بازگشت

نفوذ اصلاح طلبان منحرف


جـنـبـش هـايـي كـه داعـيه دار اصلاح بوده اند هميشه يكسان نبوده اند. برخي داعيه اصلاح داشـتـه اند و واقعاً هم مصلح بوده اند. برخي برعكس اصلاح را بهانه قرار داده و افساد كـرده انـد. بـرخي ديگر در آغاز جنبه اصلاحي داشته و سرانجام از مسير اصلاحي منحرف شده اند.

مـفـهـوم اصـلاحـات ابـتدا توسط منورالفكران غربگراي عصر مشروطه صورت گرفت. آنـان اصـلاحـات مـورد نـظـر خـود را در بـسـتـر فـلسـفـي و انـسـان شـنـاسـي خـاصـي دنـبـال مـي كـردنـد. شـعـار قـانـون گرايي، تفكيك قوا و قانون اساسي در بستر تفكر سـكـولاريـسـتـي و سـيـاسـت زدايـي از ديـن و نـهـادهـاي ديـنـي تـوسـّط آنـان دنـبـال مـي شـد. بـيـگـانگي با تاريخ و روح قومي و هويت ديني و فرهنگي، وجه بارز جـريـان فـوق بود كه در نهايت سر از استبداد رضاخاني درآورد. چهره هاي اصلي جريان اول روشنفكري مانند ملكم خان و تقي زاده علاوه بر بستر سازي براي قراردادهاي تجاري از جـمـله لاتـاري و ورود كـمـپاني هاي غربي به كشور و انتشار جريده هاي مختلف، زمينه سـاز و مـؤيـد اسـتـبـداد وابـسـتـه رضـاخـانـي گـرديـدنـد. اتـفـاق قـابـل تـأمـل در ايـن عـصـر، اعـدام شـيـخ فـضـل اللّه نـوري در دوران بـه اصـطـلاح تـسـاهل و مدارا صرفاً به جرم مخالفت با مشروطه غير مشروعه است. اين چه تساهلي است كه نه تنها تاب و تحمل مخالفان را ندارد بلكه حكم اعدام براي مخالفان نيز صادر مي كند؟!

بـه هـر حـال، تـاريـخ گـواهـي مـي دهـد كـه چگونه اصلاحات با تعبير ليبراليستي و سـكـولاريـسـتـي مـلكـم خان سر از استبداد رضاخاني در مي آورد و نه تنها آزادي و قانون گـرايـي را بـه ارمغان نمي آورد كه در قياس با سلطنت قاجار علاوه بر استبداد بيشتر و هـمـه جـانـبـه، بـا وابـستگي به نيروهاي بيگانه نيز همراه مي شود. اگر سلطنت مطلقه قـاجـار، اسـتـبدادي خود بنياد و درون زا بود، سلطنت مطلقه پهلوي، استبدادي وابسته به قدرت هاي بيگانه شد كه دامنه آن كلّيت نظام اجتماعي را در بر گرفته بود.

