بازگشت

موارد رسيدگي پيامبر اسلام به امور حسبه


(مـرَّ رسـول الله (ص) بالمحتكرين فأمر بحكرتهم أن تخرج الي بطون الأسواق و حيث تنظر الأبصار اليها) [1] .

پـيـامـبـر اسـلام بـر جـمـعـي احـتـكـارگر گذشتند و به آنها دستور دادند كه اجناس را از انـبـارهـائي كـه در آن احـتـكـار كـرده بودند بيرون آورند و در بازار در معرض ديد عموم خريداران قرار دهند.

حذيفة بن منصور از رسول خدا(ص) نقل مي كند:

(قـال: يـا فلان انّ المسلمين ذكروا أنّ الطعام قد نفد الاّ شيء عندك فأخرجه و بعه كيف شئت) [2] .

رسـول خـدا بـه فـردي از مـسـلمـانها چنين فرمود كه مردم مي گويند مواد غذائي در بازار تـمـام شـده و فـقـط انـبار شما مانده، حتماً درب انبار را باز كن و جنس را به مردم بده با قيمتي كه مي خواهي.

در اين دو بيان مي بينيم كه شخص پيامبر به نام حسبه و حكومت دستور فروش مواد غذائي كمياب را صادر مي فرمايد.

سـعـد اسـكـاف از حـضرت باقر (ع) نقل مي كند كه پيامبر به بازار مدينه عبور كردند. چشم آن حضرت به جنسي خورد كه خيلي خوش ظاهر بود، فرمود: بظاهر جنست بسيار خوب اسـت قـيـمـتـش چقدر است؟ خداوند به او وحي فرستاد كه با دست خود آن را زير و رو كن. حـضـرت چنين كرد؛ متوجّه شد مرد فريبكار جنس پست و ارزان را براي جلب نظر مشتري در زير جنس خوب پنهان نموده، فرمود: مرد خيانت پيشه و حقه بازي هستي و به مسلمين خيانت مي كني. [3] .

در (سـنـن تـرمـذي) بـه سـنـد خـود از ابـي هـريـره نـقـل مـي كـنـد كـه رسـول خدا (ص) در بازار عبور فرمودند؛ چشم آن حضرت به مغازه اي افـتـاد كـه صـاحـبـش طعام و مواد غذائي را روي هم انباشته.دست مبارك خود را زير آن طعام بـرد مـتوجه شد كه آب ريخته و رطوبت زيادي در آن پديد آمده و وزن آن را سنگين كرده. بـه فـروشـنـده فـرمـود: ايـن رطـوبـت از كـجـاسـت؟ عـرضـه داشـت: يـا رسـول الله از آسـمـان فـرود آمـده، فـرمود: چرا مرطوب آن را در رو قرار ندادي كه مردم بـبـيـنـنـد؟ آنـگـاه فـرمـودنـد: كـسـي كـه نـسـبـت بـه مـسـلمـانـان حـيـله نـمـايـد و آنـان را گول بزند از ما نيست. [4] .


پاورقي

[1] وسائل الشيعة،ج 12، ص 317، باب 30 از ابواب التجارة، حديث 1.

[2] وسائل الشيعة، ج 12، ص 316، باب 29 از ابواب آداب التجارة، حديث 1.

[3] ولايـة الفـقـيـه، ج 2، ص 264؛ بـه نقل از سنن تزمذي، ج 2، ص 389، باب 72 از ابواب البيوع، حديث 1329.

[4] ولايـة الفـقـيـه، ج 2، ص 264؛ بـه نقل از سنن تزمذي، ج 2، ص 389، باب 72 از ابواب البيوع، حديث 1329.