بازگشت

اصل رضايت مردم


در اسـلام هـر نوع حكومت اعم از حكومت معصوم و غير معصوم متوقف بر پذيرش و مقبوليت آن از سـوي مـردم اسـت؛ بـه ديـگـر سـخن، حق انتخاب حاكم و نوع حكومت از حقوق مردم است و حاكم حق تحميل خود را ندارد.

اصـل فـوق از آيـات و روايـاتـي اسـتـنـتاج مي شود، كه حاكمان جور و ظالم را توبيخ و سرزنش ‍ كرده اند. ما در اين مجال به برخي از اين روايات اشاره مي كنيم.

پـيـامـبـر اسـلام (ص) بـا وجـود اذعـان به مشروعيت الهي حكومت امام علي (ع)، آن را براي اعمال حاكميت كافي نمي داند، و شرط مكمل آن را رضايت مردم اعلام مي كند:

يابن ابيطالب لك ولاء امتي فان ولوك في عافية واجمعوا عليك بالرضا فقم في امرهم وان اختلفوا عليك فدعهم و ما هم فيه [1] .

يـا عـلي، اصـل ولايـت حـاكـمـيـت الهـي از آن تـو اسـت. اگـر مـردم در كـمـال عـافـيت و رضايت به تو روا آوردند، زمام حكومت را به دست گير، اما اگر اتفاق و اجماعي نشد، مردم و حكومتشان را به حال خود واگذار كن.

حـضـرت عـلي (ع) نـيـز بـيـعـت مـردم به منظور به دست گرفتن زمام حكومت را مشروط به رضايت مردم مي داند.

فان بيعتي لا تكون خفيا و لا تكون الا عن رضي المسلمين [2] .

پيامبر اسلام نه تنها رهبري اجتماع را منوط به رضايت مردم مي داند، بلكه رهبري اجتماع هاي كوچك مانند امامت در نماز جماعت را نيز از اين قاعده استثنا نمي كند:

نهي رسول الله ان يؤم الرجل قوما الا باذنهم [3] .

يكي از موارد نهي پيامبر پيشوايي مردم بدون رضايت آنان است.

من ام قوما بغير رضي منهم... [4] .

امـام صـادق (ع) حـكـم و قـضـاوت بـا اكـراه و قـهـر را بـه شـدت نـكـوهـش و تـوبـيخ مي كنند [5] .

شهيد مطهري در اين زمينه مي گويد:

اگـر امـام بـه حـق (معصوم) را مردم از روي جهالت و عدم تشخيص نمي خواهند، او به زور نـبـايـد و نـمـي تـوانـد خـود را بـه امـر خـدا تـحـمـيـل كـنـد. لزوم بـيـعت هم براي اين است. [6] .

و در جاي ديگر مي نويسد:

هـيـچ كـس نـمـي خـواهـد اسـلامـي بـودن جـمـهـوري اسـلامـي را بـر مـردم تحميل كند، اين تقاضاي خود مردم است. [7] .

شهيد آيت الله دستغيب نيز مي گويد:

اگـر (فـقـهـا) بـخواهند با قهر و زور حكومت كنندكه اين حكومت شيطاني وديكتاتوري است. [8] .


پاورقي

[1] مستدرک نهج البلاغه، باب 2، ص 30.

[2] تاريخ طبري، ج 3، ص 456.

[3] جعفر سبحاني، همان، ص 192.

[4] بحارالانوار، ج 88، ص 8.

[5] وسايل الشيعه، ج 18، ص 5.

[6] حماسه حسيني، ج 3، ص 207.

[7] پيرامون انقلاب اسلامي، ص 66.

[8] صـورت مـشـروح مـذاکـرات قـانـون اسـاسـي، اول، ج 2، ص 158، جلسه 43.