بازگشت

فرازي از خطبه امام حسين در مراسم حج


ذلِكَ بـَاَنَّ مـَجـارِي الاُمـُورِ وَ الاَحـْكامِ عَلي اَيْدِي العُلَماءِ بِاللّهِ، الاُمَناءِ عَلي حَلالِهِ وَ حَرامِهِ، فـَاَنـْتـُم الْمـَسـلُوبـُونَ تـِلْكَ المـَنـْزِلَةَ، وَ مـا سـُلِبـْتـُم ذلِكَ اِلاّ بِتَفَرُّقِكُم عَنٍ الحَقٍّ وَ اخـْتـِلافـِكـُم فـِي السُنَّةِ بَعْدَ البَيِّنَةِ الواضِحَةِ، وَ لَو صَبَرْتُم عَلَي الاَذي وَ تَحَمَّلْتُمُ المـَؤُونـَةَ فِي ذاتِ اللّهِ كانَتْ اُمُورُ اللّهِ عَلَيْكُم تَرِدُ، وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ، وَ اِلَيْكُم تَرْجِعُ، وَ لكـِنَّكـُم مـَكَّنـْتـُمُ الظَّلَمـَةَ مـِنْ مـَنـْزِلَتـِكـُم، وَ اَسـْلَمـْتـُمُ اُمـُورَ اللّهِ فـي اَيْديهِم يَعْمَلُونَ بِالشُّبَهاتِ، وَ يِسيرُونَ فِي الشَّهَواتِ، سَلَّطَهُمْ عَلي ذلِكَ فِرارُكُمْ مِنَ المَوْتِ وَ اِعْجابُكُمْ بِالحَياةِ الَّتي هِيَ مُفارِقَتُكُمْ، فَاَسْلَمْتُمُ الضُّعَفاءَ فِي اَيْديهم، فَمِن بَيْنِ مُستَعْبَدٍ مـَقـْهـُور وَ بـَيـْنَ مـُسـْتـَضـْعَفٍ عَلي مَعيشَتِهِ مَغْلُوبٌ، يَتَقَلَّبُون فِي المُلْكِ بِآرائِهِمْ وَ يَسْتَشْعِرُونَ الخِزْيَ بِأَهْوائِهِمْ، اِقْتِداءً بِالاَْشْرارِ، وَ جُراءَةً عَلَي الجَبّارِ، فِي كُلِّ بَلَدٍ مـِنـْهـُم عـَلي مِنْبَرِهِ خَطيبٌ يَصْقَعُ، فَالاَرْضُ لَهُمْ شاغِرَةٌ وَ اَيْدِيهِمْ فيها مَبْسُوطَةٌ، وَالنّاسُ لَهـُمْ خـَوَلٌ لا يَدْفَعُونَ يَدَلامِسٍ، فَمِنْ بَيْنِ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ ذي سَطْوَةٍ عَلَي الضَّعَفَةِ شَديدٍ، مـُطـاع لا يـَعْرِفُ المُبْدِيءَ وَ المُعيدَ، فَيا عَجَباً وَ مالي لا اَعْجَبُ وَ الاَرْضُ مِنْ غاشٍ غَشُومٍ و مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ، وَ عامِلٍ عَلَي المُؤمِنينَ بِهِمْ غَيْرِ رَحيمٍ، فَاللّهُ الحاكِمُ فيمـا فيهِ تَنازَعْنا، وَالقاضِي بِحُكمِهِ فيمـا شَجَرَ بَينَنا.

اللّهـُمَّ اِنَّكَ تـَعـْلَمُ اِنَّهُ لَمْ يـَكـُنْ مـا كـانَ مـِنـّا تـَنـافـُسـاً فـي سُلْطانٍ، وَ لا اِلْتـِماساً مِنْ فـُضـُول الحـُطام، وَ لكِن لِنُرَي المَعالِمَ مِن دينِكَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِي بِلادِكَ، وَ يَأمَنَ المـَظـْلومـُونَ مـِن عـِبادك و يُعْمل بِفرائضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ اَحْكامِكَ، فَاِنَّكُم اِلاّ تَنْصُرُونا وَ تـَنـصـفونا قوي الظّلمة عَلَيكُم، وَ علمُوا في اطْفاء نُور نَبيّكُم، وَ حَسبُنا اللّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا وَ اِلَيْهِ اَنبنا وَ اِليْهِ المصيرُ) [1] .

