بازگشت

عدالت قضايي


در نـــظــام اجتماعي اسلام به داوري و داور (قضاوت و قاضي) و نقش آن در سلامت جامعه،اهميّت بسيار داده شده است.

اسـلام ارجـاع اختلاف به داور باصلاحيت را از لوازم ايمان مي شمرد. كسي كه با ديگران اخـتـلاف حـقـوقـي دارد بـايـد نـخـسـت بـكـوشـد تـا بـا روشـنـگـري و گـفـتـگو اختلاف را حـل كـند و اگر از اين راه نتيجه نگرفت، اختلاف را پيش داور برد، داور و قاضي كه بر طـبـق مـعـيـارهـاي اسـلام بـراي داوري صـلاحـيـّت داشـتـه بـاشـد. و بـه آنـچـه داور عـادل حـكـم كـرد تـن در دهـد و عـدالت قـضـايـي عـمـدتـا در گـرو قـضـات عادل و داوران واجد شرايط است از جمله:

1 ـ كسي كه بر كار خود مسلّط باشد و در برابر سنگيني كار و شغلي كه بر عهده دارد خود را در تنگنا حسّ نكند.

2 ـ در بـرابـر بـگـومـگـوي طرفين دعوي پرحوصله باشد و بي حوصلگي، او را به شتابزدگي در رأي دادن نكشاند.

3 ـ اگـر دچـار اشـتباه شود، در اشتباه خود پافشاري نكند، و همين كه حق را شناخت و فهميد اشتباه كرده، با روي گشاده به سوي حق باز گردد.

4 ـ آن قدر بلند همت باشد كه اصولا قابل تطميع نباشد.

5 ـ به تشخيص سطحي اكتفا نكند و براي فهم حقيقت تا آخرين حد امكان بكوشد.

6 ـ آن كـس كـه در بـرابـر امـوري كـه بـر او مـشـتبه است از همه پُردرنگ تر باشد و در برابر دلايل كافي و قطعي از همه پذيراتر.

7 ـ در پذيرش شكايت مردم از همه گشاده روتر و خردمندتر.

8 ـ پس از آن كه حقيقت كشف شد در دادن رأي از همه قاطع تر آن كس كه،

الف ـ مدّاحي و چاپلوسي در او اثر نكند.

ب ـ فريبكاري ها به انحرافش نكشاند. [1] .


پاورقي

[1] شناخت اسلام، بهشتي ـ باهنر، ص 433.