بازگشت

مقدمه


فرجام تاريخي و دستاوردهاي ماندني عاشورا در طول دهه ها و سده هاي پس از خود، به جرياني هويت بخشيد كه امروزه مي توانيم و بايد از آن به عنوان «فرهنگ عاشورا» نام ببريم. نگاهي گذرا به حجم گزارشها، تحليلها و آثاري كه در طي قرون گذشته و زمان معاصر بازگوكننده زواياي مختلف اين فرهنگ است گوياي عظمت، جامعيت، عمق و اصالتي است كه عاشورا توانسته است به اين فرهنگ بدهد. بسياري از مقوله هاي اجتماعي و انساني و حجم وسيعي از ريزترين مسائل «زندگي بر ميزان اسلامي» را مي توان در اين فرهنگ شاهد بود و از آن براي چگونگي سلوك و تعامل اجتماعي و سياسي و حتي اخلاقي خود آموخت. تا كنون تلاش هاي درخوري از سوي صاحب نظران در اين زمينه صورت گرفته است ولي همه آن چيزي نبوده است كه مي بايست انجام گيرد.

يكي از محورهاي قابل توجه در موضوع عاشورا كه تاكنون نيز كمتر به آن پرداخته شده، بررسي تأثير و نقشي است كه اين حركت بزرگ در فقه سياسي ما داشته است كه اين مقاله جهت تبيين آن سامان يافته است.

آنچه دراين مقاله مورد نظر است، نه احكام فقهي مربوط به عاشورا و نه تحليل فقهي انگيزه و ماهيت عاشورا بلكه بررسي و ارزيابي اين موضوع است كه فقهاي ما از چه منظري به عاشورا نگريسته اند و حركت امام به عنوان سيره عملي معصوم چه نقشي در فقه سياسي آنان داشته است.

نويسنده پس از يك مقدمه در باب علت طرح اين موضوع در فقه سياسي و محدوده آن، به تبيين انعكاس حركت امام حسين (ع) در فقه سياسي و بازگويي نوع استناد به آن، نقش آفريني در ديدگاه فقهاي شيعه تحت عناوين: گمان به زنده ماندن، شهادت و قتل شرافتمندانه، شوق به شهادت، دفاع از اصل دين و حفظ مذهب، راز نهفته و مسئوليت ويژه و قيام براي تشكيل حكومت اسلامي، پرداخته و ضمن مستند سازي ديدگاههاي ياد شده، آنها را مورد ارزيابي و نقادي علمي قرار داده است.

ديدگاههاي ياد شده مربوط به فقهاي بزرگوار شيعه، سيد مرتضي، امين الاسلام طبرسي، علّامه حلّي، شهيد ثاني، محقق ثاني، صاحب رياض، صاحب جواهر و حضرت امام خميني «قدس سرّهم الشريف»مي باشد.