بازگشت

ابعاد و قلمرو اصلاحات


در گـفـتمان سياسي اسلام، از آنجا كه اصلاحات در چارچوب ارزشهاي ديني صورت مي پذيرد تحديد آن به حوزه اي خاص وجهي ندارد. هر يك از نهادهاي دولتي ممكن است دچار كـم كـاري يـا فـسـاد گـردند، بنابراين اصلاحات در تمامي سازمانها و نهادها ضرورت دارد؛ به فرموده مقام معظم رهبري:

(مـا اصـلاح اقتصادي لازم داريم، اصلاح قضايي لازم داريم، اصلاح امنيتي لازم داريم، اصـلاح در قـوانـيـن و مـقـررات لازم داريـم. مـا احتياج داريم كه دستگاه اداري مان مقرراتي داشـتـه باشد كه براي همه يكسان باشد و در آن تبعيض نباشد... بايد رشوه و ارتشاء وجود نداشته باشد. راههاي كسب ثروت بايد مشروع باشد.)

بـحـث از مـفـاهـيـم و تـعـيـيـن حـدود آنها از اصول مهمي است كه در كليه پژوهش هاي علمي و سـيـاسـتـگـزاريـهـاي اجرايي بايد به آن توجه شود. اساسا با تغيير تعريف هاست كه مـواضع و ارزش يابي ها تغيير مي كند. مثلا تقابلي كه امروزه ميان دو واژه (انقلاب) و (اصـلاح) در گـفـتـمـان سـيـاسـي غـرب وجـود دارد، عـده اي را بـر آن داشـته تا اساسا انقلابي گري را با (اصلاح طلبي) متضاد بپندارد و مدعي شوند كه ورود به جرگه اصـلاحـات مـسـتـلزم بـه كـنـار گـذاشـتـن اصـول انـقـلابـي اسـت. حـال آن كـه نـسـبـت فـوق فـقـط در چـارچـوب ارزشـي غـرب قـابـل تـعـريـف و قـبول است. تأكيد رهبري به ضرورت باز تعريف اين مفاهيم بايد از سوي پژوهشگران به جدّ گرفته شود.

اگـر چـه در اصـطـلاحـات سـيـاسـي دنـيـا انـقـلاب در مـقـابـل اصـلاح قـرار مـي دهـند، امّا من با آن اصلاح نمي خواهم حرف بزنم. من اصلاح با اصطلاح اسلامي را مطرح مي كنم.

(اصـلاح از منظر اسلامي نه تنها از در تعارض با انقلاب درنمي آيد بلكه ارتباطي وثـيـق بـا آن دارد كـه آن دو را از يـكـديـگر غير قابل انفكاك مي سازد. انقلابيون واقعي، مـصـلحان واقعي هستند و مصلحان متعهد، وفادارترين به ارزش هاي انقلابي مي باشند. از ايـن مـنـظـر، اصـلاح بـه فـرايند رفع مفاسد و جبران كاستي هاي موجود اطلاق مي گردد: (اصـلاح، ايـن اسـت كه هر نقطه خرابي، نقطه نارسايي و فاسدي، به نقطه صحيح تبديل شود.)

اصلاح، پديده اي اعمّ از انقلاب بوده و از آن حيث كه به آرمان هاي متعالي دين نظر دارد، شـامـل و جـامـع اسـت و حـتـي (انـقـلاب) بـه عـنـوان يـك روش اصـلاحـي قابل تعريف است.

خود انقلاب، حركت و تحول و رفتن به جلوست. بر پايه اين ارزش ها جامعه بايد حركت كـنـد، و بـه جـلو بـرود. بـايـد روز بـه روز روش هاي غلط را اصلاح كند و يك قدم جديد بردارد تا به نتيجه برسد.

در ايـن رويـكرد (خود انقلاب، بزرگترين اصلاح) به شمار مي آيد به گونه اي كه ذاتـاً از اصـلاح نمي تواند منفك باشد. (اصلاح) اهداف عالي انقلاب را تعيين مي كند و از طـرف ديـگـر، مرحله اي از انقلاب است كه پس از پيروزي و تحكيم ساختارهاي آن؛ به تدريج كاستي ها را برطرف مي سازد:

(انـقـلاب يـك امـر دفعي نيست. يك امر تدريجي است. يك مرحله ي انقلاب كه تغيير نظام سـيـاسـي اسـت، دفـعـي اسـت. امـّا در طـول زمـان، انـقلاب بايد تحقق پيدا كند. اين تحقق چـگـونـه اسـت؟ ايـن تـحـقـق بـه آن اسـت كـه آن بـخـش هـايـي كـه عـقـب مـانـده و تـحـول پـيـدا نـكـرده است، تحول پيدا كند... برگشت غلط است، عقبگرد خسارت است، امّا ايستادن هم غلط است. بايد حركت كنند و به جلو بروند.)

بـا پـذيـرش تـعـريـف فـوق اقـدام بـه اصـلاحـات، اصل بنيادين گفتمان اسلامي را شكل مي دهد:

(تـلاش هـايـي مـي شـود كـه مـسـايـل غـيـر اصـلي، مـسـايـل اصـلي وانـمـود شـود. خواسته هاي غيرحقيقي به عنوان گفتمان ملي وانمود بشود. ليـكـن گفتمان اصلي اين ملت اينها نيست. گفتمان اصلي اين ملت اين است كه همه، در پي اين باشند كه راه هايي براي تقويت نظام و اصلاح كارها و روش ها پيدا كنند.)

اصلاحات براي تحقق كامل آرمان هاي انقلابي، امروزه عين انقلابي گري است.

(اصـلاحـات يـك حـقيقت ضروري و لازم است و بايد در كشور ما انجام بگيرد. اصلاحات در كـشـور مـا از سـر اضـطرار نيست، جزء ذات هويت انقلابي و ديني ما است... اصلاحات يك فريضه است.)