بازگشت

عقل و حقوق متقابل


آن حضرت مي فرمايد: عقل آدمي، نظم و نظام اوست. [1] .

پس عقل رَحِمي است كه نطفه نظم را مي پذيرد و به ديواره آن مي چسبد و شروع به رشد مـي كـنـد تـا بـه جـنـيـنـي تـبـديـل شـود... سـپـس آن جـنـيـن از عـالم رَحـِم بـه شكل طرح و نظامي منسجم به عالم وجود پا مي گذارد.

بـنـابـرايـن عقل، نخستين منبع نظم است و بدون آن هيچ امّتي نمي تواند در زندگي منظّم بـاشد. پس عقل منشاء انديشه، مركز برنامه ريزي و سرچشمه برنامه هاست، انديشه، طرح و برنامه ريزي همان الفباي نظم هستند.

عـقـل پيش از اجرا، ساختاري را قرار مي دهد، و مسئول اجراي آن همان روابط حسنه ناشي از حقوق متقابل است كه در جامعه رشد مي كند. حضرت مي فرمايد: از جمله آن حقوق، حقّ والي بـر رعـيـّت و حـقّ رعـيـّت بر والي است. و اين فريضه اي كه خداوند سبحان آن را براي همگان واجب نموده و نظامي براي اُنس و الفتشان قرار داده است. [2] .

بر مبناي حقوق است كه نظم جاري مي شود و به شيوه اي در زندگي كه تنها انديشه اي بـوده اسـت، تـبـديـل مـي گـردد. يـعـنـي وارد حـوزه عـمـل و اجـرا مـي شـود. در ايـن جـا بـه اصـل مـهـمـّي مـي رسـيـم كـه آن حـضرت در برابر نـسـل هـا قـرار مـي دهـنـد، يـعـنـي حـقـوق بـيـن رئيـس و مـرئوس كـه پـايـه تـشـكيل نظام اداري است. همان گونه كه رئيس حق دارد، زيردستان نيز حقّي به گردن او دارنـد و هـمـان گـونه كه بر زيردستان رعايت حقوقي لازم است آنها هم بر رئيس حقوقي دارنـد، بـر مـبـنـاي ايـن حـقـوق طـرفـيـني، روابط اجتماعي در جامعه به وجود مي آيد و از تداخل اين روابط چيزي به وجود مي آيد كه ما آن را نظام اداري مي ناميم.

لازم بـه ذكـر اسـت، آن نـظـام اداري كـه بـر مصالح كنوني فرد و رابطه نژاد يا قومي مـبـتـنـي نـبـاشـد بـلكـه بـر مـبـنـاي حـقوق و تكاليف باشد، نظامي است ثابت، پايدار و قدرتمند كه هيچ قدرتي نمي تواند آن را متزلزل سازد.

بـه هـمـيـن دليـل حـضـرت (ع) قـوي تـريـن نـظـام اداري را بـنـياد نهاد كه مي تواند بر مـسـائل جـهـان اسـلام كه پهناور و گسترده و در موج آشوب و اضطراب غلتيده بود، حاكم گـردد؛ و عـلي رغـم ايـن شـرايط، نظام اداري او توانست امنيّت و نظم را در سراسر كشور حاكم نمايد.


پاورقي

[1] غرر، ج 4، ص 364.

[2] خطبه 216.