بازگشت

آسيب شناسي وحدت


آسيب شناسي يا پاتولوژي (Pathology) به معناي شناخت و ريشه يابي بي نظمي ها به كار مي رود. كاربرد اين اصطلاح در كنار وحدت به منظور شناخت دقيق تر آسيب هايي اسـت كـه وحـدت امـت اسـلامـي و عزت و اقتدار آنها را تهديد مي كند. به عبارت ديگر آسيب شـنـاسـي وحـدت ديـنـي، شـنـاخـت آن دسـتـه از عـلل و عوامل است كه به نحوي اتحاد ميان مسلمانان را از ميان بر مي دارد و پراكندگي و دشمني هـا را جـايـگـزيـن آن مـي كـنـد. بـررسـي ايـن موضوع در دو بخش نظري و عملي انجام مي شود: [1] .

الف) آسيب شناسي نظري

مـنـظـور از آسـيـب شـنـاسي نظري، شناخت آسيب ها و آفت هايي است كه به لحاظ فكري و نـظـري، مـيـان مـسـلمـانـان تفرقه و پراكندگي به وجود مي آورد و اقتدار و عزّت آنها را تبديل به ضعف و سستي مي كند. در اين بخش آسيب هاي فراواني وجود دارد كه مهم ترين آنها عبارتند از:

1 ـ نگرش غلط به امر اختلاف در انديشه ها:

بـديـهـي اسـت كـه اخـتـلاف در خـلقـت، اخـتـلاف در طـبـع و طـبـيـعت، اختلاف از نظر موقعيت جـغـرافـيايي، مكان و زمان، به تناسب اختلاف سليقه ها، فكرها و نظرهايي را ايجاد مي كـنـد. اخـتـلاف به اين معنا يك امر طبيعي است. آن امري كه از آن منع شده تنازع يا كشمكش اسـت كـه مـوجـب سـسـتي و باعث از بين رفتن اعتبار، عزت و حيثيت مسلمانان مي شود به همين دليـل قـرآن كـريـم دستور به پرهيز از آن داده است: (وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذهب ريـحـُكُم) (انفال / 46) از اين رو مسلمانان در عرصه انديشه ديني بسان مسافران كشتي اند كه با وجود اختلاف نظرهاي جزيي به هيچ وجه نبايد به كشتي آسيب رسانند.

2 ـ فراموش كردن اصل مدارا:

در قـرآن كـريـم آمـده اسـت: (مـُحـَمَّدٌ رَسـُولُ اللّهِ وَ الَّذيـنَ مـَعـَهُ اَشـِدّاءُ عـَلَي الكـُفّارِ رُحَماءُ بـَيـْنـَهـُمْ) (فتح / 29) محمد(ص) پيامبر خداست و كساني كه با وي هستند نسبت به كفّار سخت گير و نسبت به خودشان اهل رحمت و شفقت اند. در اين آيه سخت گيري تنها مخصوص ‍ كـافـرانـي اسـت كـه جـز زبـان زور نـمـي فـهـمند و غير آنان مستحق مداراي اسلامي اند، امّا عـلل و عـوامـلي ايـن مـداراي اسـلامـي را بـه خـشـونـت فـرقـه اي مـبـدل سـاخـته است به طوري كه برخي از مسلمانان حاضر به همكاري با پيروان ساير اديان هستند ولي تاب تحمّل هم كيشان مسلمان خود را ندارند.

3 ـ نگرش غير اصولي به عقايد ديگران:

يـكي از آسيب هاي عملي وحدت اسلامي، نگرش غير اصولي به عقايد فرقه هاي اسلامي است در حالي كه لازمه وحدت ميان مسلمين نزديك شدن فرقه هاي اسلامي به يكديگر، با حـفـظ كـيـان و مـاهـيـّت آنـهـاسـت و راه رسـيـدن بـه ايـن هـدف، تـكـيـه كـردن بـر عـقـل و مـنـطـق و دوري گـزيـدن از احـسـاسـات زودگـذر و تـعـصـّب هـاي كـنـتـرل نـاپذير مي باشد از اين رو متهم ساختن ديگران به خروج از دين به بهانه هاي واهـي سـپـس لعـن و نـفـرين آنها، نگرش ‍ غيراصولي و فهم نادرست از اسلام است كه به آفتي براي وحدت و عزّت مسلمانان در جهان تبديل شده كه اگر به موقع، ابعاد و جوانب آن بررسي و زدوده نشود موجب تباهي وحدت و عزّت مسلمانان خواهد شد.

