بازگشت

مسناي امت محمد


به هر حال بر اخوان مؤمنين مخفي نماند كه به ملاحظه اخبار متواتره در ميان مسلمين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: آنچه در امتهاي سابقه گذشته، نظير آن در اين امت واقع خواهد شد.

و در اخبار اهل بيت عليهم السلام به بعضي از وقايع و نظير آن اشاره شده و علماي اعلام نيز به فكر ناقب بعضي وقايع و قصص اين امت را منطبق كردند بر وقايع امم سالفه خصوص بني اسرائيل، بايست براي اين قصه مذكوره نظيري در اين امت باشد. و تا قريب به عصر ما نبود واحدي را نديدم به آن اشاره نمايد. ولكن جماعت روضه خوانان چشم ما را روشن و روي ما را سفيد و صدق اخبار نبويه را در مورد مذكور واضح و هويدا نمودند و به اقوال و افعال خود نظير آن واقعه را در اين امت به مقام حس و عيان درآوردند. توضيح اين اجمال آن كه: روايات بسياري در اين باب به زبان عربي - كه بهترين اسباب صحت سند و قوت متن خبر است در نزد بسياري از اين


جماعت، كه بعضي آنها در نهايت فصاحت و بلاغت است - در السنه روضه خوانان دائر و آنها را با تمام قوت قلب بالاي منابر خوانند. و براي جمله از آنها راوي مخصوص معين كنند و نام برند و مجالس ماتم را به آن اخبار و حكايات، رونقي تازه دهند و دلها را بسوزانند و چشمان را بگريانند و ناله ها را بلند نمايند ولكن در سنين متطاوله گذشته به قدر قوه و بضاعت و بذل ميسور همت درصدد پيدا كردن مأخذ آن اخبار و كتابي كه از آن اين طايفه روايات را برداشتند برآمده، خود و جماعتي از اهل اطلاع و خبرت و ارباب دانش و بصيرت، تا كنون اثري از آن پيدا نشد. و در كتب اساتيد فن حديث و خبر و ارباب كتب بي حصر و حد در طبقات عصرهاي گذشته، نشاني از آنها نيست؛ حتي در كتب جماعتي كه نهايت مسامحه را در نقل اخبار ضعيفه در اين مقام داشتند، و مكرر سؤال از مأخذ شد، گاهي حواله كردند به كتاب بعضي از علما مثل سيد جزايري و امثال او - كه از صنف مسامحين در اين مقامند - عمري صرف كرده و رنج بسيار كشيده، آن كتاب به دست آمد معلوم شد، حواله بي محل بود؛ گاهي حواله به كتابي كردند كه اصلا ذكري از آن در اهل فن نيست؛ و گاه به مقتل عالمي جليل كه احدي در مؤلفاتش اسمي از مقتل نبرده؛ و گاهي حواله به بلادي مثل بحرين و قطيف، كه راه تفحص به آن مسدود است. و به اين قسم ها و مانند آن از اعذار، طفره زنند و اين سر را از اجانب مخفي نمايند. و چون جمله اي از اين جماعت در اعداد معتبرين محسوب و بناي ايشان بر تحرز از گفتن دروغ جزمي است عمدا، ناچار بايست به جهت حمل كار ايشان بر صحت به مقتضاي اخوت مسلماني آن رشته «مسنا» را كه در بني اسرائيل بود و هست، به اينجا بياوريم و بگوييم اين روايات، دست به دست و سينه به سينه در سلسله اين جماعت به اين طبقات رسيد و در اعصار قريب به عصر ما و در اين زمان، اندك اندك بناي جمع آنها شد. در كتاب گاهي به قول بعضي در مجموعه «والد مرحوم» و گاهي در «جنگ استاد مغفور»


و گاهي در «مقتل فاضل كذائي» و گاه براي آنها اسم تازه گذاشته مي شود و گاه از آن مجموعه به اختلاف ترتيب در مجموعه ديگر، و به جهت تعدد مأخذ، خبر قوت مي گيرد و چون جمع شود، «مسناي» اين امت مي شود. ولكن مسناي يهود كتاب معين معهود است كه به ملاحظه آن دو تفسير، از زيادي و نقصان مصون و محروس است؛ و اما روايات مسناي اين امت، داراي قوه قويه نباتيه است كه چون از مجموعه اي به مجموعه ديگر نقل كند، فورا نمو مي كند و با بركت شود و شاخه ها و برگهاي تازه با طراوت و نضارت براي آنها پيدا شود. و چون در سير، به منزل منابر برسد و موسم نقل آنها رسد، قوه حيوانيه در او ظاهر گردد، و بال و پر پيدا كند و چون طير خيال در هر لمحه به جهات مختلفه پرواز كند. و ما به جهت مثال به پاره اي از آنها اشاره كنيم به اين كه مختصري از آن ذكر كنيم تا معلوم شود چه خبر است؛ چه نقل تمام با وضع رساله مناسبت ندارد.