يك داستان و اسرار الشهادة
به خاطر داردم در ايام مجاورت كربلاي معلي و استفاده از علامه عصر خود شيخ عبدالحسين طهراني طاب ثراه كه در تبحر و فضل و اتقان عديل نداشت، سيد عرب [1] روضه خواني از حله آمد و پدرش از معاريف اين طايفه بود و اجزاء كهنه اي از ميراث پدر داشت، خدمت شيخ استاد آورد. و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود و آن اجزاء را، اول و آخر نبود و در حاشيه آن نوشته بود كه اين از مؤلفات فلان و يكي از علماي جبل عامل [2] از تلامذه محقق صاحب معالم را اسم برده بود. چون در تراجم حالش مذكور بود، مراجعه نمود اصلا در مؤلفاتش اسمي از مقتل نبرده بودند. و چون در خود اجزاء مطالعه كردند، معلوم شد كه از كثرت اشتمال آن بر اكاذيب واضحه و اخبار واهيه، احتمال نمي رود كه از مؤلفات عالمي باشد. پس آن سيد حامل اجزاء را نهي فرمود از نشر آن و نقل از آن. ولكن بعد از چند روزي به مناسبتي مرحوم فاضل دربندي آقاخوند ملا آقا
مطلع شد و آن را از آن سيد گرفت. و چون مشغول تأليف كتاب «اسرارالشهاده» بود، روايات آن اجزاء را متفرقا در آن كتاب درج كرد و بر عدد اخبار واهيه و مجعوله بي شمار آن افزود و براي مخالفين ابواب طعن و سخريه و استهزاء باز نمود. و همتش او را به آن جا كشاند، كه عدد لشكر كوفيان را به ششصد هزار سواره و دو كرور [3] پياده رساند. [4] و براي جماعت روضه خوانان، ميداني وسيع مهيا نمود كه هر چه كميت نظر را در آن بتازند به آخر نرسانند، و در بالاي منابر با نهايت قوت قلب مستند ذكر كنند كه فاضل دربندي چنين فرموده. فاضل مذكور از علما مبرزين و افاضل معروفين و در اخلاص به خامس آل عبا عليهم آلاف التحبه و الثناء بي نظير بود ولكن اين كتاب در نزد علماء فن و نقادين احاديث و سير بي وقع و بي اعتبار، و اعتماد بر آن، كاشف از خرابي كار ناقل و قلت بصيرت اوست در امور؛ با آن كه خود در آن كتاب، تصريح به ضعف روايات آن اجزاء و ظهور علامات كذب و وضع در آن كرده، [5] و لكن براي نقل آنها در آن كتاب عذري خواسته كه در خرابي با روايات اجزاء شريك است. [6] .
و از مطالب عجيبه آن كه براي خودم مرحوم مذكور مشافهة نقل كرد:
پاورقي
[1] مرحوم دربندي، اين سيد را به نام سيد جعفر معرفي ميکند که از ذاکرين مصائب اهل بيت عليهمالسلام در کربلا بوده است. رک: اکسير العبادات في اسرار الشهادات، دربندي، ج 2، ص 305.
[2] منظور شيخ جليل شهابالدين عاملي است.
[3] يک ميليون و ششصد هزار.
[4] اسرارالشهادة، فاضل دربندي، تحقيق محمد جمعه بادي و عباس ملا عطيه، ج 3، ص 43، بحرين، المصطفي، طبع اول، 1415 ه-ق.
[5] عبارت مرحوم دربندي اين است «و کيف کان فان شذوذية و غرابة ما فيها اي ما نقلها عنها في کيفية شهادة سيدالشهداء و أقربائه اظهر من أن يبين.... فهذا کما تري مما يشم منه علامةالوضع و امارة الکذب» رک: همان، ج 2، ص 305.
[6] توجه و دقت در عذر مرحوم دربندي نيز جالب است و اگر مقايسهاي شود با مطالب ديگري که در همين کتاب آورده شده است، ديد و منظر ايشان روشنتر خواهد شد. رک: همان، ج 2، ص 306. و ضمنا مرحوم دربندي به جز مطالب متفرقهاي که از همين کتاب در اسرار الشهادة آورده، مجلس هفتم کتاب خود را که حدود 30 صفحه است تماما از همين کتاب نقل ميکند با اين که خود به کذب بودن آن اعتراف دارد!!.