ب) آسيب هاي عملي

مـنـظـور از آسـيـب هاي عملي، شناخت آسيب ها و آفت هايي است كه به لحاظ رفتاري و عملي مـوجـبـات تـفـرقـه و پـراكـنـدگـي در مـيـان مـسـلمـانـان را فـراهـم مـي آورد. اهـم ايـن عوامل عبارتند از:

1 ـ توطئه هاي استعمار:

اسـتـعـمارگران همواره كوشيده اند با استفاده از انواع ابزارهاي مادي و معنوي، زمينه هاي وحـدت مـسـلمـانان را از بين ببرند از جمله دسيسه هاي آنها، مذهب سازي، تشديد اختلافات عـقـيـدتـي بـيـن مـذاهـب، ايـجـاد حـكـومـت سكولار در ممالك اسلامي، تبليغ و ترويج قوميت گرايي بوده است. به عنوان مثال در قرون اخير محققين اروپايي در جست و جوي كشف زمينه هـا و روش هاي تضعيف جهان اسلام، به تاريخ و هويت هاي قومي مسلمانان در اقصي نقاط جـهـان مـتـوسل شده و ايدئولوژي هاي ملي گرايانه را به عنوان جايگزين هويت ديني به صـحـنه آورده اند. آنان به تدريج واحدهاي سياسي ملي گرا در عرصه جهان اسلام ايجاد كـرده و بـديـن تـرتيب مسلمانان را در جوّ ملّي گرايي قرار داده اند. يعني مبنا و معيار قرار گـرفـتن ارزش هاي قومي و ملّي به جاي ارزشهاي ديني. بديهي است وقتي معيار وحدت جـمـعي، ملّيت، زبان و سرزمين بشود، قطعاً امور ديگري از جمله دين به فراموشي سپرده خـواهد شد و ارزشهاي قومي جاي خود را به ارزشهاي ديني خواهد داد. از اين رو امام خميني (ره)فـرمـودنـد:(از مـسـائلي كـه طـراحـان بـراي ايـجـاد اخـتـلاف بـيـن مـسـلمـيـن،طـرح و عمّال استعمارگران در تبليغ آن به پا خاسته اند، قوميت و مليّت است.) [2] .

2 ـ بدگويي و ناسزا نسبت به مقدسات همديگر:

طـبـيـعـي اسـت كـه اهـانـت بـه مـقـدسـات ديـگـران بـه دنـبـال خـود نـاسـزا و اهـانـت مي آورد و نتيجه چنين رفتاري بين مسلمانان، جدايي و دشمني خواهد بود و در همين راستا رواج شايعه و تهمت عليه يكديگر به اين جدايي خواهد افزود.

3 ـ رواج روحيه دنياطلبي و بي تقوايي:

در جامعه اسلامي نزاع، نشانه بي تقوايي است و هر جا بي تقوايي وجود داشته باشد اخـتلاف هم در آنجا وجود دارد. چنان كه امام خميني (ره) مي فرمايد: (اختلاف هميشه از جهات نفساني است. اگر همه انبيا الان در اينجا جمع بشوند، اختلاف ندارند. [3] .

4 ـ فاصله گرفتن از قرآن:

بـديهي است هر چه از ميراث خدا فاصله گرفته شود برخوردها و اختلاف ها زيادتر مي شـود.البـتـه اخـتلاف امري طبيعي است اما براي اينكه زمينه عناد و دشمني را فراهم نسازد خـداونـد بـه مـسـلمـانـان دستور داد، تا براي فصل خصومت به خدا(قرآن) و پيامبر(سنّت)رجـوع كـنـنـد (فـان تـنـازعـتـم فـي شـي فـردوه الي الله و الرسـول)(نـسـاء:59) درعـصـر حـاضـر كـه پيامبر(ص) حضور ندارند بايد به منبعي رجوع كرد كه سخنش همانند پيامبر، آخرين سخن و داوري باشد و آن قرآن كريم است.


پاورقي

[1] روزنامه اطلاعات، 7 / 5 / 77.

[2] پيام امام خميني (ره) به زائران بيت الله الحرام 21 / 6 / 59.

[3] کتاب وحدت، ص 368؛سخنراني امام خميني (ره) در تاريخ 10 / 1 / 59.