بازگشت

نواي شاعران حسيني


توصيه هاي امامان اهل بيت عليهم السلام مبني بر بزرگداشت واقعه دلخراش طف و عمق و شدت تراژدي عاشورا از عواملي است كه بسياري از اديبان متعهد را از دوره هاي خفقان بار اموي و عباسي تاكنون تحت تأثير قرار داد و عواطفشان را شعله ور ساخت و آنان سوگ سروده هايي از خود پيرامون واقعه كربلا بجاي گذاشته اند. [1] .

شاعران پرشور آييني با انشاي اشعار نغز و بلند و دلنشين كه بيانگر عزت و مظلوميت حسيني است قيام عاشورا و ياد حسين عليه السلام و مظلوميت آل علي و شهيدان راه حق و كشتگان نينوا را ترسيم مي نمودند. و حكام و سلاطين اسلامي را به انتقام گرفتن از بني اميه، كه عامل حادثه هولناك طف بودند، سخت تحريك مي نمودند.

اگر مضمون پردازي متناسب با شأن اهل بيت و اهداف والاي امامان به ادبيات عاشورا زيبايي و غناي خاص نمي بخشيد، اين مجالس كمتر مي توانست در جان سوگواران شور و انقلاب بر پا كند و آنان را متأثر سازد و شور دروني آنان را بر آشوبد، و شعور ناب را در آن فعال سازد.

نقش شاعران بامعرفت آييني - كه خامه خويش را در جوهر، عاشورا فرو برده و مظلوميت و عشق و حماسه را با خوش ترين واژگان و شكوهمندترين سوگ سروده ها نمايانده اند - در زنده نگاه داشتن و پايايي حماسه عاشورا و ترويج فضائل اهل بيت عليهم السلام و تعميق محبت و معرفت اين اسوه هاي زندگي اساسي و تحسين برانگيز است و شاعران اهل بيت منزلت والايي دارند. زيرا الگوهاي بي بديل آسماني را كه خالق هستي ستوده است، مدح مي نمايند.

آنچه شعراي اهل بيت بايد مورد توجه قرار دهند بدين قرار است:

1. داشتن غيرت ديني و پاسخ به اشعاري كه به سفارش دشمن سروده شده است.

2. مطالعه مقاتل صحيح و تاريخ هاي معتبر تا شعري كه انشاء مي شود اتكا به متون صحيح داشته باشد.

امام حسين عليه السلام را صادقانه و عارفانه توصيف كند و منزه از هون و وهن و مبراي از تحجر باشد و فقط بر غم و اندوه و اشك و آه اقتصار ننموده، تصويري راستين از ستمكاري جاري شده بر علويان ارائه دهد. و از محتواي معتبر و آرمان گرا و قالب هاي وزين و سنگين و در عين حال زيبا و جذاب برخوردار باشد.

3. آگاهي از تحريفات تاريخ عاشورا داشته باشد تا از گزند آفات اين مسير دور بماند.

4. دور بودن از عقايد و افكار غلوآميز را وظيفه خود بداند. زيرا ريشه هاي فكري اماميه كه از قرآن كريم و سنّت صحيح مايه گرفته است با تصورات غاليانه سر ستيز دارد.

شاعر مخلص اهل بيت در مدح پيشوايان دين نبايستي راه افراط و زياده روي را بپيمايد و از محدوده اي كه دين مبين تعيين فرموده، خارج شود. و اگر چه پيامبر اكرم و ائمّه اطهارعليهم السلام انسان هايي نمونه هستند، كه بايد فضايل و مقامات و درجات بلند آنان را گفت و تصديق كرد، اما افراط مقوله ديگري است كه به شدت مورد نهي و نكوهش قرار گرفته است و پيشوايان با تمام تلاش خود را براي اصلاح اين انحرافات و نجات آلوده شدگان به كار گرفته اند. علي عليه السلام درباره خود فرمود: «هَلَكَ فِيَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبْغِضٌ قالٍ؛ [2] دو مرد (دو طرز تفكر) درباره من تباه و نابود شدند، (يكي) دوست افراطگرا و (ديگري) دشمني كه در دشمني، زياده روي نمايد». آن حضرت در سخني ديگر در پرهيز از غلو درباره اهل بيت عليهم السلام فرمود: «إِيّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينا؛ [3] از غلو و زياده روي درباره اهل بيت بپرهيزيد». امام صادق عليه السلام در ضمن روايتي فرمود: «إِنَّ قَوْمًا يَقُولُونَ مالا نَقُولُ فِي أَنْفُسِنا، نَبْرَأُ إِلَي اللَّهِ مِنْهُمْ؛ [4] گروهي درباره ما (خاندان نبوت) چيزهايي مي گويند كه ما خود نمي گوييم، از اينان بيزاري مي جوييم و به خدا پناه مي بريم».

