بازگشت

تجلي عيني حزب الله


از حضرت امام خميني پرسيدند: ممكن است معني و مفهوم حزب الله را براي ما تشريح كنيد. و حضرت امام فرمود: «هر مسلماني كه موازين و اصول اسلام را پذيرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقيق شيعي برخوردار است يك عضو از اعضاي حزب الله است و تمامي دستورات اين حزب و خط مشي آن را قرآن و اسلام بيان كرده است. اين حزب غير از حزبهاي متداول امروز دنياست. امروز تمام مردم ايران - در هر سنّي كه هستند - از زن و مرد كه با شعارهاي اسلامي مبارزه مي كنند جزء حزب الله هستند.» و سپس در پاسخ اين سؤال كه: ممكن است معناي دقيق امام را تشريح كنيد...رابطه امام با حزب الله چيست؟ مي فرمايد:

امام به معناي پيشوا و كسي كه جمعي را در جهتي هدايت و رهبري مي كند و امام بيان كننده خط مشي شيعه و حزب الله و رهبري كننده اين تشكيلات بزرگ و فراگير است كه تمامي وظائف آنان را از قرآن و سنت پيامبر اسلام در زمانهاي مختلف و شرايط مختلف اجتهاد و استنباط مي كند و به آنان ابلاغ مي نمايد.» [1] .

در تفاسير شيعي و بسياري از تفاسير و كتب حديثي اهل سنت در مورد شأن نزول دو آيه 55 و 56 سوره مائده حديثي به اين مضمون آمده است كه حضرت اميرالمؤمنين در مسجد پيامبر مشغول نماز نافله بود. نيازمندي آمد و اظهار حاجت نمود و حضرت امير در حال ركوع انگشتري خود را به او داد. آن نيازمند نزد پيامبر آمد و واقعه را به او عرض كرد و در آن حال اين آيه نازل شد:

«انّما وليّكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون و من يتولّ الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون؛ [2] .

وليّ شما تنها خدا و رسول او و مؤمناني هستند كه اقامه نماز مي كنند و زكات مي دهند در حالي كه در ركوع هستند و هر كه خدا و رسول او و مؤمنان را به ولايت برگزيند - او از حزب الله است - و در حقيقت فقط حزب الله پيروزند». و باز نقل كرده اند جابر بن عبدالله مي گويد:

«كنّا عند النبي (ص) فاقبل عليّ فقال النبي (ص): و الذي نفسي بيده انّ هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة و نزلت: انّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريّة، فكان اصحاب النبي (ص) اذا اقبل عليّ قالوا: جاء خير البرية؛ [3] .

نزد پيامبر نشسته بوديم كه علي آمد، پيامبر فرمود: به كسي كه جانم به دست اوست سوگند كه اين شخص و شيعيان او رستگاران روز قيامتند - و در همان مجلس - اين آيه نازل شد كه: آنان كه ايمان آورده و كار نيك انجام داده اند. همانان بهترين مخلوقانند. و از آن به بعد هرگاه علي (ع) وارد مجلس مي شد، مجلسيان مي گفتند: بهترين مخلوقات وارد شد». و مرحوم مظفر از كتاب غايةالمرام نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود:

«يدخل من امتي الجنّة سبعون الفاً لا حساب عليهم ثم التفت الي عليّ (ع) فقال: هم شيعَتُك و انت امامهم؛ [4] .

هفتاد هزار نفر از امتم بي حساب وارد بهشت مي شوند. سپس رو به علي (ع) كرد و فرمود: همه آنان شيعيان تو و تو رهبر آنان هستي». و از كتاب خطط الشام نقل كرده است: گروهي از بزرگان صحابه در زمان رسول خدا به ولايت و دوستي نسبت به علي معروف بوده اند. مانند: سلمان فارسي كه مي گفت: با رسول خدا بيعت كرديم مبني بر اينكه از نصيحت و ارشاد مسلمين دريغ نورزيم و پيرو و دوستدار علي بن ابي طالب باشيم. و ابو سعيد خدري كه مي گفت: مردم به پنج امر موظف گشتند اما به چهار امر عمل كردند و يك امر را ترك كردند - آنگاه چهار امر را نماز و روزه و زكات و حج، و امر متروك را ولايت حضرت اميرالمؤمنين مي شمرد - و ابي ذر غفاري و عمّار بن ياسر و حذيفة بن يمان و ذوالشهادتين خزيمة بن ثابت و ابوايوب انصاري و خالد بن سعيد بن عاص و قيس بن سعد بن عباده كه همگي به ولايت و تشيع علي (ع) نامور و معروف بوده اند. [5] به نظر مي رسد اينان به جز قيس بن سعد همان كساني هستند كه همراه با تعدادي ديگر چون ابوالهيثم بن تيهان، مقداد بن اسوه، بريده اسلمي، ابيّ بن كعب، سهل بن حنيف، عثمان بن حنيف در جريان سقيفه به نفع حضرت اميرالمؤمنين سخنراني كردند. [6] متأسفانه پس از آن همه تأكيدات قرآن كريم و تبيين و تأكيد پيامبر گرامي اسلام ساختار سياسي جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر به سمتي هدايت شد كه در فاصله اي كوتاه ابوسفيان - سركرده حزب شيطان در 23 سال دوره بعثت - در يك جمع خانوادگي در همان ساعت اوليه خلافت عثمان پايان تشكل ديني حزب الله و بازگشت خط جاهليت و تشكل قومي عربي و ارتداد را با اين سخنان رسماً اعلام نمود:

«يا بني امية تلقّفوها تلقّف الكرة، فوالذي يحلف به ابوسفيان ما من عذاب و لا حساب و لا جنّة و لا نار و لا بعث و لا قيامة؛ [7] .

اي بني اميه آن را همانند توپ به يكديگر پاس دهيد. سوگند به كسي كه ابوسفيان همواره به او سوگند مي خورد! نه كيفري و نه حسابي و نه بهشتي و نه آتشي و نه برانگيخته شدن و نه قيامتي است». البته گرچه در اين مرحله خليفه رسمي حزب حاكم او را نهيب داد و از مجلس بيرون كرد و او هم بلافاصله بر سر قبر حمزه سيدالشهدا - از پيشاهنگان تشكل حزب الله - رفت و پاي بر زمين كوبيد و گفت: برخيز و ببين كه آنچه براي او با هم جنگيديم به دست آوردم. اما طولي نكشيد كه خليفه ديگري از همين تيره حزب شيطان رسماً گفت: لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحي نزل؛ بني هاشم با حكومت و قدرت بازي كردند و گرنه نه خبري از آسمان آمده بود و نه وحي بر كسي نازل شده بود». و با كمال تأسف اينها همه در حضور كساني انجام مي گرفت كه بارها و در تعابير گوناگون شنيده بودند كه پيامبر گرامي (ص) بني اميه را شجره ملعونه ناميده است. [8] حزب شيطان كه با نام خلافت پيامبر و با نشان اسلام آمده بود چنان جايگاهي در جامعه يافته بود كه حضرت اميرالمؤمنين با همه تلاش و كوششي كه به كار برد نتوانست حاكميت حزب الله را به صحنه سياسي جامعه باز گرداند و طولي نكشيد كه حزب شيطان با دروغ و فريب به نام «حزب واحد فراگير» [9] حزب الله را از رسميت انداخت و آن را در جامعه اسلامي غير قانوني اعلام نمود. [10] و:

«امر بحرمان كلّ من عرف منه موالاة عليّ من العطاء و اسقاطه من الدّيوان و التنكيل به و هدم داره؛ [11] .

فرمان داد هر كس را كه ولايت علي را داشت از حقوق اعطايي حكومت محروم نموده، نامش را از دفتر حذف كنند و او را زجر داده خانه اش ويران كنند» و سالها بدون هيچ مزاحم و منازعي يكه تاز ميدان بود.


پاورقي

[1] صحيفه امام، ج‏5: ص 408.

[2] سوره مائده: 55 - 56، تعدادي از اين احاديث را در ذيل همين آيات در جلد 6 الميزان: ص 15 مي‏توانيد ملاحظه کنيد.

[3] تفسير الميزان، ج‏20: ص 1341.

[4] تاريخ شيعه، تأليف مرحوم محمد رضا مظفر، ترجمه سيد محمد باقر حجّتي: ص‏39.

[5] همان: ص 42 به نقل از خطط الشام ج‏5: صص‏251 - 256.

[6] احتجاج طبرسي، ج‏1، ص‏98، چاپ نجف.

[7] شرح نهج البلاغه ابن ابي‏الحديد، ج‏9، ص‏53.

[8] تفسير نورالثقلين، ج‏3، ص‏179، در تفسير آيه: 60 از سوره اسراء.

[9] سيوطي در تاريخ الخلفاء، ص 196 و جاحظ در النزاع و التخاصم، ص‏124 در مورد سال صلح امام

حسن نوشته‏اند: فسمي هذا العام عام الجماعة لاجتماع الامة فيه علي خليفة واحد.

[10] تاريخ تشيع در ايران، رسول جعفريان، ص‏39، نقل به معناشده است.

[11] شرح ابي ابي‏الحديد به نقل از تاريخ تشيع در ايران، ص‏40.