بازگشت

تمايز عالمان ديني و روشنفكران در قرن نوزدهم


مي دانيم كه قرن نوزدهم در مشرق زمين، با اثر پذيري از انديشه هاي عصر روشنگرايي اروپا (كه نهضت ضد ديني بود) خاستگاه انديشه هاي روشنگرانه آنها بوده است.

روشنفكران معتقد بودند كه مذهب خود نوعي خرافات است و در اساس براي نجات افكار اجتماعي بايد با آن مبارزه كرد. نمونه هاي اين انديشه ها را در افكار «آخوند زاده» مي توان مطالعه كرد. جبهه گيري عصر روشنگرايي بر ضد دين و مذهب و اصحاب كليسا، وجهه مشخصه اين قرن را تشكيل مي دهد و مي توان گفت «عصر روشنگرايي» نهضت ضد ديني بود كه مي خواست آن را از بيخ و بن بركند و مذهب را جز خرافه چيز ديگري تلقي نمي كرد.

اعتراف «ارنست كايسرر» اين ويژگي قرن هجده را گواه روشني است. وي مي گويد: «به نظر مي رسد كه فلسفه ي فرانسوي در قرن هجده، آن نظر موسوم (ضديت با دين) را با سماجت هر چه بيشتر تأييد مي كند، بر سر اين داوري، مخالفان، دشمنان و نمايندگان و پيروان مخلص اين جنبش با هم توافق دارند. «ولتر» در نوشته هاي خود هرگز از تكرار اين شعار خسته نمي شود كه اين موجود ننگين (دين) را سركوب كنيد، نبرد او با ايمان نيست، با خرافه پرستي است. با ديانت نيست، با اصحاب كليساست، اما نسل بعد كه «ولتر» را رهبر معنوي خود مي دانست، اين تمايز را در نظر نمي گرفت. مكتب دايرة المعارف فرانسه عينا به دين اعلام جنگ مي دهد و اعتبار و حقيقت آن را مردود مي نامد.دين را متهم مي كند كه همواره سد راه پيشرفت فكري بوده است و از عهده بنياد نهادن اخلاق حقيقي و نظام اجتماعي و سياسي عادلانه بر نيامده است.» [1] و روشنفكران ايراني مقلد قرن 19 اروپا نيز، عينا همان حرفهاي اصحاب دايرة المعارف را تكرار مي كردند و دين را (آنهم اسلام عقلاني و نه مسيحيت خرافي حاكم بر اروپا) را مترادف با خرافات و تلقي مي نمودند.

سخنگوي اين گروه روشنفكران «آخوند زاده» و در عصر ما «فريدون آدميت» است. و اين يكي، از كاسه ليسان فرهنگ غربي. عقيده خود و همفكرانش را در كلمات «ميرزا آقا خان كرماني»تكرار مي كند و مي گويد:

«مدار گفتار ميرزا آقا خان اين است كه چون «عقل» و «دين» در اصل با هم ناسازگارند، ميان اين دو قوه تناسب معكوس وجود دارد، پس شگفت نيست كه در هر هيئت اجتماعي كه «قوه علم و حكمت» زياده مي شود به همان درجه از اعتقادات مذهبي ايشان مي كاهد.» [2] .

(و جاي تعجب است با اينكه ميرزا آقا خان از مريدان سيد جمال الدين بود، چگونه اين سخن از او سرزده است؟) و بدين جهت اين گروه، مردم را براي يادگيري، «علم» - Science فرامي خوانند و خود را قهرمان مبارزه با خرافات (به زعم آنها دين همان خرافات است.) مي دانند ولي دقيقا درست در نقطه مقابل اين گروه خودباختگان غربي، عالمان ديني قرار گرفته كه با احساس مسئوليت عميق، اصلاح اجتماعي و ديني را به عهده گرفته اند و با تحكيم پايه هاي علوم مثبت و فراگيري آن، مردم را به فراگيري مذهب و پالايش آن از آلودگيها و تيرگيهاي خرافات فراخوانده اند.

اساسا رسالت اين عالمان ديني، پالايش مذهب از غبار خرافات و اساطير است و اين وظيفه اي است كه امامان شيعي از خصلتها و ويژگيهاي ديني راستين، به حساب آورده اند. امام صادق (ع) فرموده اند:

«فان فينا اهل البيت في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين.» [3] .

«از امامان اهل بيت در هر نسلي، عالمان ديني عاليقدري وجود دارند كه تحريف غاليان، غلط اندازي و گزافه گويي باطل گويان و تأويل جاهلان از ساحت دين جلوگيري مي كنند.» نقش مصلح ديني - اجتماعي، دقيقا در همين نكته خلاصه مي شود. اصلاحگري ديني مي خواهد عناصر و ارزشهاي مغفول دين را كه به وسيله خرافات، غبار گرفته است احيا كند و عنصر صاف و حياتبخش مذهب را صيقل دهد، و عامل مذهب را كه به صورت «تخدير كننده» در آمده است، به عامل بيدار كننده تبديل نمايد، و نه فقط ركود اجتماعي را نابود سازد، بلكه حركت اجتماعي را به وسيله تفسير اركان صحيح مذهب، سرعت بخشد و جامعه را به ارتقاي درجات عالي فرهنگي وادار نمايد. نظر چنين خرافات زدايي از دامن مذهب به وسيله مصلحان ديني در طول زمان، بسيار به چشم مي خورد. حسين بن علي (ع) در صدر اسلام، امام صادق (ع)، شيخ مفيد، ابن ادريس، خواجه نصير طوسي در قرون ميانه، سيد جمال الدين اسد آبادي، عبدالرحمن كواكبي، محمد عبده، امام خميني و ديگر متفكران انديشمند اسلامي نمونه هاي بارز اين عالمانند.

در صحنه اجتماعي، اعتماد بخشيدن به آحاد ملت در استقبال طلبي و كشف شخصيت اجتماعي و بارور ساختن استعدادهاي ملي و فرهنگي، رسالت مصلح اجتماعي و انسان روشنگر مسئول را تشكيل مي دهد. مگر «مهاتما گاندي» در نهضت استقلال طلبانه هندوستان بجز اين نكته اجتماعي چه نقشي داشته است؟ نظير آن را جمال عبدالناصر در مصر و امام خميني در جامعه خواب آلود ايران با قطع نظر از موضعهاي فكري و ايدئولوژيكي خود انجام دادند.

اينك نمونه هايي از مبارزات فرهنگي و خرافه زدايي اين عالمان را در محيطهاي اجتماعي خود بازگو مي كنيم:


پاورقي

[1] کاسپرر، ارنست: فلسفه روشن انديشي، ترجمه نجف دريابندري، ص 186.

[2] آدميت، فريدون: انديشه‏هاي ميرزا آقاخان کرماني، صفحه 140.

[3] شيخ حسن زين الدين: معالم الاصول، صفحه 7 چاپ المکتبة الاسلامية 1370.