امثال اين گونه روايات در كتب شيعه، فراوان يافت مي شود و بزرگان شيعه نيز همين روش را پي گرفته اند؛ لذا پيروان آگاه ابا عبداللَّه عليه السلام به گوينده اي كه اشعار غير صحيح كه از آن بوي كفر و شرك استشمام مي شود، استفاده مي كند، اجازه نمي دهند در مجالس حسيني به اجراي برنامه بپردازد.

ممكن است برخي با دستاويز قرار دادن برخي از احاديث مثل: «نَزِّلُونا عَنِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنا ما شِئْتُمْ» [5] سروده هاي غلوآميز شاعران را موجه جلوه دهند، اما اين پندار بر پايه درستي استوار نيست. زيرا همان گونه كه يكي از فقهاي عاليقدر معاصر مرقوم فرموده اند «اعتبار اين حديث محقق نيست و ضعيف است». [6] .

5. شعرش بدآموزي نداشته باشد. در بعضي يادداشت ها آمده است، شاعري زبردست و ولايي كه حاجب تخلص داشت، در وصف امير مؤمنان عليه السلام شعر نامناسب زير را سرود:



حاجب اگر معامله حشر با علي است

من ضامنم، تو هر چه بخواهي گناه كن



اين محبت كاذب كه در اين بيت ترويج شده بسيار خطرناك و چراغ سبزي براي بزهكاران است. شنونده يا خواننده اسير دام هوس به واسطه اعتماد بر مضمون اين بيت، ديگر اهميتي به سيئات و گناهان نمي دهد و عملاً بي تقوايي و بي پروايي از خدا را پيشه خود مي سازد در حالي كه امام حسين عليه السلام كشته نشد كه به دست ما در گناه باز باشد بلكه به شهادت رسيد تا ريشه گناه سوزانده شود.

جالب توجه آنكه شاعر مزبور شبي در عالم رؤيا علي عليه السلام را ديد، امام به او فرمود: حاجب اين چه شعري است كه گفته اي؟ شاعر گفت: چگونه بسرايم؟ امام عليه السلام پاسخ داد:



حاجب اگر معامله حشر با علي است

شرم از رخ علي كن و كمتر گناه كن



6. رعايت ادب و احترام به اهل بيت عليهم السلام. از آنجا كه ستايشگران و شاعران آييني در خدمت ذوات مقدس مثل اعلاي انسانيت و تنديس اخلاق هستند، بايستي در نهايت ادب و فروتني از آنان سخن بگويند.

در به كار بردن كلمات احترام آميز نسبت به آن بزرگواران نهايت دقت را داشته و بدين سان حرمت و عصمت آنان را پاس بدارند. و از به كارگيري عبارات خارج از شأن والاي ائمّه هدي عليهم السلام و مضامين واهي و يا مجعول كه نوعي تحقير و كوچك شمردن ايثارگران كربلا و نشانگر ضعف و ناتواني و ذلت پذيري و خواهش امام حسين عليه السلام و يارانش در مقابل دشمن است و باكيان ذاتي اين شخصيت استثنايي در تعارض است، جداً پرهيز كنند.

در برخي موارد توجه افراطي مرثيه سرايان و نوحه خوانان به عناصر عاطفي براي گرفتن اشك از مخاطبان منجر به اشعاري بس منفعلانه از اعمال و رفتار قهرمان عاشورا در برابر دشمنانشان شده است. عالم متقي مرحوم محدث قمي نوشته است:

مطلبي را كه ذلت امام حسين عليه السلام و اهل بيت گران مقامش را برساند، نگو زيرا آن جناب آقا و بزرگ سرافرازان و غيرت مداران بود. جان دادن زير شمشير را بر خواري و ذلت برگزيد و با نداي بلند و آتشين روز عاشورا فرياد كرد: «أَلا وَ اِنَّ الدَّعِيَّ اِبْنَ الدَّعِيِّ قَدْرَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَي اللَّهُ لَنا ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ». [7] ناپاك پسر ناپاك (ابن زياد) مرا بر سر دو راهي نگه داشته است مرگ يا ذلت. هرگز تن به ذلت نمي دهم. هيهات كه زبوني را قبول كنم. خدا آن را براي ما نمي پذيرد پيامبر و مردان با ايمان نيز از پذيرش آن ابا دارند.



