ان يجعلني معكم...» [5] .





پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 2، ص 71 و ص 184، ح 30، و ح 7.

[2] بحارالانوار، ج 102، ص 150، ح 5.

[3] بحارالانوار، ج 53، ص 98.

[4] مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.

[5] همان.