بازگشت

رابطه حرمت و استحباب


اول: آنچه از بعضي از دروغ پردازها نقل شده كه در اخبار مدح ابكاء و ترغيب در گريانيدن شيعيان ذكر نشده كه به چه قسم بگريانيد و چه بگوييد


و چه بخوانيد. و از اين ذكر نكردن معلوم مي شود، هر چه سبب گريانيدن و وسيله سوزانيدن دل و بيرون آوردن اشك باشد از ديدگان، ممدوح و مستحسن است هر چند دروغ باشد [1] پس به مقتضاي اين اخبار بايد گفت كه مراد از آن اخبار بسيار كه در مذمت دروغ گفتن وارد شده هر چند در نهايت اعتبار است، دروغ گفتن در غير مقام تعزيه خواني و ذكر مصيبت است. نظير آنچه بعضي در باب غنا گفتند و به همين بيان، آوازه خواني و خوانندگي را در مراثي بلكه در تلاوت قرآن مجيد جايز كردند. و به اين بيان،


توان بسياري از معاصي كبيره را مباح، بلكه مستحب كرد. و براي فساق جاده وسيعي از سوي آن معاصي باز نمود، زيرا كه اخبار فضيلت و مدح ادخال سرور در قلب مؤمن و قضاي حوايج و اجابت خواهش او و سعي و كوشش در انجاح آن، اضعاف اخبار ابكا است. پس هر فاسقي هر زني را كه ديد و خواهش نمود بوسه برويش زند يا دستي به سينه اش بماند يا كار را به جاي نازك رساند، بر زن رواست به مقتضاي اخبار استحباب ادخال سرور يا اخبار استباب قضاي حاجت و غير آنها اجابت نمايد و خود را تسليم كند و آن ثوابها را بروح والدينش برساند. و هكذا در لواط و مقدمات آن و امثال آنها از معاصي شهواني. و بر هر ذي شعوري پوشيده نيست كه اين رشته سخن خلاف ضرورت دين و مذهب و سبب بيرون رفتن از آئين كيش و ملت است.و جواب اصل شبهه در فقه در كتاب مكاسب مشروح شده [2] و اجمال كه در اين جا توان گفت آن كه: مستحب هر چند بسيار بزرگ باشد، با حرام هر چند در نظر بسيار محقر باشد، نتواند معارضه كند و طاعت الهي را نتوان به وسيله امري كه سبب غضب و سخط اوست به جاي آورد و به آن نزد خداوند تبارك و تعالي متقرب شده. بلكه مورد و محل تمام مستحبات، آن فعلي است كه به حسب ذات، جايز و مباح باشد؛ پس اگر حرام شد و داراي مفسده عظيمه شد كه به جهت آن مفسده، نهي فرمودند از كردن آن كار، خصوص اگر آن كار از مقدمات مستحبي باشد كه نتوان آن مستحب را را جاي آورد بي كردن آن حرام، محلي براي آن مستحب نمي ماند. واين


مطلب بعيد نيست مركوز اذهان اهل شرع باشد. آيا هيچ عامي متديني احتمال مي دهد كه اگر رفتن به كربلاي معلي براي زيارت حضرت ابي عبدالله عليه السلام منحصر شد. در سوار شدن بر اسب مغصوب، يا نشستن در كشتي مغصوب، يا عبور كردن در خانه و بستان غير با نهي مالك از آن و امثال اين از محرمات، آن رفتن جايز بلكه مستحب باشد به جهت اخبار فضيلت زيارت آن حضرت كه صد مقابل اخبار ابكا است؟! حاشا كه چنين توهم فاسدي كند و ارتكاب آن كباير را به جهت احتمال درك آن مستحب جايز داند. و حاصل مقصود آن كه: ابكاء مومن، مثل اعانت او بر نيكي و حاجت اوست كه به اجماع علما چنان كه استاد اعظم شيخ مرتضي اعلي الله مقامه نقل فرموده: بايد اول جواز و اباحه آن وسيله و سببي كه به آن اعانت و قضاي حاجت محقق مي شود معلوم كرد، تا بشود آن را داخل در اخبار استحباب آن سه كار كرد. و نشود كه به آن اخبار، آن وسيله را اگر حرام باشد، مباح كرد؛ مثل آن كه ظلم يا دزدي حلال شود، چون به آن اعانت مؤمن مي شود در اداي دينش يا امر تزويجش و هكذا. و از قبايح مفاسد كه بر اين رشته سخن آن دروغ پرداز كه آن را بافته مترتب مي شود آن كه ناچار بايد هر حرامي كه وسيله گرياندن باشد مانند دروغ گفتن جايز باشد؛ زيرا كه فرقي در اين باب مابين دروغ گفتن و ساير محرمات نيست. و آن چه در آن جا بافته، اين جا بيايد. و اين شبهه اگر چه قابل ذكر نبود، [3] اما شايد در ذهن بعضي عوام بيچاره


داخل شود، لازم بود كه مفاسد آن را بداند. و نيز بداند كه معصيت دروغ و غنا خواندن در مراثي و تلاوت قرآن و نظاير آنها از طاعات و قربات، بزرگتر و عقاب آن سختتر است.


