بازگشت

علل و عوامل بي نظمي در جامعه


نـظـام هـا هـمـانـنـد سـاخـتـمـاني كه آب در آن نفوذ يافته در معرض سقوط قرار دارند به عـبـارتـي نظام ها هم مثل يك صندلي كه در گوشه خانه اي افتاده باشد و مراقبت نگردد، دچـار پـوكـي مـي گـردد. بـزرگ تـريـن كـلنـگي كه نظام هاي جامعه را از بين مي برد، اخـتـلاف اسـت. خـداونـد فـرمـوده اسـت: وَ لا تـَنـازَعـوا فـَتـَفـْشـَلوا وَ تـَذْهـَبَ رِيحُكُمْ. [1] .

حـضـرت عـلي (ع) مـي فـرمـايـد: اخـتـلاف، امـور نـظـم يـافـتـه را فـاسـد و تـبـاه مـي سازد. [2] .

اخـتـلاف، مـيـكـروبـي اسـت كه در آغاز كوچك است و به تدريج بزرگ و منتشر مي شود و تـمـام جـامـعـه را تـهديد مي كند؛ در نفس آدمي هم با خُردي و كوچكي آغاز مي گردد و اندك اندك در وجود و پيكره جامعه رشد مي نمايد.

اوليـن اقـدام ويـرانـگـر تـوسط كلنگ اختلاف، از بين بردن آراست. حضرت مي فرمايد: اختلاف، آراء را از بين مي برد. [3] .

اختلاف كه ظهور كرد به تمام مردم سرايت مي كند: آفت رعيّت، مخالفت با فرمانبرداري است [4] آن گاه به قلّه نهادهاي اجتماعي سرايت مي كند و حتي به نظاميان هم مي رسـد: آفـت لشـكـريـان، مـخـالفـت بـا فـرمـانـدهـي اسـت. [5] در هـر حـال جـامعه در اثر اختلاف متلاشي خواهد شد و شيرازه آن از هم خواهد گسست. حضرت (ع) دربـاره عـواقـب اخـتـلاف مـي فـرمـايـد: علت جدايي، اختلاف است. [6] زماني كه مـيـكـروب بـه ايـن سـطح از تأثير برسد، هر چه سريعتر بايد به علاج آن پرداخت و مـسـئوليـت حكيمان و خردمندان جامعه است كه با جلوگيري از حالت از هم پاشيدگي، مانع سقوط جامعه گردند كه اين كار مطابق گام هاي زير بايد باشد:

1 ـ مـدارا با ديگران، كه حدّي بر مخالفت ها قرار مي دهد. حضرت (ع) مي فرمايد: مدارا كردن، شدّت مخالفت را مي كاهد. [7] .

2 ـ انـصاف، كه نوعي عدالت است كه مساوات انسان با ديگران در آن پديدار مي گردد. امام علي (ع) مي فرمايد: انصاف، اختلاف را از بين مي برد و اتّحاد و همبستگي به وجود مي آورد. [8] .

هـنـگـام وقـوع اخـتـلاف در جـامـعـه، امـكـان پـرداخـتـن بـراي مـسـئول يـا مـديـر بـه مسئوليت سنگينِ حفظِ نظم اجتماعي وجود ندارد. اين يكي از ويژگي هـايـي اسـت كـه سازمان هاي اداري علي (ع) را متمايز مي سازد، سازماني منظّم و هماهنگ در تمام اجزا و بخش هاي آن كه مجالي براي پراكندگي و اختلاف در آن نيست.


پاورقي

[1] انفال، آيه 46: با هم نزاع مکنيد که سست شويد و مهابت شما از بين برود.

[2] غرر، ج 1، ص 307.

[3] همان، ج 1، ص 270.

[4] همان، ج 3، ص 104.

[5] همان، ج 3، ص 103.

[6] همان، ج 4، ص 123.

[7] همان، ج 1، ص 150.

[8] همان، ج 2، ص 30.