... ايـن بـراي آن اسـت كه مجراي كارها و گذرگاه احكام (يعني پست هاي كليدي) به دست عـالمـان به خداست كه بر حلال و حرام خدا امين اند و از شما اين منزلت را ربودند و آن از شـما ربوده نشد مگر به واسطه تفرق شما از حق و اختلاف شما در سنّت پيامبر(ص) با ايـنـكـه دليـل روشـن بـر آن داشـتـيد. و اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا هزينه ها (وتـعـهـدها) را تحمل مي كرديد، زمام امور خدا بر شما در مي آمد و از جانب شما به جريان مـي افتاد و به شما بر مي گشت، ولي شما ظالمان را در جاي خود نشانديد و امور خدا را بـه آنان سپرديد تا به شبهه كار كنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگي دنيا كه از شما جدا خواهد شد [آنان را بر اين منزلت چـيـره كرده] بدين سان ضعيفان را به دست آنان سپرديد كه برخي را برده و مقهور خود سـاخـته و برخي را ناتوان و مغلوب زندگي روزمره كردند، در امور مملكت به رأي خود تـصـرّف مـي كنند و با هوسراني خويش ننگ و خواري پديد مي آورند به سبب پيروي از اشرار و گستاخي بر خداي جبّار!

در هـر شـهري خطيبي سخنور بر منبر دارند كه به سود آنان سخن مي گويد، سرتاسر كـشـور اسـلامـي بي پناه مانده و دستشان در همه جاي آن باز است و مردم بردگان آنهايند كه هيچ دست برخورد كننده اي را از خود نرانند.

آنـهـا كـه بـرخـي زورگـو و مـعـانـدنـد و بـرخـي بـر نـاتـوانـان سـلطـه گـر و تـنـد خويند، فرمانرواياني كه نه خداشناسد و نه معاد.

شـگـفـتـا! و چـرا در شـگـفـت نباشم كه ديار اسلامي در اختيار فريبكاري نابكار و ماليات بگيري ستمگر و فرمانرواي بي رحم بر مؤمنان است. پس خدا در آنچه ما كشمكش ‍داريم حاكم است و در آنچه اختلاف داريم داوري مي كند.

خدايا! تو مي داني كه آنچه از ما سر زد، براي رقابت در فرمانروايي و نيز دسترسي بـه مـال بـي ارزش دنـيـا نـبود، بلكه از آن روست كه نشانه هاي آيين تو را بنمايانيم و سـر و سـامـان بـخـشـي را در سرزمين هايت آشكار سازيم تا بندگان ستمديده تو آسوده گردند و به فرايض و سنن و احكام تو عمل كنند. و شما (اي مردم!) اگر ما را (در اين راه مـقـدس) يـاري نـرسـانـيـد و در خـدمـت مـا نـباشيد، ستمگران (بيش از پيش) بر شما نيرو گـيـرنـد و در خـامـوش كـردن نـور پـيـامـبـر شـمـا بـكـوشـنـد. خـدا مـا را بس است و بر او توكّل داريم و به سوي او بازگرديم و سرانجام به سوي اوست.)

امـام حـسين (ع) در موسم حج با ايراد خطابه اي در حضور جمعي از بزرگان و خواص با اشـاره بـه مـجـمـوعـه اي از مـعـارف و ارائه تـحـليـل در مـورد عـلل و عـوامـل فـراز و نـشيب حوادث، نقش مردم در اين حوادث، و در پايان، فلسفه اصلي حركت و نهضت خود را بيان و مهم ترين شاخص هاي نظام ديني را مطرح مي كند.


پاورقي

[1] تحف العقول، 168، بحارالانوار 100، 79 حديث 37.