بازگشت

وسواس گذشتگان


شيخ نجاشي در «رجال خود در حال عبدالله بن زيد كه معروف است به ابوطالب انباري گفته:

كه او شيخي بود از اصحاب ما وثقه بود در نقل حديث و عالم بود به آن و در قديم از واقفيان بود. آنگاه از شيخ خود ابوعبدالله حسين بن عبيدالله غضايري نقل كرده كه ابوطالب زراري (كه از بزرگان علما و از راويان ثقةالاسلام كليني است) گفته كه: من ابوطالب را مي شناختم در پيشتر عمرش واقفي و با واقفيان مختلط بود آن گاه برگشت و امامي شد و اصحاب ما او را جفا كردند و عبادت و خشوعش نيكو بود. و ابوالقاسم بن سهل واسطي عدل مي گفت: نديدم احدي را كه عبادتش نيكوتر و زهديش محكمتر و جامه اش نظيفتر و تنهائيش بيشتر باشد از ابوطالب. و از عامه خلق واسط، خائف بود كه مشاهده نمايند نماز او را و عارف شوند به عمل او، پس خود را منفرد مي كرد در خرابه ها و بيع و كنايس. پس اگر در آن جاها كسي او را مي ديد، مي يافت او را در بهترين حال از نماز و دعا. و علماي ما از اهل بغداد او را به غلو نسبت مي دادند، حسين بن عبيدالله غضايري فرمود: ابوطالب وارد بغداد شد، هرچه سعي كردم كه اصحاب ما مرا بگذارند كه او را ملاقات كنم و از او حديث


بشنوم، مرا اذن ندادند! [1] .

از اين رقم حكايات بسيار دارند و مذهب را به اين قسم حفظ و حراست مي كردند. و اين كه گاه تنگ گرفتن ايشان بي محل بود آن هم از روي اختلافات علميه بود؛ مثل آن كه دائره غلو به اعتقاد بعضي، بسيار وسيع بود حتي نفي كردن سهو و نسيان را از نبي و امام عليهم السلام غلو مي دانست. يا اشتباه در موضوع بود؛ مثل آن كه سخني به كسي نسبت داده مي شد كه سبب كفر يا فسق او بود و اين نسبت، نزد بعضي اصل داشت و نزد بعضي ديگر بي اصل. هر دو مأجور و مثابند و خدمت به دين كردند. به جهت اغراض نفسانيه تنك گيري نمي كردند. و سخن ما در اين رقم مطالب نيست كه قابل خلاف و اشتباه باشد و پيوسته ميان علما در آنها نزاع بود، بلكه سخن در مطالب مشتركه بين تمام علما است كه احدي را در آن خلاف نيست، مثل دروغ گفتن و دروغ بستن و آنچه در حكم آن است - چنان كه سابقا به آن اشاره شد - و اين ربطي به فهم متن حديث يا اشتباه در موضوع ندارد. و غرض سد اين باب است كه در نزد كل بايست مسدود شود در همه موارد خصوص در اين مقام كه علاوه بر حرمت، سبب وهن مذهب و اقتضاح ملت است كه روز بروز به جهت واگذاشتن اين جماعت به حال خود، در تزايد است و قبج اصل دروغ بالمره از ميان رفته.


پاورقي

[1] رجال نجاشي، تصحيح محمد هادي يوسفي غروي، ص 161، قم، منشورات داوري، چاپ دوم، افست 1398 ه-ق. ضمن شرح حال عبيدالله بن ابي زيد احمد بن يعقوب الانباري است.