و امـّا طـرح جـديـد مـفـهـوم اصـلاحات به دوران پس از پيروزي آقاي خاتمي در هفتمين دوره ريـاست جمهوري برمي گردد. شعار اصلاحات جزو شعارهاي آقاي خاتمي نبوده است. اهم شـعـارهـاي ايشان آزادي، قانون گرايي، جامعه مدني و توسعه سياسي بود. امّا بعدها، برخي از جريانات منتسب به ايشان با استفاده از جريان سازي هاي مطبوعاتي، گروه ها و جريانات سياسي موافق و مخالف را به اصلاح طلبان و محافظه كاران تقسيم نمودند. ظـاهـراً طـرح ايـن شـعـار عـمـدتـاً از سـوي ليبرال هاي ائتلاف دوم خرداد صورت گرفته بـاشـد. جـنـاح ليبرال با استفاده از دسته بندي فوق كه ظاهراً در ابتدا از سوي رسانه هـاي بـيـگـانـه (بـه مـنـظـور تـوجـيـه نـظـم نـويـن بـيـن المـلل و ايـجـاد هـژمـوني جديد براي سرمايه داري) به كار رفته است، تلاش نمود تا ضـمـن ارائه گـفـتـمـان جـديـد (اصـلاحـات) مـبـنـي بـر پـذيـرش اصـول ليـبـراليـسـم از جـمـله سـكولاريسم، با استفاده از مفهوم اصلاحات، تداعي بخش جـريـان اول روشنفكري يعني روشنفكران ليبرال باشد. حتي بخش عمده اي از روشنفكران ديـنـي با عناويني از قبيل (نوانديش)، (بازانديش)، (روشنفكران تجديد كننده سنّت)، (روشـنـفـكـران عـُرفي گرا) و (روشنفكران گزينش گر)، وظيفه اصلي خود را نقد جـريـان دوم روشـنـفكري در ايران، يعني روشنفكران اسلام گرا، بومي و دين گرا و به تعبير همانان، (روشنفكران معترض و انقلابي)، و به طور خاص نقد انديشه هاي مرحوم دكـتـر شـريـعـتـي مـي دانـنـد. و بـديـن وسـيـله يـادآور نـسـل اوليـه روشـنـفـكـري مـي گـردنـد. نـقـد آراء مـرحـوم شـريعتي، هم به عنوان نماد و سمبل بازگشت به دين به عنوان دين تمام عيار و جامع است و هم مقدمه اي براي نقد ساير مـتـفـكـران وابـسـتـه بـه جـريـان دوم روشـنـفـكـري، يـعـنـي مـرحـوم جلال آل احمد، استاد شهيد مرتضي مطهري و در نهايت حضرت امام خميني (ره) است. امّا خطّ بـرخـورد چـرا از مـرحـوم شـريـعـتـي شـروع مـي شـود؟ بـي شـك بـه دليـل حـسـّاسيتي است كه جناح رقيب روي بعضي از آراء ايشان دارد. نقد مرحوم شريعتي و آراء سـيـاسـي او بـسيار آسان تر و كم هزينه تر از آراء مرحوم مطهري و امام خميني (ره) اسـت و الاّ هـدف اصـلي، نـقـد اسـلام سـيـاسـي و مـبـارز اسـت. بـهـر حـال، ايـن دسته بندي در نهايت، غلبه يافته و سيطره مي يابد و تقريباً تمام طيف هاي مـخـتـلف جـنـاح دوم خـرداد را در برمي گيرد. به گونه اي كه تمام گروه ها و جريانات وابـسته به دوم خرداد، اين تقسيم بندي را پذيرفته و در نهايت، عنوان (اصلاح طلبان) را براي خود برمي گزينند.

