بازگشت

اخلاص ابوالفضل موقع آب آوردن مي باشد


عباس و برادرانش (جعفر، عبدالله، عثمان) بعضي فرزندان علي (ع) و برادران امام حسين پيش شمر رفتند و فرمودند چه مي خواهي؟ گفت شما در امانيد. آنها فرمودند لعنت بر تو و امانت، ما را امان مي دهي و زاده رسول الله در امان نباشد.

اي شمر دستانت بريده باد كه به ما دستور مي دهي حسين (ع) را تنها بگذاريم شمر خشمناك و نااميد برگشت...

سپس عمر سعد فرياد كرد اي لشگر خدا سوار شويد و من مژده بهشت را به شما بشارت مي دهم (يا خيل الله ادركني و بالجنه ابشري) ريا كاري را ببينيد نوشته اند 30 هزار نيرو به خروش آمد و صداي اسبها و انسانها در فضا پيچيد و عمر سعد به سوار نظامش فرمان حركت داد و آنها نزديك خيمه شدند. امام جلوي چادر نشسته و به شمشيرش تكيه داده و سرش بر روي زانو بود و خوابش رفته بود وقتي حضرت زينب (س) جنجال لشكر را شنيد نزد برادر دويد چون خبر نداشت كه لشگر عمر سعد حمله ور شدند و در داخل خيمه امام سجاد، پرستاري ايشان را مي نمود.

خانم گفت برادر جان اين همه سر و صدا را نمي شنوي كه نزديك ما مي آيند امام سر بر مي دارد و مي فرمايد:

من هم اكنون رسول الله را در خواب ديدم كه به من فرمودند تو فردا نزد ما خواهي آمد خواهر امام سيلي به چهره خودش زد و فرياد واي بر من كشيد امام فرمود واي بر تو نيست خواهر جان خاموش باش. (وقتي احوال شهيدان كربلا را ورق مي زنيم از طرفي روح و قلبها به درد مي آيد تكان عجيب مي خورد از شجاعت و اخلاص آنها و از طرفي متاثر نمي شويم چه ياراني فردا تكه تكه مي شوند).