بازگشت

طبيعت تحزب و تولي


واقعيت اين است كه احزاب شكل تكامل يافته گروههاي ذي نفوذ يا باندهاي قدرت است كه همزمان با تشكيل حكومت هاي پارلماني چهارچوب تعريف شده به خود گرفت و خود را قانونمند نمود. [1] و كاركرد اصلي احزاب نوعي رقابت نهادينه براي دسترسي به قدرت و سامان دادن به اين رقابت هاست. داشتن مجوز فعاليت، اساسنامه، آئين نامه مدوّن، آمار و مشخصات اعضا و...گرچه به نام قانونمند نمودن و جهت دادن به اين رقابتها و به نحوي به كنترل درآوردن آن است، اما ناگفته پيداست كه گردانندگان مقتدر احزاب خود سوداگران ماهري در ميدان سياستند و تا سودي را براي حزب خود احراز نكنند امتيازي نمي دهند و چنين محدوديتهايي را نمي پذيرند. عناويني چون: رسميت داشتن حزب و با نام و نشان بر زبان سياستمداران جاري شدن و در رديف ديگر احزاب مقتدر قرار گرفتن و...پيرايه هايي هستند كه بر شكوه حزب مي افزايد و اكثريت مردم چنين مي پندارند: «كثرة المباني تدل علي كثرة المعاني»، و اينها همه در ميدان رقابت نقش آفرين است. آيات 52 و 53 سوره مؤمنون خودمحوري و تعصب را همزاد تحزب و زاييده طبيعت آن شمرده و فرايند آن دو خصلت را كه رقابت حزبي - لجام گسيخته - [2] است مورد نكوهش قرار مي دهد و در سوره روم آن را شرك مي شمرد و اساس همه اين خصال ناپسند را هواهاي نفساني مي داند. [3] .

تحزب گرايشي اجتماعي و عقيدتي است كه از تار و پود عقلانيت و احساس بافته شده و زمينه ساز نوعي وابستگي عاطفي مي گردد و اين خود تا حدي كه موجب گسست از بيگانگان و پايبندي به مجموعه خودي و احساس پيوستگي با جامعه و جمع مي شود ضروري و مهم است، اما گاهي - و در اثر غلبه احساس بر عقل - از اين حد فراتر رفته دستورات حزبي به جاي اينكه راهنماي راه و نسخه دارو به حساب آيد، اصالت يافته، نوعي سلطه همه جانبه فكري، سياسي، اعتقادي و حتي اخلاقي را به گونه پنهان بر افراد مجموعه ايجاد نموده، راهي كه بايد به وحدت اجتماعي و مشاركت و همدلي منتهي شود باعث تشتت و تفرقه و تكه تكه شدن جامعه مي گردد.

«نظامهاي حزبي از يك سو معرف نظام دموكراسي و تبلور جامعه مدني هستند و از سوي ديگر بنيانهاي دموكراسي را در عمل متحول ساخته...از وسيله به هدف تبديل شده اند. وقتي حزب پيروز همزمان قوّه مقننه و قوه مجريه را در دست مي گيرد عملاً انديشه تفكيك قوا را بي معنا مي سازد. و وقتي بنا به ماهيت فعاليتهاي سازماني منافع حزب، اهداف و آرمانهاي آن بر همه چيز اولويت پيدا مي كند؛ در واقع انديشه منافع عمومي يا اراده همگاني به فراموشي سپرده مي شود.» [4] با نگاهي مجدد به آيات سوره مؤمنون و انبيا مي توان گفت: اولاً خط انبياء الهي خط واحدي است كه از بعثت اوّلين پيامبر تا پايان رسالت آخرين آنها - پايان عالم - در مسير واحدي حركت نموده و تفاوت شرايع و تغيير فروعات در يگانگي اين خط سير خدشه وارد نمي كند. و ثانياً تقابل و تضادي كه در تاريخ بين پيروان پيامبران ايجاد شده ناشي از انحرافي درون سازماني است كه اعضاي امت واحده در اثر تبعيت از هواهاي نفساني خود اين حزب واحد را تكه تكه نموده و بي اعتنا به رنج جانكاه اين بدن زنده تكه پاره شده هر يك به پاي حصه خود شادماني مي كنند. حاصل اين نگاه آن است كه اگر تعداد احزاب و رقابت هاي آنان و تكيه و تأكيد بر ديدگاههاي حزبي در حد تفاوت سليقه ها و براي شكوفايي استعدادها به تناسب تفاوت شرايط زماني و مكاني باشد و اينها همه تجليات متفاوت يك حقيقت باشد، نه تنها منعي ندارد كه ضرورت حيات و لازمه حركت است. ولي اگر اين تعدد و تعصب منجر به تكه تكه شدن جامعه يك دست و يك دل و صرف توانايي ها در مسير پيكار بر سر تقسيم قدرت و معامله بر سر تعادل بين سورها و سرمايه ها باشد، - جز شادماني كودكانه يا سفيهانه بر سر مرداري بي روح نيست. بر خلاف مفهوم حزب و تحزب كه در آن نوعي رقابت و تفرقه نهفته است، مفهوم ولاء و تولّي همراه هماهنگي و همدلي در عين استقلال است به نحوي كه انسان به دلخواه خود در يك سازمان متشكل جايگاه خود را مي يابد. با مروري بر آيات 51 تا 58 سوره مائده كه در واقع مباني تأسيس يك تشكل سياسي الهي را بنيان مي نهد؛ بخشي از اركان و مؤلفه ها و كاركردهاي يك تشكل را مي توان ملاحظه نمود. يكم: ولاء و تولي مهم ترين ركن تشكل - تحزب - در فرهنگ سياسي اسلام است بلكه بايد گفت تولي همان تحزب است - و من يتوّل اللّه و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون - يعني كسي كه ولايت الهي و...را پذيرفته باشد در تشكيلات حزب الهي جاي گرفته است و چنين حزبي پيروز است. دوم: تحزب در اصطلاح سياسي، همراهي و همدلي و پابه پاي يكديگر حركت كردن است و همين خود اوّلين ركن در تحقق ولايت است و در اين فرقي بين اعضاي اصلي، كادر مركزي و رهبري تشكيلات و حتي هواداران آن نيست. به عبارت ديگر، در تشكل ولايي هر يك از وابستگان به اين تشكل موظف به رعايت حال و استقلال ديگر اعضاي مجموعه مي باشند. سوم: از ديگر مفاهيم ولايت كه ملازم و يا لازمه نكته قبل است وجود يك نحوه تعهد متقابل بين تمامي اعضا با يكديگر و نيز تعهد متقابل بين اصل تشكل و يكايك اعضا است - اين دو نكته از مفهوم لغوي ولي استفاده مي شود. چهارم: تحزب و همگرايي - تولي - در پيروزي سياسي نقش اساسي دارد. البته پيروزي واقعي كه موجب رستگاري نيز هست تنها در تحزب و تولي به ولايت الهي تحقق مي يابد. بنابراين بدون تشكل هيچ گونه پيروزي ميسر نخواهد بود: فانّ حزب الله هم الغالبون، هم المفلحون. [5] پنجم: مبناي تولّي - تشكل ولايي - احساس مودت و محبت متقابل است؛ محبتي كه اعضا را در برابر هر نوع مشكل و مانع مقاوم مي كند و آنان را نسبت به خودي مهربان و متواضع و نسبت به بيگانه نفوذ ناپذير مي نمايد تا براي تحقق اهداف تشكيلات از هيچ تلاشي دريغ نورزند:

«يحبّهم و يحبّونه اذلّة علي المؤمنين اعزّة علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم؛

خداوند آنان را دوست مي دارد و آنان نيز او را دوست داردند. اينان با مؤمنان فروتن و بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مي كنند و از سرزنش هيچ ملامتگري نمي هراسند». ششم: رابطه ولايي يك وابستگي و رابطه يك طرفه و تنها اعتقادي و نظري نيست، انسان بر اساس وابستگي كه پيدا مي كند سبك زندگي خود را با آن قالب تطبيق مي دهد، او نمي تواند از يك سو مدعي ارتباط يك تشكيلات باشد و از سوي ديگر با رقباي آن نيز رابطه تشكيلاتي داشته باشد. و يا در برابر هجوم به سياست هاي تشكيلات خود بي تفاوت باشد. به عبارت ديگر انسان در اثر وابستگي تشكيلاتي منافع و شخصيت و بلكه موجوديت خود را با منافع و موجوديت تشكيلات هم سو و متحد مي بيند و هر كسي كه از منافع و شخصيت خود دفاع نكند بيمار و نيازمند درمان و يا جراحي است:

«يا ايّها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً من الذين اوتو الكتاب من قبلكم و الكفّار اولياء...؛

اي مؤمنان، كساني را كه دين شما را به ريشخند و بازي گرفته اند چه از آنان كه قبل از شما به آنان كتاب - آسماني - داده شده و چه از كافران، ولي خود مگيريد...» و در سوره مجادله:

«لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادّون من حادّ الله و رسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم...؛

گروهي كه به خدا و پيامبر و روز بازپسين مؤمنند، دوستدار مخالفان خدا و رسول نخواهي يافت. حتي اگر - آن مخالفان - پدران و فرزندان و... آنان باشند». و در سوره مائده:

«فتري الذين في قلوبهم مرض يسارعون فيهم...؛

مي بيني كساني كه بيمار دلند در دوستي با آنان مي شتابند». هفتم: آخرين و مهم ترين نكته اينكه رهبري در تشكل هاي انساني همانند مهندسي زبردست و معماري ماهر است كه از مصالح بر روي هم انباشته و از هم گسسته، ساختماني مقاوم و زيبا و سودمند و در جهت دستيابي به اهداف و مقاصد مورد نظرمي سازد.


پاورقي

[1] اصول علم سياست، ص‏162.

[2] در تفسير في ظلال القرآن، ج‏6، ص‏35، ذيل آيه 52 سوره مؤمنون مي‏گويد: ثم مضي کل حزب بالمزقة

التي خرجت في يده، مضي فرحاً لا يفکر في شيي‏ء و لا يلتفت الي شيئي! مضي و اغلق الي حسّه جميع المنافذ...

[3] تفسير الميزان، ج‏16، ص‏182، ذيل آيه 32 از سوره مؤمنون.

[4] حزب سياسي و عملکرد آن در جوامع امروز: ص‏10 مقدمه.

[5] پايان آيه 56 سوره مائده و پايان آيه 22 سوره مجادله.