آفات روضه خواني
دويم: آن كه آنچه گفته شد در شرح حال روضه خواني است كه سالم باشد از تمام مفاسد سخن گفتن و آواز بلند كردن. و منحصر بودن خرابي او در مجرد نداشتن شرط اخلاص و اقدام در اين عبادت به داعي تحصيل مال يا جاه. پس اگر - العياذ بالله - علاوه بر اين خرابي مبتلا شود به دروغ گفتن و افترا بستن بر خداوند عزوجل و رسول خدا و ائمه طاهرين عليهم السلام و علماي اعلام و خوانندگي كردن و اطفال آماردرا با الحان فسوق پيش از خود به خوانندگي واداشتن، و بي اذن بلكه با نهي صريح به خانه غير درآمدن و بر منبر بالا رفتن،
و از آزردن حاضرين در گريه نكردن به كلمات بليغه كه مفاد پاره از آن حرامزادگي آنهاست، و ترويج باطل در وقت دعا و قبل از آن، و مدح كساني كه مستحق مدح نيستند، و اهانت به بزرگان دين، و افشاء اسرار آل محمد عليهم السلام، و برانگيختن فتنه، و اعانت ظالمين، و مغرور كردن مجرمين، و متجري نمودن فاسقين، و كوچك نمودن معاصي را در نظر [1] ، و خلط
كردن حديثي به حديث ديگر، و تفسير آيات شريفه به آراء كاسده، و نقل اخبار به معاني باطله فاسده، و فتوي دادن با نداشتن اهليت آن چه به حق يا به خلاف آن، و تنقيص انبياء عظام و اوصياء كرام عليهم السلام به جهت بزرگ كردن و بلند نمودن مقامات ائمه عليهم السلام، و انداختن بعضي از فقرات خبر به جهت منافي بودن آن با غرض فاسد او، و گفتن سخنان متناقضه، و داخل نمودن قصه در قصه و متوسل شدن براي زينت دادن كلام و رونق گرفتن مجلس به سخنان كفره و حكايات مضحكه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منكره، و ذكر شبهات در مسايل اصول دين بي بيان رفع آن يا نداشتن قوه آن و خراب كردن پايه اصول دين ضعفا مسلمين، و ذكر آنچه منافي عصمت و طهارت اهل بيت نبوت عليهم السلام است، و طول دادن سخن به جهت اغراض كثيره فاسده و محروم نمودن حاضرين را از اوقات فضيلت نماز، و امثال اين مفاسد كه احصاء آن در قوه امثال حقير نيست. پس اصل سرمايه كاسبي از چند جهت حرام و كسب به آن مانند كسب به گوشت خوك و ميته و مسكر و غناست. و چون با قصد حرام جمع شود، خراب اندر خراب و آنچه گيرد، حرام اندر حرام و مشغول الذمه صاحب پول. بلكه اگر في الجمله وجاهت و رياست در اين فن دارد، به نحوي كه ساير روضه خوانان به او اقتدا كنند و از او ياد گيرند، و به طريقه او سير نمايند، در تمام مفاسد و خرابيهاي آنها و خرابي كساني كه از آنها ياد گيرند،
شريك و سهيم خواهد بود تا يوم نشر. و در نامه عملش خواهند نوشت آنچه آنها كنند كه از او آموختند، بي آن كه از آن جماعت چيزي بكاهد به مقتضاي خبار عديده [2] كه فرمودند:
من استن بسنة سيئة فعليه وزرها و وزر من عمل بها من غير ان ينقص من اوزارهم شئي [3] .
هر كه مقرر كند طريقه بدي را، بر اوست گناه آن طريقه و گناه هر كه
پس عمل كند به آن بدون آنكه از گناهان آن جماعت چيزي كم شود. پس روضه خوان جاهل مسكين اگر اندك تأمل در حال خود و مفاد آثار اهل بيت عليهم السلام كند، بايد مجالس عديده روضه خواني براي انواع مصايبي كه با اختيار و شعور براي خود تحصيل نموده ترتيب دهد و براي خود بخواند و بگريد و آه كشد و افسوس خورد كه چه نعمتهاي جميله را از دست داده با آن كه ديگران را به آنها رسانده و خود محروم مانده. و در چه ديوانهاي زشت نام خود را درج نموده با آن كه به جزئي همت و تخليص نيت و تطهير سريرت، مي توانست اسم خود را در دفتر ناصرين و مادحين و ناشرين آثار اهل البيت عليه السلام و امثال آنها از اصحاب كتاب عليين درآورد ذلك هو الخسران المبين [4] .
