بازگشت

تبيين نشدن فلسفه صحيح قيام


يكي از عوامل بنيادين وقوع تحريف لفظي و معنوي و ورود آسيب هاي متعدد به ساحت فرهنگ عاشورا و عزاداري سيدالشهداعليه السلام، عدم تبيين و تشريح آموزه هاي ناب عاشورايي و اهداف و فلسفه نهضت عاشورا در ميان مردم است. اين نقص متوجه نخبگان و دانشوراني است كه مرجع توده مردم به شمار مي آيند كه به طور عميق و همه جانبه در عاشورا انديشه نكردند و به درستي به تشريح و تبليغ آن نپرداختند؛ به تك بعدي نگري پرداختند يا ميدان را به غير اهل واگذاشتند. به همين سبب بود كه فلسفه سازي هاي انحرافي در ميان مردم و حتي در ميان خواص رواج يافت و در ادبيات شعري و غير شعري نيز تبلور يافت. اين موضوع كه خود يك تحريف معنوي عمده است، زمينه ساز بسياري از تحريف هاي لفظي نيز قرار گرفت. شهيد مطهري رحمه الله در اين راه، از دو فلسفه تراشي انحرافي براي قيام اباعبداللَّه عليه السلام نام مي برد. نخست اينكه شهادت امام حسين عليه السلام را، كفاره گناهان امت و دوستداران عترت و هدف از قيام را، تنها آمرزش و شفاعت گناهكاراني كه ولايت و محبت آن حضرت را دارند، دانسته اند. [1] .

اين تفسير از قيام، كاملاً شبيه به برداشت مسيحيان از - به زعم خود - كشته شدن حضرت عيسي و بلكه رونوشتي از آن است. مسيحيت بر اين باور بود كه همان طور كه مردم در آسيب وضعي گناه شركت دارند، يك نماينده از بشريت مي تواند كفاره اين گناه باشد... و عيسي كفاره آن آسيب را يك بار و براي هميشه محقق ساخت. [2] .

شهيد مطهري با اشاره به اين تفسير، به نقد آن مي پردازد و مي گويد:

شهادت آن حضرت به عنوان كفاره گناهان امت واقع شد! امام حسين عليه السلام شهيد شد كه اثر گناهان را در قيامت خنثي كند و به مردم از اين جهت آزادي بدهد. در حقيقت مقابل اين عقيده، بايد گفت امام حسين عليه السلام ديد كه يزيدها و ابن زياد و شمر و سنان ها هستند، اما عده شان كم است؛ خواست كاري بكند كه بر عده اينها افزوده شود. اباعبداللَّه كه براي مبارزه با گناه كردن قيام كرد، ما گفتيم قيام كرد تا سنگري براي گنهكاران باشد. گفتيم حسين عليه السلام يك شركت بيمه تأسيس كرد. بيمه چه؟ بيمه گناه. گفت ايهاالناس! هر چه مي توانيد بد باشيد من بيمه شما هستم. [3] .

اين تفسير، از ديرباز تاكنون در ميان مردم رواج داشته و دارد و بخش قابل توجهي از ادبيات عاشورا را تشكيل مي دهد و در اشعار، تعزيه ها، منبرها و...بازگو مي شود.

در واقع اين برداشت، برداشتي انحرافي و منحط از موضوع شفاعت ائمّه اطهار و بويژه امام حسين عليه السلام است كه به سبب عدم طرح درست و مناسب آن و آميخته شدنش با عقايد و عادت هاي سطحي مردم، اين چنين مسخ شده است. از اين رو، نمونه هاي اين تفكر را فراوان در ادبيات عاشورا مشاهده مي كنيم:

فتحعلي شاه:



بادا فداي خاك رهش صد هزار جان

چون كرد جان به امت عاصي فدا حسين [4] .



وصال شيرازي:



دلي مي خواست يزدان تا سرش زيب سنان گردد

كه در هنگامه محشر شفيع عاصيان گردد [5] .



يكي از تعزيه ها:



براي عذر گناهان شيعه پدرم

رضا شدم كه به خون دست و پا زند پسرم [6] .



سروش اصفهاني:

بهر شفاعت گنه دوستان خويش

كرديم سينه را هدف تير حادثات [7] .

همان طور كه مي نگريم، در اينجا منطق قيام و شهادت، منطق فداست. امام حسين عليه السلام همانند مسيح فدا شده است تا امت را از ترس جهنم برهاند. همين و بس. بر اين اساس است كه خواب ها و نقل هاي عجيب واگويه و ساخته مي شود.

مانند اين داستان كه دزدي كه كارش غارت كاروان ها بود، در سر راه قافله زايران كمين كرد، ولي خوابش برد و كاروان رفت. در همين حال خواب ديد كه او را به طرف جهنم مي برند، ولي جهنم از پذيرش او امتناع مي كند. علت آن نيز اين بود كه گرد و غبار زايران كربلا بر تن و لباس او نشسته است. سپس شعري نيز براي آن درست كرده اند كه:



فَإِنَّ النّارَ لَيْسَ لَمْسُ جِسْماً

عَلَيْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَيْنِ [8] .



تحريف دومي كه در راستاي بحث ما صورت گرفته، يك سره جنبه الهي و قدسي و آسماني بدان بخشيدن و آن را در حد يك دستور خصوصي فرو كاستن است. البته اين در واقع، خارج ساختن انديشه و رفتار امام حسين عليه السلام از چارچوب مكتب است كه عدم قابليت پيروي و بهره گيري را به همراه دارد و در نهايت، به عقيم سازي فرهنگ عاشورا مي انجامد. وقتي قيام منحصر به امام عليه السلام شد، ديگر هيچ آموزه عام ديگر شمولي را نمي توان از آن به دست آورد. جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، شهادت طلبي، مبارزه جويي و...ديگر قابليت استنتاج از قيام را نمي يابد.


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 76.

[2] قيام مسيحي، ميشل توماس، برگردان حسين توفيقي، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چ 1377،1، ص 89 - 87.

[3] حماسه حسيني، ج 1، ص 77.

[4] نگرشي انتقادي - تاريخي به ادبيات عاشورا، سيد عبدالحميد ضيايي، تهران، نقد فرهنگ، چ 1381،1، ص 135.

[5] همان.

[6] ارزيابي سوگواري‏هاي نمايشي، ص 385.

[7] ديوان سروش اصفهاني، به اهتمام محمّد جعفر محجوب، تهران، اميرکبير، چ 1332،1، ج 2، ص 739؛ عاشورا و شعر فارسي، حسن گل محمّدي، تهران، اطلس، چ 1336،1، ص 151.

[8] حماسه حسيني، ج 1، ص 95.