بازگشت

نظارت عمومي مردم بر مردم


در رژيم هاي استعماري و استبدادي، افراد استثمارگر، مي كوشند تا واقعيت ها و حقايق را وارونـه جـلوه دهـنـد و بـا تـبـليـغـات وسـيـع و دامـنـه دار، ايـنـگـونـه تـحـريـف هـا را بـه شكل حقيقت به مردم تحميل كنند و تدريجاً آنچنان افكار مردم را تخدير نمايند كه حتي بر بـسـياري از روشنفكران و تحصيلكردگان نيز حقايق پوشيده بماند و يا دركي ناصحيح از آن داشـتـه بـاشـنـد مـثـلاً در گـذشـتـه واژه هـاي (آزادي)، (دمـوكـراسـي)، (هنر) و (روشنفكري) كه معاني بسيار پسنديده و زيبايي دارند، درست در عكس مفاهيم اصلي خود بـه كـار گـرفته شدند تا آنجا كه هرج و مرج، بي بند و باري، فساد و بي هنري، حماقت و خودباختگي و تقليد كوركورانه و غرب زدگي، جاي آزادي، دموكراسي، هنر و روشنفكري را گرفت!!

قانون امر به معروف و نهي از منكر، كه از مترقي ترين قوانين جهان بوده و ضامن اجراي هـمـه قـوانـيـن انـساني است و حفظ منافع و مصالح بشر و جلوگيري از مفاسد و زيان هاي مـادي و مـعنوي انسان را تأمين مي كند، در نظر برخي از خودباختگان و روشنفكر مآب ها، مـخالف آزادي و دموكراسي معرفي شد! و گفتند ما حق نداريم كسي را وادار به كار نيكي نـمـائيم يا از كار زشتي او را باز داريم، و دموكراسي هم ايجاب مي كند كه كسي مزاحم ديگري نشود!! و سلب آزادي! از وي ننمايد!! اصلاً كار مردم به ما چه؟!

مـلاحـظـه مـي كـنـيـد كـه ايـن نـوع مـنـطـق، كـه بـي تـعـهـد بـودن انـسـان و غـيـر مـسـئول بـودن او را اعـلام مـي دارد و بـا هيچ مبناي انساني سازش ندارد، در نظر اين غرب زدگـان و بـردگـان اسـتعمار، آزادي خواهي و دموكراسي مي باشد! در صورتي كه بر هيچ انسان عاقل و آزاده اي پوشيده نيست كه زندگي دسته جمعي انسان، يك سلسله تعهدها و مـسـئوليت ها و نوعي محدوديت ها را براي او به وجود آورده است و هيچكس حق ندارد خود را از جـامـعـه جـدا بـدانـد و عـمـل خـويـش يـا عـمـل ديـگـري را مربوط به اجتماع نداند، بلكه كـوچـكـتـريـن عـمـل و روش انـسـانـي در تـمـام جـامـعـه اثـر خـواهـد داشـت و عـكـس العمل هر حركتي در محيط غير قابل انكار است.

گروه هاي انساني و جمعيت ها مانند كساني هستند كه در يك كشتي زندگي مي كنند و كشتي در اقـيـانـوسـي بـيـكران در حركت است عمل هر كدام از ساكنين كشتي در آسايش يا نگراني ديگران واكنش قطعي خواهد داشت.

فرضاً: چنانچه يكي از افراد، در جائي كه نشسته شروع به سوراخ كردن كشتي نمايد و چـنـيـن ادعـا كـند كه: دلم مي خواهد! آزادم اختيار جاي خود را دارم! و... در اينجا كسي نمي تـوانـد بـا دفـاع كاذبي از آزادي و دموكراسي، مانند روشنفكرنماهاي زمان ما، دست روي دسـت بگذارد و ساكت بنشيند، بلكه بر همه لازم است براي جلوگيري او قيام نمايند و با عـمـل او مـبـارزه كـنـنـد وگـرنـه سـوراخ كـشـتـي مـوجـب هـلاكـت و غرق شدن همه خواهد شد و عمل يك نفر در تمام كشتي و سكان آن، عكس العمل نابودكننده اي خواهد داشت.

زنـدگـي در يـك شـهر، در يك روستا، در يك كشور، و حتي در همه جهان نيز چنين است. هيچ فـردي نـمـي تـوانـد خـود را از جـامـعـه جـدا دانـسـتـه عمل خود را تنها مربوط به خود بداند پس لازم است همگي احساس مسئوليت نمايند و براي سعادت و كمال و آسايش ‍جهانيان، بكوشند و كارهاي نيك و پسنديده را ترويج نمايند و جـلوي حـركـات و رفتاري را كه برخلاف سعادت و نيكبختي انسان ها است بگيرند وبايد گفت: افرادي كه برخلاف اين فكر كنند و احساس مسئوليت ننمايند، افرادي منافق هستند و هرگز نمي توانند از آزادگان محسوب گردند و معني دموكراسي را هم ندانسته اند.

قـانـون امـر بـه معروف و نهي از منكر همين است كه آزادي واقعي در جامعه به وجود آورد و دموكراسي به معناي صحيح عملي گردد و دست ظالمان، خائنان و تبهكاران از ظلم و خيانت قطع گردد و نظارت در اعمال اعضاي جامعه، كه حق طبيعي انسان و خاصيت زندگي دسته جمعي است، اجرا شود.