بر ما گمان بردگي زور برده اند

اي مرگ همتي كه نخواهيم اين قيود



اكنون كه ديده هيچ نبيند به غير ظلم

بايد ز جان گذشت كزين زندگي چه سود



استاد محدث متبحر حاج ميرزا حسين نوري - خدا مرقدش را نور باران كند - در «دارالسّلام»، حكايتي دارد كه گزيده آن چنين است:

يكي از سادات اهل منبر در خواب ديد، رستاخيز برپا شده است و مردم وحشت زده اند و هر كس به احوال خويش مشغول است. كارگزاران و موكلان حساب، مردم را به پاي حساب مي برند و با هر فردي گواه و مأمور جلبي است، تا اينكه مرا به پاي حساب بردند.

در آنجا منبري بود بسيار بلند و پرپلّه. سيّد المرسلين،صلي الله عليه وآله بر بالاي منبر نشسته و علي عليه السلام بر پلّه اوّل بود و مردم را حساب مي رسيد. همه در برابر او صف كشيده بودند. نوبت به من رسيد با عتاب به من فرمود: چرا فرزند عزيزم حسين را به خواري نام بردي و او را به خواري نسبت دادي؟ من در جواب آن حضرت حيران شدم و چاره اي جز انكار نديدم.

ناگاه در بازوي خود دردي احساس كردم، گويا ميخي بر آن فرو كردند.

چون به پهلوي خود نگاه كردم، ديدم مردي طومار در دست دارد. آن مرد طومار را به من داد. طومار را گشودم، تمام صورت مجلس ها و منابر من در آن، به طور مفصل، ثبت شده بود. آنچه از من پرسش شده بود و من منكر گشتم در آن درج شده بود. آن خواب سبب گرديد كه آن سيّد منبر و موعظه را رها كند. [8] .

سيّد حميري كه از شاعران متعهد است روزي با جعفربن عفان برخورد كرد، سيد حميري به وي گفت: واي بر تو آيا درباره آل محمّدصلي الله عليه وآله اين گونه شعر مي سرايي؟



ما بالَ بَيْتُكُمْ تَخْرُبُ سَقْفُهُ

وَ ثِيابُكُمْ مِنْ أَرْذَلِ الأَْثْوابِ



چه شد خانه تان كه سقفش خراب است

چرا جامه تان پست ترين جامه ها شد



جعفر در پاسخ گفت: مگر غير از اين بود؟ سيد حميري با ناراحتي گفت: اگر از مدح نيكوي آنها ناتواني، لب فروبند. آيا آل محمّدعليهم السلام، را اين گونه وصف مي كنند؟ من تو را معذور مي دارم، طبع تو چنين است و سطح فكرت همين قدر است ولي من مدحي گفته ام كه ننگ مدح تو را از دامن پاك آنان مي زدايد و آن اين است:



أُقْسِمُ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ

وَ الْمَرْءُ عَمّا قال مَسْئُولٌ



إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أبِي طالبٍ

عَلَي التُّقي وَ الْبِرِّ مَجْبُولٌ



وَ إِبْنُهُ كَانَ الإِمَامَ الَّذِي

لَهُ عَلَي الأُمَّةِ تَفْضِيلٌ



يَقُولُ بِالْحَقِّ وَ يَعْنِي بِهِ

وَ لا تُلْهِيهِ الأَْبَاطِيلُ



يَمْشِي إِلَي الْقَرْنِ وَ فِي كَفِّهِ

أَبْيَضَ مَاضِي الْحَدِّ مَصْقُولٌ



مَشْيَ الْعَفَرْنَي [9] بَيْنَ أَشْبَالِهِ

أَبْرَزَهُ لِلْقَنَصِ الْغِيلُ



ذَاكَ الَّذي سَلَّمَ فِي لَيْلَةٍ

عَلَيْهِ مِيكَالٌ وَ جِبْرِيلُ



مِيكَالُ فِي أَلْفٍ وَ جِبْرِيلُ فِي

أَلْفٍ وَ يَتْلُوهُمْ سَرَافِيلُ



لَيْلَةَ بَدْرٍ مَدَداً أُنْزِلُوا

كَأَنَّهُمْ طَيْرٌ أَبَابِيلُ



فَسَلَّمُوا لَمَّا أَتَوْا حَذْوَهُ

وَ ذَاكَ إِعْظَامٌ وَ تَبْجِيلٌ



آري، درباره آن بزرگان چنين بايد شعر گفت سروده تو لايق تنگدستان و درماندگان است.

