بازگشت

مسؤوليت مردم در تشكيل حكومت


از مـنـظـر قـرآن كـريـم تـشـكـيـل حـكـومـت ديـنـي و پـاسـداري از اصـول و اركـان آن از وظـايـف و شـئون مـردم بـه شـمـار مـي آيـد. در صـدر اسـلام هـر چند پـيـامـبـر(ص) در هـرم حـكـومـت قـرار داشت، لكن نقش آن، نقش وساطت بود. چرا كه مطلوب خـداونـد اجـراي احـكـام اسـلام و تـشـكيل حكومت ديني بود كه آن را از عموم مسلمانان طلب مي نمود:

و مـا مـحـمـد الا رسـول قـد خـلت مـن قـبـله الرسـل افـاِن مـات او قتل انقلبتم علي اعقابكم (آل عمران / 144)

و محمد، فرستاده اي است از طرف خدا كه پيش از او [هم] پيامبراني [آمده و] درگذشتند. آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمي گرديد؟

آيـه فـوق در حـادثه شكست مسلمانان در جنگ احد و شايعه كشته شدن پيامبر(ص) و فرار مـسـلمـانـان نـازل شـد. خداوند در اين آيه ضمن توبيخ مسلمانان، تأكيد مي كند كه نقش ‍پيامبر صرف وساطت و ابلاغ پيام الهي است و باقي قضايا به عهده خود مردم است.

علامه طباطبايي در استدلال به اين آيه چنين مي نويسد:

چـنان كه معلوم است جماعت در اين هزيمت (فرار) به پرستش بت ها برنگشته و مثلاً نماز و روزه را رد نـكـردنـد، تـنـهـا چـيـزي كـه گـفـتـنـد ايـن بـود كـه پـس از كـشـتـه شـدن رسـول اكـرم (ص) ديگر براي چه جنگ نماييم، يعني يكي از فرايض دين را كه نيازمند بـه سـازمـان اداره كـنـنـده تـشـكـيـل اسـت و در زمـان حـيـات رسـول اكـرم بـوده، مـي خـواسـتـند پس از وي ترك نمايند، خداي تعالي در خصوص همين نكته توبيخ و ملامتشان مي نمايد و تنها قتل را مورد گفت وگو قرار نمي دهد. بلكه پاي موت طبيعي را نيز به ميان كشيده تنبيه مي فرمايد... چنان كه روشن است آيه شريفه به دلالت التـزام بـه مـسـلمـيـن ولايـت مـي دهـد كـه شئون اجتماعي اسلامي را چنان كه در زمان رسول اكرم زنده بود، به همان نحو زنده نگاه دارند. [1] .

علامه طباطبايي در ذيل استدلال خود صريحاً از تفويض مشروعيت الهي حكومت به مردم سخن به ميان مي آورد.


پاورقي

[1] (ولايـت و زعـامـت)، مـحـمد حسين طباطبايي، (مندرج در: بحثي پيرامون مرجعيت و روحاني، ص 81 ـ 82).