پـُر واضـح اسـت كـه بـه دليـل مـبـانـي فـلسـفـي و انـسـان شـناسي و درك هاي مختلف از اصـلاحـات، تـنـهـا وجـه مـشـتـرك طـيـف و حـتي طيف هاي گسترده دوم خرداد، استفاده از لفظ اصـلاحـات بـوده اسـت و هـمـين امر باعث عدم شفافيت مواضع گروه هاي مختلف دوم خرداد در مـورد تـعـريـف و ايـدئولوژي (اصـلاحـات) بـوده اسـت و هـمـواره يـكـي از سـؤال هـاي جـنـاح يـا جـنـاح هـاي رقيب، درخواست ارائه تعريفي شفاف و واضح از اين مفهوم، روشـن كـردن فـلسفه و تئوري سياسي، فرهنگي و اقتصادي اصلاح طلبان بوده است. اين امر مادامي كه گروه ها و جريانات مختلف سياسي وابسته به دوم خرداد منافع خود را در ائتـلافـات كـاذب و صـوري و (سـر بـزنـگـاه قـدرت) مـي بـينند و عملاً وفادار به تـوسـعـه سـيـاسـي نـيـسـتـنـد، امـري دور از انـتـظـار و نـامـمـكـن اسـت. بـه هـر حـال فـضـاي روانـي حـاكـم بـاعـث مـي شـود كـه مفهوم اصلاحات نيز همانند مفهوم توسعه اقتصادي و جامعه مدني، شعاري فراگير شود كه در فراگير شدن آن بايد به فضا و عـوامـل داخـلي و نـيـز عـوامـل خـارجـي تـوجـه داشـت. بـه دنـبـال فـراگـيـر شدن اين شعار همه تلاش نمودند تا ديدگاه خود را نسبت به اين مفهوم شـفاف نمايند. از مقام معظم رهبري و رياست محترم جمهوري گرفته تا گروه هاي شناخته شـده سـيـاسـي، بـه ارائه تـعريف از اصلاحات پرداختند. مقام معظم رهبري ضمن تأييد شـعـار اصـلاحـات و تـفـكـيـك اصـلاحات آمريكايي از اصلاحات انقلابي و هشدار نسبت به تـجـربـه شـوروي سابق، اهداف اصلي آن را رفع فقر، تبعيض و فساد اعلام فرمودند. جـنـاب آقـاي خـاتـمـي اصـلاحـات را (تـوسـعـه همه جانبه) در بستر توجه به آزادي، ديـنـداري، معنويت و هويت تعريف نمودند. گروه هاي ديگر نيز به تدريج تعريف خود را مـرزبـنـدي شـده و شـفاف تر ارائه مي كنند. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه از ساير گـروه هـاي وابـسـتـه بـه دوم خـرداد مـوضـع روشـن تـر و شـفاف تري دارد، ضمن تفكيك (اصـلاحـات) از (انـقـلاب) و (اسـتـحـاله)، مدّعي است كه قانون اساسي و شعارهاي انـقـلاب اسـلامـي را قـبول داشته و بر آن پاي مي فشرد. همه گروه ها خواه ناخواه مجبور خواهند شد تا از فضاي ائتلافي كاذب و صوري و سنگر گرفتن پشت سر افراد وجيه، فـاصـله گـرفته و تعريف خود را با روشني و شفّافيّت ارائه نمايند. هم اكنون فضاي سـياسي كشور به گونه اي است كه ديگر، گروه ها نمي توانند حيات خود را در تار و مـبـهـم بـودن مـواضع و ممات خود را در روشن شدن مواضع جستجو كنند. به نظر مي رسد زمـيـنـه بـراي تـحقق فرآيند تفكيك در جامعه كه مهم ترين شاخص توسعه سياسي است، مـهـيـّاتر از گذشته است. شايد بتوان قطع نظر از عدم توجه گروه هاي سياسي مختلف بـه فـرآيـنـد انـسـجـام در جـامـعـه و مـؤلفـه هـاي عمده آن يعني ثبات سياسي، هماهنگي ساختاري و وحدت نمادين، مهم ترين دستاورد دولت آقاي خاتمي پس از فراز و فرودهاي بسيار را همين اجبار گروه هاي مختلف در ارائه تعريفي شفاف و روشن از مفاهيم مورد نظر خـود، اعـمّ از اصـلاحـات و غيره دانست. با دعوت گروه ها به ارائه موضع روشن در مورد مـفـاهـيـم سـيـاسـي اسـت كـه به تدريج گروه هاي بدون پشتوانه فرهنگي و تاريخي، ايزوله گرديده و از صحنه رقابت، خارج مي شوند و زمينه براي رقابت سياسي سالم و جهت دار فراهم مي شود.

نتيجه اينكه:

هـمـان گـونـه كـه در ادبـيـات سياسي رايج است بايد (اصلاحات) جدا از براندازي و (انـقـلاب)، مـطـرح بـاشـد. نـمـي تـوان بـا مـفـهـوم اصـلاحـات بـه دنـبـال بـرانـدازي بـود. نـه اهـداف اصـلاحات، بايد معطوف به براندازي باشد و نه ابزارها و وسايل دستيابي به اهداف، خشونت آميز باشد.

