بازگشت

عشق و عرفان


بايد گفت كه مجالس حسيني، در واقعه مكتب عشق است و عرفان و بيرون آمدن از خود فراموشي. كدام انسان با انصافي است كه در اين گونه مجالس، شهامت، شجاعت، رشادت، از خود گذشتگي، متانت، عزت نفس، حقيقت پرستي و حق جوئي، قدرت لايتناهي و لا يزال ايمان شهيدان دشت ماريه را بشنود و تكان نخورد و از خود پرستي و خود محوري بيرون نيايد؟!



هر چه گويم عشق از آن باشد فزون

مطلق است از كيف و كم و چند و چون



راست گويم عشق مصداق حق است

در حقيقت عشق حق مطلق است



گر چه مطلق ليك اصل و مصدر است

بر نبوت بر ولايت سرور است



زين سبب فرمود فخر عالمين

كه حسين است از من و من از حسين [1] .



عزاداران حسيني با حضور در مجالس سوگواري آن حضرت و شنيدن مواعظ و نصايح خطيبان از قيود و علائق مادي و جسماني كه پيوسته انسان را از توجه به عالم قدس و رسيدن به درجات عالي بازمي دارد؛ رها شده، از معاصي بيرون آيند و دلشان از آلودگي و ناپاكي، پاك و مطهر گردد.



كدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست

صفاي همت پاكان و پاكدينان بين



براستي كيست دعاي روز عرفه سيدالشهدا (ع) را بشنود و يا بخواند و عشق بحق نيابد و در درياي پر نور عرفان غرق نشود؟ كيست كه اين سخن حسين (ع) گوشش را نوازش دهد اما قلت او را تكان ندهد.

عميت عين لا تراك عليها رقيبا، و خسرت صقة عبد لم تجعل له من حبك نصيبا. الهي أمرت بالرجوع الي الاثار فارجعني اليك بكسوة الأنوار و هداية الاستبصار حتي ارجع اليك [2] .

يعني: كور شد چشمي كه نظارت تو را بر خود نمي فهمد. بنده اي كه از محبتت چيزي نصيبش نكرده اي، در خسران و زيان است. خداي من، به من دستور داده اي كه در پديده هاي جهان هستي دقت و بررسي كنم، حال مرا با انوار و بينايي به سوي خودت فراخوان تا از آنها روگردان شده، به سوي تو متوجه شوم.


پاورقي

[1] صفي عليشاه، حاج ميرزا حسن اصفهاني متوفي 1316 ه ق، زبدة الاسرار، بنقل از ديوان صفي عليشاه، ص 9، تهران، مطبوعاتي صفي عليشاه، 1336 ه ش.

[2] آل اعتماد، سيد مصطفي، بلاغة الحسين (ع) ص 79، تهران، اسماعيليان، 1394 ه ق.