بازگشت

جان فشاني و جان نثاري


سحره فرعون وقتي ايمان آوردند؛ با تهديد سهمگين و بي رحمانه فرعون مواجه شدند ولي جان بركف نهاده، شجاعانه اعلام كردند:

قـَالُوا لَن نـُؤْثـِرَكَ عـَلَي مـَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تـَقـْضِي هذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَاَ إِنَّا اَّمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَي [1] .

سـوگـنـد بـه آن كـسـي كـه مـا را آفـريـده، هـرگـز تـو را بـر دلايـل روشـني كه براي ما آمده، مقدم نخواهيم داشت. هر حكمي مي خواهي بكن، تو تنها در اين زندگي دنيا مي تواني حكم كني. ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردي، ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است.

هـر جـا خـواص جـان نثاري كرده و خطر را به جان پذيرفته اند، توانسته اند منشاء اثر شـونـد و تـحـول ايـجاد كنند. به عنوان مثال، وقتي دو نفر از حواريين حضرت عيسي (ع) بـراي دعـوت اهـل انـطاكيه وارد شدند و بعد نفر سوم به پشتيباني آنان وارد شد، در جو تـكـذيـب و خـفـقـان كـه اهـل شـهـر پيامبران را به سنگسار شدن و شكنجه كردن تهديد مي نمودند، فردي جان بركف برخاست و فرياد برآورد:

كـه مرا آفريده و همگي به سوي او باز مي گرديد؟ آيا غير از او خداياني را اتخاذ كنم كـه اگـر خداي رحمان بخواهد مرا زياني برساند، شفاعت آن خدايان مرا سودي نرساند و نـجـات نـدهـد؟ در چـنـيـن صـورتـي در گـمـراهـي آشكار خواهم بود. به راستي كه من به پروردگار شما ايمان آوردم پس شهادت مرا بشنويد.

ايـن مـرد جـان نـثـار در آن جـو خـفـقـان و تـهـديـد بـا قـبـول خـطـر، ايـمـان خـود را اعلام كرد و با اين كه به شهادت رسيد و او را قطعه قطعه كـردنـد ولي ايمان آوردن و اعلام ايمان او تأييدي مهم از رسولان و ضربه اي سخت بر پيكر كفر و شرك حاكم بود.

مؤمنان متعهّد، در حساس ترين شرايط تاريخي كه كيان اسلام را در خطر مي بينند براي حفظ و صيانت از مكتب حياتبخش اسلام، پاي در ميدان نبرد مي نهند و با جان فشاني و نثار خون خويش ارزش هاي اسلامي و الهي را در جامعه شكوفا مي سازند و خود به حيات ابدي مي پيوندند.

امام خميني معتقد است كه حيات مجدد اسلام در قرن حاضر، مرهون شهادت طلبي و فداكاري دلاور مردان مبارز مي باشد و يكي از ويژگي هاي مهم خواصّ حق را جان نثاري و شوق به شـهـادت در راه اعلاي كلمه حق بر مي شمارد و درباره شهادت طلبي ملت سرافراز ايران در مبارزه با طاغوت مي فرمايد:

... زن و مرد، صغير و كبير، در هر وقت كه اقتضا مي كرد در خيابان ها مي ريختند و هيچ در مـقابل مسلسل ها ابا نداشتند؛ سينه ها را باز مي كردند و مي گفتند: بزن، بايد بگويم كه گوشت و خون غلبه كرد بر تانك و مسلسل. [2] .

و در پيام چهلم شهداي هفدهم شهريور تهران، در وصف شهادت طلبان مبارز مي فرمايد:

نـونـهـالان هـفت هشت ساله دبستان هاي ما فدائي مي دهند و در راه اسلام عزيز و كشور،خون نـثـار مـي كـنـنـد. شـمـا در چـه تـاريـخـي چـنـيـن ديـده ايـد؟ امـروز زن هـاي شـيـردل، طـفـل خـود را در آغـوش كـشـيـده و بـه مـيـدان مسلسل و تانك دژخيمان رژيم مي روند. [3] .

از عـوامـل پـيـروزي دوران دفـاع مقدس شوق به شهادت و به پيشواز مرگ رفتن شجاعان عـرصـه نـبرد بود؛ عنصر شهادت طلبي از بارزترين خصوصياتي بود كه رزمندگان اسـلام بـه آن افـتـخار مي جستند. حضرت امام خاطره هاي فراواني از شوق به شهادت در جوانان و پيران بيان داشته و چنين روحيه عظيمي را بارها ستوده است كه در اين قسمت به چند خاطره ايشان اشاره مي شود:

يـك جـوانـي آمـده بود، گفت دو تا برادرم كشته شده، خودم مي خواهم بروم. گفتم جوان، تو كافي است، آنها رفتند ديگر بس است، شروع كرد گريه كردن. [4] .

همچنين درباره جوان جانبازي كه به ملاقات ايشان آمده بود مي فرمايد:

... هر دو پايش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پيش من، مع ذلك، مي گويد كه دعا كنيد كه من شهيد بشوم. [5] .

اسـتـواري و شكست ناپذيري راه حق در طول تاريخ رهين روحيه رادمرداني است كه شهادت را در آغوش گرفته و با خون خود درخت تنومند اسلام را آبياري كرده اند.


پاورقي

[1] طه (20)، 71 ـ 72.

[2] صحيفه امام، ج 6، ص 228.

[3] همان، ج 3، ص 513.

[4] همان، ج 18، ص 314.

[5] همان، ج 14، ص 524.