مـتـعـلِّقـات (اصـلاحـات) بـايـد در وهـله اول، نـاظر به اشكالات ساختاري نظام اجتماعي بـاشـد. ايـران از ديـربـاز، از يـك سـاخت رانتي و نتايج آن در قالب رانت هاي اقتصادي، سـيـاسـي و فـرهـنـگـي رنـج مـي بـرد. سـاخـت رانـتـي مـذكـور، معلول رابطه (قدرت ـ ثروت) و ساخت سيّال طبقاتي، ساخت سياسي متصلّب، برنامه ريـزي مـتـمـركـز و وجـود استراتژي مركز ـ پيراموني، اقتصاد نفتي و فرهنگ سياسي توسعه نيافته گروه ها و نخبگان سياسي است.

عـلاوه بـر آن، هـدف اصـلي اصـلاحـات بـايـد مـعـطـوف بـه مـعـضـل اسـاسـي كـشـور، يـعـنـي بـي بـرنامگي و روزمرّگي در اداره كشور است. در وهله اول، هدف اصلاحات بايد معطوف به تعيين استراتژي بلند مدت نظام در ابعاد فرهنگي، سـيـاسي و اقتصادي و نظام سازي در ابعاد فوق باشد. تعيين اين مهم نيز جز با ارجح دانستن منافع ملي بر منافع گروهي و ياري جستن از كارشناسان زبده دانشگاهي و عالمان برجسته حوزوي امكان پذير نيست.

(اصـلاحـات از آن واژه هـايي است كه هميشه پرجاذبه بوده است... همه انسانهايي كه از هر فسادي رنج مي برند، دلشان با اين شعار مي تپد و طرفدار اصلاحاتند).

(مقام معظم رهبري)

مـوضـوع اصـلاحـات در گـفـتـمـان سـيـاسـي، بـحـث دامـنـه داري را شـكـل مـي دهـد كـه انـديـشـه گـران بـه فـراخـور حـال و ديدگاه خود بدان پرداخته اند. تـجـربه تاريخي انسان در عرصه حيات سياسي ـ اجتماعي به ما مي آموزد كه نظام ها و جـامـعـه هـائي كـه اصـلاحـات دائمـي را تـرك كـنند، پس از گذشت دوره اي دچار تصلّب و تـحـجـر مـي گـردنـد كه به زوال آنها خواهد انجاميد. اصلاحات، به معناي رفع موانع و تـرمـيـم رفـتـارهـاي نـادرسـت، حـقـيـقـتـي اسـت كـه انـكـار صـحـّت آن بـه مـعناي پذيرش زوال و انحراف است.

اصـلاح و اصـلاح گـري هـمچون بسياري ديگر از واژه ها (مانند آزادي، مردمي بودن و...) واژه اي مـأنـوس و مـقـدس در مـتون ديني است و پيش از آن كه صبغه بشري داشته باشد، صـبـغـه و سـابقه ديني و اسلامي دارد. از نظر پيشينه، اصلاحات از صدر اسلام و حتي پـيـش ‍ از آن وجـود داشـته و طبق رهنمود قرآن، يكي از كارهاي اساسي پيامبران در صحنه اجـتـمـاع، رفع مفاسد و نارساييها و برداشتن موانع رشد و صلاح بوده است. از اين رو، اصـلاحـات، شـعـار جـديـدي نـيـسـت تـا دچـار اضـطـراب و دسـتـپـاچـگـي شـويـم. امـّا تـسـاهل خوديها در بازكاوي اين مقوله و استخراج و تعيين حدود مرز آن از متون ديني، باعث شـده افـراد و گـروهـهـايي با انگيزه هاي خاص از اصلاحات دم بزنند و معناي مورد نظر خود را از آن ارائه دهند و افكار عمومي را به سويي كه مايلند سوق دهند.

تـأمـل در حـقـيـقـت اصـلاحـات و چـيـسـتـي اصـلاح طـلبي شديدا مورد نياز جامعه و نظام ما و رسالتي بس سنگين و بيش از همه بر عهده نخبگان علمي و فرهنگي جامعه است.