بازگشت

لزوم مرزبندي ميان اصلاحات اسلامي و انقلابي و اصلاحات آمريكايي


پـس از روشـن شـدن مـعـنـاي اصـلاحـات، رهـبـر انـقـلاب آن را بـه دو بـخش (اسلامي) و (آمريكايي) تقسيم مي كنند. علائم و مشخصاتي كه براي هر يك بيان نموده اند، معياري اسـت كـه مـي توان موضعگيري ها را در زمينه اصلاحات با آن سنجيد و تشخيص داد كه در كدام بخش قرار دارد. (اصلاحات اسلامي) چنان كه از نامش پيداست، اصلاحاتي است كه منطبق با موازين و معيارهاي اسلامي و ديني باشد. اسلام خود انقلابي است عليه همه مفاسد و ضـد ارزش هـا، و از آن جـا كه قوانين آن به دليل انطباق با نيازهاي تكويني و فطري راهـگـشـاي انـسـان بـه سوي سعادت در همه شئون مادي و معنوي است، تنها با اين قوانين الهـي جـامـعـه به اصلاح مي رسد. به همين جهت قرآن كريم رسالت بزرگ همه پيامبران الهـي را اصـلاح در زنـدگي مادي و معنوي مردم دانسته، رسولان را (مصلح) معرفي مي كـنـد، زيـرا آنـان اصـلاحـي انـجـام مـي دهـند كه خداوند از آن راضي است، نه هر تغيير و دگرگوني. مؤمنان در زمان ما نيز اين گونه اصلاحات را مي خواهند و انقلاب اسلامي در عصر حاضر به دنبال ايجاد اصلاحات اسلامي، يعني احياي مجدد ارزش ها و تحكيم مباني ديني است.

در مقابل، قرآن كريم از مصلحان دروغين و كارهاي منافقانه سخن مي گويد؛ يعني كساني كه به ظاهر ادعاي اصلاح طلبي داشتند، اما در واقع هدفشان نابودي نظام اسلامي نبوي بـود. بـه شـهـادت قـرآن ايـن ادعـا كذب و كار آنها افساد بود نه اصلاح. اگر بخواهيم نـمـونـه امروزين اصلاحات منافقان صدر اسلام را بيابيم، بي شك اصلاحات آمريكايي اسـت؛ اصلاحاتي كه در واقع محور اصلي آن، مقابله با نظام اسلامي است با تمسك به اموري مانند شبهه افكني در مورد فلسفه سياسي اسلام، تبليغ جدايي دين از سياست، و اثبات ناكارآمدي جمهوري اسلامي و نظام ديني در پاسخگويي به نيازهاي معيشتي مردم، بـه بـاد انـتـقـاد گـرفـتـن مـحتوا، احكام و قوانين حركت آفرين اسلام؛ مانند: ايمان، جهاد، شـهـادت، عـفـاف، حـق، عدل و آزادي معقول و نيز گسترش جلوه هاي فرهنگي غرب در ميان جوانان مسلمان و شكستن همه هنجارهاي ديني و اخلاقي.

رهبر معظم انقلاب مي فرمايد:

اصـلاحـات چـيـسـت؟... حـرف قـاطـع در اين زمينه يك كلمه است: اصلاحات، يا اصلاحات انـقـلابـي و اسـلامي و ايماني است و همه مسئولان كشور، همه مردم مؤمن و همه صاحبنظران بـا ايـن اصـلاحـات موافقند. يا اصلاحات، اصلاحات آمريكايي است و همه مسئولان كشور، همه مردم مؤمن و آحاد هوشيار ملت با آن مخالفند.

آن گـاه ايـشـان بـه فـرمـايـشي از امام حسين (ع) استشهاد مي كنند تا نشان دهند اصلاحات اسـلامـي مورد نظر و تأييد نظام، همان راهي است كه امام حسين (ع) رفتند. امام حسين (ع) تـنـهـا اصـلاح طـلب جـاودانـه تـاريـخ بـود؛ زيـرا تـنـها شعار اصلاحات نداد، بلكه در عـمـل از جـان و مـال خـود در ايـن راه گـذشـت و راه و رسم اصلاحات اصلي و اسلامي را به جامعه بشري آموخت:

(در زمـيـنـه اصـلاح، دو جـمـله از امـام حـسـين (ع) نقل شده است. امام حسين (ع) مي فرمايد: (خـرجـت لطلب الاصلاح في اُمّة جدّي)، او دنبال اصلاحات است و مي خواهد اصلاحات به وجـود بـياورد، يك جاي ديگر هم مي فرمايد: (لنري العالم من دينك و نظهر الاصلاح في بـلادك)؛ مـي خـواهـيم اصلاح در ميان ملت اسلام و كشورهاي اسلامي به وجود بيايد، اين شعار امام حسين (ع) است.)