بازگشت

اخلاص زمينه ي همراهي


شب اول

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك و اناخت برحلك اللهم اجعلني في مقامي هذا ممن تناله منك صلوات و رحمة و مغفرة.اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي محمد و آل محمد.اللهم اجعلني وجيها بالحسين عليه السلام في الدنيا و الاخرة.

من براي ديدار و ؤيت هلال رمضان و يا ذيحجة آن قدر كوشش و تلاش ندارم كه براي هلال محرم.شايد اين اشتياق ريشه در شنيده هايي داشته باشد كه از زمان كودكي و روزهاي دور در دل من نشسته كه، امام صادق عليه السلام با ديدار هلال محرم غمگين و گرفته مي شدند و هر چه به روز عاشورا نزديك تر مي شدند اين حالت «شعث و غبر» زيادتر مي شد تا آن جا كه مي فرمودند: «بابي المستضعف المظلوم...». [1] .

و شايد اين اشتياق به ديدار ماه به خاطر رؤيت صحنه ها و خاطره هايي باشد كه در چشم سنگي ماه نهفته، و با اشك سرد خويش آن را پنهان داشته.اين ماه شاهد جاري فرات و خيمه هاي مبهوت و غفلت و بي خبري يك دسته، و شهادت


و حضور دسته ي ديگري بوده است.

و شايد هم به خاطر بيداري خاطرات كودكي من باشد كه از منزل حاج امين و تراب و كوچك زاده داشته ام: صداهاي گرم و اشك هاي جاري، بازي ماهي هاي سرخ و موج هاي سبز و صداي فواره ها و جنبش آرام گل ها و شمع داني ها.

خوشحالم كه اين اشتياق چند سالي است كه به اجتماعي در اين شب هاي محرم منتهي شده و جمعي كوچك و بي نشان را فراهم ساخته و گرد هم نشانده.

اميدوارم كه اين اجتماع و گردهمايي زمينه اي براي همراهي معصوم و غربال شدن و تمحيص و اخلاق را داشته باشد.شايد بتوانيم پيش از جدايي از دنيا و در زير خاك غنودن و از دنيا بيرون رفتن، دل از دنيا بيرون بفرستيم و سر بر ديوار دنيا بكوبيم و به ديگري سوي راه بيابيم.چون به شهادت آيه ي آخر سوره ي كهف، ميان رجاء لقاء خدا و عمل صالح و عمل خالص ارتباطي هست كه بايد آن را به دست آورد و بهره گرفت، مادام كه دل در دنيا باشد و از تنگي دنيا به ستوه نيامده باشد و شور و شوقي ديگر در او خيمه نزده باشد، تمامي كارهاي خدايي و آخرتي و تمامي نماز و جهاد و شهادت انساني دنيايي است و از اين محدوده بيرون نمي رود و آن دم كه گرايش به غيب و اشتياق به روز ديگر و انتظار لقاء خدا در دل شعله كشيد، ناچار تمامي كارهاي دنيايي و خوراك و پوشاك و عيش و نوش انسان، انگيزه اي ديگر دارد و صبغه اي ديگر و هوايي ديگر، كه تمامي كارهاي پراكنده، ان هنگام كه در طرح جامع و برنامه ي گسترده ي تو شكل مي گيرد، هماهنگ و يگانه مي شود و علم و حالت به ثبات و سرمديت مي رسد كه در دعاي كميل


مي خوانيم: «اسئلك ان تجعل اعمالي و اورادي كلها وردا واحدا و حالي في خدمتك سرمدا.»

آن چه كه اخلاص را در نيت و در عمل و در دين مي نشاند، تا در نيت از دنيا كه هيچ، حتي از طمع بهشت و ترس جهنم فراتر برود، و در عمل از بدعت و فساد و انحراف جدا شود و در دين از التقاط و تبعيض اعتقاد، نجات بيابد، آن چه كه اخلاص در اين وسعت را مي طلبد و زمينه سازي مي كند همين دل بزرگ كردن و از دنيا بيشتر خواستن و از پوسته بيرون زدن است.

اخلاص كه جهت عمل و صالح بودن عمل را شكل مي دهد چون حسنات و خوبي ها آن گاه صالحات مي شوند كه در جايگاه و در جهت مناسب نشسته باشند، اخلاص، كه اين صلاحيت را مي سازد، ريشه در رجاء لقاء خدا و اشتياق لقاء خدا و انس به لقاء خدا و تمناي لقاء خدا دارد و هر اندازه كه درجه ي رجاء بالاتر برود و به تمنا و اشتياق و انس برسد، اخلاص عميق تر و گسترده تر خواهد شد و تصعيد نيت و توفير نيت [2] شكل خواهد گرفت.

دلي كه موقف دنيا براي او گشاد است و اين مرتع براي او سرسبزي و شادابي دارد، كوچ نمي كند و رحل نمي بندد و بانگ رحيل را انتظار نمي كشد و حتي برنمي تابد كه خط زندگي او با خط مرگ تقاطع دارد و مرگ او را از كارها و خواسته ها و آرزوها و نتايج كارهايش جدا مي كند و از بت هايش دور مي سازد.

تمناي مرگ براي كساني است كه ولايت خدا را به دست آورده اند و مرگ


براي زندگي آن ها دريچه اي است و ادامه اي، نه هادم و حاطمي كه لذت ها را بسوزاند و كاخ آرزوها را خراب كند، كه در خطاب به يهود در سوره ي جمعه آمده؛ «ان زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين». [3] .

در هر حال در اين شب ها حرف هايي و گفت و گوهايي با هم داريم از حجت و تنهايي او، از نصرت و ياري او، از تعلق ها و سرگرمي هايي كه ما را از راه و رفتن و مقصد بازمي دارد و ما را از ولي خدا جدا مي سازد و حتي همراه شهود و برهان همچون شيطان رجيم مي سازد.چون اين اعتقاد و باور و يا شهود و برهان نيست كه كارگشاست كه اضطرار به خدا و حجت حتي در ظرف احتمال و گمان تأثيرگزار است.در حالي كه يقين و باور بدون اين درك از اضطرار و ضرورت، تاثير گزار نيست.كه؛ «جحدوا بها و استيقنتها انفسهم» [4] و «كنا نخوض مع الخائضين... حتي اتانا اليقين...» [5] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 95، ح 40 و کافي، ج 4، ص 147، ح 7.

[2] ر.ک به درسهايي از انقلاب، بخش قيام، ص 119 تا ص 139، انتشارات هجرت.

[3] جمعه، 6.

[4] نمل، 14.

[5] مدثر، 45 و 47.