پاورقي

[1] گرچه زمان ما با عصر مؤلف بيش از يکصد و بيست سال تفاوت دارد؛ ولي نه تنها اين نگرشها فروکش نکرده، بلکه هر روز افزوني يافته است و کم‏کم به بزرگان نيز سرايت مي‏کند. اصولا عنان اين مسائل در دست عوام است و بر خواص نيز حاکميت يافته‏اند. به نظر مي‏رسد تلاش برخي از علماء براي توجيه و شرعي سازي بعضي از اعمال و حرکات عوام که به نام دين و تشيع صورت مي‏گيرد، بيشتر ناشي از اين حاکميت است. و گاهي اي آلودگيها اندکي عميق‏تر مي‏شود و از اين وسايل براي جذب مريدي بيشتر و يا ارادتمنداني افزونتر استفاده مي‏شود! و آن وقت است که نه تنها جايي براي انتقاد بر عوام نمي‏ماند، بلکه بايد مجالسي براي اين مصيبت عظمي تشکيل داد. زيرا به قول شاعر:



هر چه بگندد نمکش مي‏زنند

ولي به روزي که بگندد نمک‏



استاد مطهري (ره) جرياني را نقل مي‏کند شنيدني: «مي‏گويند يکي از علماي آذربايجان هميشه از روضه‏هاي بي‏اصلي که خوانده مي‏شد، رنج مي‏برد. به اهل منبر اعتراض مي‏کرد. معمولا مي‏گفت اين زهر مارها چيست که شما مي‏خوانيد؟! ولي کسي به سخنانش گوش نمي‏کرد، تا آن که يک دهه خودش در مسجد خودش روضه گرفت و باني هم خودش بود. با روضه‏خوان شرط کرد که به اصطلاح خودش از آن زهرمارها قاطي نکند. روضه خوان گفت: آقا! من حرفي ندارم ولي بدانيد که مردم گريه نمي‏کنند. گفت: تو چکار داري! در مجلس من نبايد از آن زهرمارها يعني روضه‏هاي دروغ خوانده شود. مجلس به پا شد. آقا خودش در محراب و منبر هم کنار محراب. منبري وارد روضه شد ولي هر چه خواست با روضه راست مردم گريه کنند، نشد. آقا خودش هم دست را به پيشاني گذاشته بود و ديد عجب! مجلس خيلي يخ شد؛ و لابد با خود گفت الآن مردم عوام خواهند گفت: علت اين که روضه آقا نمي‏گيرد اين است که نيت آقا صاف نيست و مريدها خواهند پاشيد! يواشکي سرش را به طرف منبر برد و گفت قدري از آن زهرماريها قاطيش کن!» (حماسه حسيني، ج 3، ص 260).

[2] المکاسب، شيخ مرتضي انصاري، تحقيق و تعليق سيد محمد کلانتر، ج 3، ص 273 «ان ادلة المستحبات لايقاوم ادلة المحرمات خصوصا التي تکون من مقدماته. فأن مرجع ادلة الاستحباب الي استحباب الشي‏ء بسببه المحرم. الا تري انه لايجوز ادخال السرور في قلب المومن و اجابته بالمحرمات کالزنا و اللواط و الغناء.....

[3] چنان که مؤلف گويد اين بهانه با دلائل بسيار بين و روشن قابل پاسخ است ولي ذکر آن ضروري بود؛ زيرا هنوز از زبان برخي، استدلال به همين دلائل شنيده مي‏شود! کساني که به اطلاق روايات ابکاء توسل جسته و به زعم خود مجوزي براي معاصي کبيره خود به نام اهل بيت عليهم‏السلام يافته‏اند! کساني که ملتزم شدن به حدود شرع را به معناي بسته شدن وسيله روزي و کسب و کار خود مي‏انگارند. و گاهي نعوذبالله چنين تصور مي‏شود که براي برخي از خدا بي‏خبران گرمي اين مجالس بهتر از خود اهل بيت و فرهنگ اهل بيت عليهم‏السلام است! بنابراين مقاومت در برابر اين اصلاحات نه از باب محبت به اهل بيت است بلکه از باب ترس از کسادي بازار است؛ فقط از بي‏خبري و علاقه و احساسات پاک مردم سوء استفاده مي‏کنند و زبان هر مصلح دلسوزي را با اتهامات گوناگون و صحنه سازي‏ها - که هنر اين جماعت است - در کام مي‏کشند. اگر هر کسي را بشود متهم کرد، محدث نوري را که خاتم‏المحدثين است و نسبت به ولايت اهل بيت سرآمد بسياري از مدعيان، نمي‏توان. اين اثر چنان که گفته آمد، آخرين اثر تاليفي اوست پس از تاليف موسوعه کبير و عظيم مستدرک الوسايل و پس از عمري توغل در روايات اهل بيت عليهم‏السلام، تاليف شده است. مي‏بايست هم واعظان و گويندگان و هم بانيان و مجلس گردانان و هم مستمعان مجالس ابا عبدالله عليه‏السلام بارها و بارها اين اثر را مطالعه کنند، شايد اندکي به وظائف خويش و سنگيني وظيفه و خطرات سهمگيني بي‏پروائي در اين عمل واقف گردند.