سوگند به خدا و به نعمت هايش همانا آدمي مسؤول چيزي است كه مي گويد. همانا علي بن ابي طالب بر نيكي و پرهيزگاري سرشته شده است. او پيشواي هدايتگري است كه بر همه امت برتري دارد. همواره سخن حق مي گويد و به حق متوجه است و هيچ گاه كارهاي باطل او را به خود مشغول نمي سازد. آنگاه كه ميدان جنگ را نيزه ها فرو گرفت و پهلوانان از آن مي گريختند. او به سوي هماورد خود مي رفت در حالي كه شمشيري بران و صيقل خورده در دست او بود. به شيري مي ماند كه در ميان بچه شيران به راه افتاده و بيشه زارها او را براي شكار تهييج نموده است.

او همان بزرگي است كه در يك شب ميكائيل و جبرئيل و اسرافيل و هزار فرشته بر او درود فرستاده اند. در شب بدر مانند طير ابابيل آن فرشتگان براي ياري او فرود آمدند و چون در برابر علي رسيدند از روي تكريم و بزرگداشت بدرود فرستادند.

جعفر، پيشاني او را بوسيد و با ادب و احترام گفت: تو اي ابا هاشم به حق سرور شاعران و ما پيروان توييم. [10] .

بنابراين شاعران و مداحان بايد شيوه شاعران پرشور شيعي چون كميت ها، سيد حميري ها، عبد كوفي ها سيد رضي ها و سيد حيدر حلي ها و... را برگزينند. و شعري را كه نماد حقيقت نهضت حسيني و ارزش آن باشد بسرايند و بخوانند و از خواندن اشعار ضعيف، سست و بي مدرك در مدح و رثاي اهل بيت نبوت پرهيز كنند و از دروغ و جعليات كه موجب وهن مقام معصومين مي شود دوري نمايند.

شاعر ستايشگر بنام آييني و مداح با اخلاص اهل بيت، جناب آقاي غلامرضا سازگار (ميثم) مي گفت: روزي به ديدار مرحوم حجّة الاسلام علي اكبر صلح خواه متخلص به «خوشدل تهراني» كه تبيين اهداف مقدس نهضت حسيني را وجهه همت خود قرار داده بود، رفتم، گفت: حضرت امام، فرزند خود جناب حاج احمد آقا را با انعامي نزد من فرستاد و اين انعام به خاطر اين قطعه بود:



بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است



حسين، مظهر آزادگي و آزادي است

خوشا كسي كه چنينش مرام و آئين است



نه ظلم كن به كسي، ني به زير ظلم برو

كه اين مرام حسين است و منطق دين است



همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است

اگر چه گريه بر آلام قلب، تسكين است



ببين كه مقصد عالي وي چه بُد اي دوست

كه درك آن سبب عزّ و جاه و تمكين است



ز خاك سرخ شهيدان كربلا خوشدل

دهان غنچه و دامان لاله رنگين است [11] .




پاورقي

[1] استاد جواد شبر، بخشي از مراثي سيدالشهداء را در فرهنگي قطور به نام ادب الطف در زياده از يازده جلد فراهم آورده است.

[2] نهج البلاغه، صبحي صالح، حکمت ش 117. و چاپ فيض الاسلام، حکمت ش 113.

[3] غرر الحکم و درر الکلم، ص 324.

[4] بحارالانوار، ج 25، ص 286.

[5] اللمعة البيضاء في شرح خطبة الزهراءعليها السلام، ص 64.

[6] ولايت تکويني و ولايت تشريعي، از آيت اللَّه صافي گلپايگاني.

[7] مثيرالاحزان، ص 55؛ تحف العقول، ص 171؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 7 و 8.

[8] دارالسلام، ج 2، ص 234.

[9] اَسَدٌ عَفَرني: اي شديد.

[10] ديوان السيد الحميري؛ چاپ دار صادر بيروت، ص 132 - 131 و الغدير، الجزء الثاني (جلد 3 چاپ جديد)، ص 382.

[11] ديوان خوشدل تهراني، 745؛ اشک خون، ص 221.