پاورقي
[1] ما در حواشي گذشته ده شرط براي اهل منبر برشمرديم که آنها را صاحب کبريت احمر براي گويندگان و ذاکران ديني لازم ميدانست. شرط ديگري که نامبرده به آن اشاره کرده عبارت است از اين که: «واعظ ميان خوف و رجاء صحبت کند و بشير و نذير باشد؛ زيرا در اين مقام وظيفهاي همانند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دارد که قرآن فرمود: يا اينها النبي انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذيرا (کبريت احمر، ص 33) سخن يکطرفه گفتن و اميد يا ترس بيش از حد آفريدن، خلاف مشي حکيمانه در مقام اصلاح مردم است. حال اگر اين سخن را با مطالب برخي از اهل منبر مقايسه کنيد که براي جذب و يا... مردم به مجالس سوگواري، چه اميدهاي بيجا به مردم ميدهند و براي اثبات سخن خود از مطالب واهي و خوابهاي خيالي استفاده کرده و حکايتها بر هم ميبافند و همواره بر فراز منابر به جاي سخن از قرآن و روايات به نقاليهايي - که بسياري از آنها مخالف صريح آيات و روايات بلکه ضروريات دين است - مشغول ميباشند، خواهيم ديد که اينان نبايد در مقام وعظ و نصيحت واصلاح مردم باشند؛ بلکه بيشتر در مقام کاسبياند که کالاي دين وجهالمعامله آنان ميباشد. خروج از مسير صحيح وعظ، و عدم رعايت شرائط سخن گفتن به نام دين، و عدم رعايت احتيط در نقل احاديث، و عدم فهم درست و تشخيص صحيح و سقيم روايات، و نقلهايي بدون توجه به مفهوم صحيح و منظور روايات براي عوام، کار را به جايي ميکشاند که نقالان براي جلب عوام به افسانهگويي و نقل اميدهاي واهي پرداخته و همه را به نام دين به مردم عرضه ميدارند. همانند اين افسانه معروف که مردي سر راه بر قافلهها ميگرفت و آدمها را ميکشت و اموال آنها را به غارت ميبرد. روزي مطلع شد که قافلهاي از زوار ابي عبدالله عليهالسلام امشب از فلان نقطه عبور ميکند، در گردنهاي به انتظار نشست و قبل از رسيدن قافله به خواب رفت، قافله آمد و گذشت و متوجه نشد و هنگام عبور قافله، گرد و غبار بلند شد و روي لباسها و بدن او نشست. در همان حالت خواب، ديد که قيامت به پا شده و او را کشانکشان به طرف دوزخ ميبرند. ولي همين که به نزديک جهنم رسيد، جهنم از قبول او امتناع کرد و امر شد او را برگردانيد؛ زيرا وقتي در خواب بوده، غبار زوار حسيني بر او نشسته است!؟
فان شئت النجاة فزر حسينا
لکي تلقي الاله قرير عين
فان النار ليس تمس جسما
عليه غبار زوار الحسين
ترجمه: اگر طالب نجاتي، به زيارت حسين عليهالسلام برو تا خداوند را با چشم روشن بيني؛ زيرا آتش؛ جسمي را که غبار زائران حسين بر آن نشسته است، فرا نگيرد. دزدي جاني که سالها خون مردم را ريخته، اموال مردم را به غارت برده، امنيت و آسايش مردم را سلب کرده و مشمول آيه شريفه انما جزاء اللذين يحاربون الله...ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم (مائده، آيه 33) ميباشد، با غبار پاي زوار حسين عليهالسلام بخشيده ميشود و نجات مييابد، حال مقام زوار قبر او چه خواهد بود، خدا داند!! وقتي افرادي بدون ضابطه مجاز خواهند بود هر رطب و يا بسي را به نام دين به خورد عوام کالانعام دهند، چيزي بهتر از اين از آب در نخواهد آمد. اگر مجموعه برخي از اميدهاي واهي و افراط و حتي تحريف در بعضي از وقايع، و رواياتي را که همه روزه بر زبان بعضي از گويندگان به دون احتياط جاري ميشود، يکجا خلاصه کنيم مضمون همين شعر شاعر اصفهاني خواهد بود که از زبان ملائکه غلاظ و شداد و فرشتگان مامور رسيدگي در مورد يک بنده گناهکار سروده شده و استاد مطهري آن را در ج 3، ص 258 حماسه حسيني آوردهاند:
اگر اين مرده اشکي هديه کرده
ولش کن گريه کرده
عيان گر معصيت يا خفيه کرده
ولش کن گريه کرده
نماز اين بنده عاصي نکرده
مه حق روزه خورده
ولي يک ناله در يک تکيه کرده
ولش کن گريه کرده
اگر پستان زنها را بريده
شکمهاشان درديده
هزاران مرد را بيخصيه کرده
ولش کن گريه کرده
اگر از کودکان شيرخواره
شکمها کرده پاره
به دسته گريههاي نسيه کرده
ولش کن گريه کرده
خوراک او همه مال يتيم است
گناه او عظيم است
خطا در شهر و هم در قريه کرده
ولش کن گريه کرده
اگر بر ذمه او حق ناس است
خدا را ناشناس است
براي خود جهان را فديه کرده
ولش کن گريه کرده
به دست خود زده قداره بر فرق
به خون خود شده غرق
تن خود زين ستم بيبنيه کرده
ولش کن گريه کرده
نميارزد دو صد تضييع ناموس
يه يک سبوح و قدوس
اگر اشکي روان بر لحيه کرده
ولش کن گريه کرده
اگر چه در اين اشعار اندکي مبالغه ديده ميشود؛ ولي چندان به دور از سخنان برخي از واعظان نيست. هنگامي که در اين مجالس به حدي ارزش عمل کاسته ميشود که جمله معروف «بهشت را به بهانه ميدهند نه به بها» وحي منزل ميگردد، عملا مردم را به لااباليگري تشويق ميکنند و درست خلاف مقصود نتيجه خواهد داد. وقتي سخن تبليغي واعظان آن است که به اندازه يک بال مگسي گريه بر ابي عبدالله عليهالسلام، تمامي تقصير و قصورها را ميپوشاند و بدن انسان را بر آتش غضب خداوند حرام ميسازد، بدون آن که شرايط و خصوصيات فهم اين روايت را براي مردم تبيين کنند که با ظواهر کتاب و روايات بسيار منافات پيدا نکند، و روايات ديگر که به همراه خوابها و افسانهها نيز تثبيت و تأييد ميشود، از اين گونه سخن چه نتيجهاي مستمع خواهد گرفت! نتيجه تبليغي اينگونه آن است که اثر اين مجالس در تهذيب نفس مردم و پاکيزهسازي عمل آ ان به حداقل ممکن رسيده است و براي بررسي و تحليل آن چندان زحمتي لازم نيست. مقايسه کنيد شهرهائي را که هر روز هزاران مجالس کوچک و بزرگ هفتگي، ماهانه و... برگزار ميشود و صدها واعظ و مداح هر کدام با چند مجلس کوچک و بزرگ به تبليغ مشغول ميباشند، آيا سطح جرائم و مشکلات اخلاقي و حتي مشي انساني و اسلامي آنها نسبت به شهرهايي که کمتر از اين مجالس خبري است چه مقدار تفاوت ميکند؟ آيا کلاهبرداري، رشوه، دروغ، تهمت، بيعفتي، خيانت، غش، حتي بينمازي و کهالت در آداب و اعمال وجويي، چه مقدار تفاوت ميکند!! و البته با اين وضع نبايد چندان هم تفاوت کند فقط در شهرهاي مذهبي چون مردم سر و کاري در سال با مجالس مذهبي پيدا ميکنند و اقلا تباکي براي امام حسين عليهالسلام انجام ميدهند و چند تا سينه سه ضرب!، اطمينان خاطر بيشتري پيدا کرده و از خداوند و امام حسين و فاطمه زهرا طلبکار هم خواهند بود! حال تصور فرمائيد چه راهي بهتر از اين براي بيدين کردن مردم وجود دارد! چه تدبيري براي بيمحتوا ساختن شريعت بهتر از اين مشي ميتوان انديشيد! چگونه ميتوان تمامي زحمات پيامبر و ائمه معصومين عليهمالسلام و علماء دلسوز و معاد باور را بهتر از اين به هدر داد! علما در طول ساليان دراز و عمري توغل و تلاش و مسافرتهاي سخت و طاقتفرسا، و حوزههاي علميه در طول هزار سال تلاش بيوقفه و تحمل آن همه سختي و رنج، کلمات معصومين را که همانا عين شريعت محمدي صلي الله عليه و آله و سلم است در ميان ما حفظ کردند و براي درک صحيح آن اصول و قواعد و ضوابط تعيين کردند و معيارها وضع نمودند، ولي يک گوينده و يا مداح بيسواد کاسب منش، براي گرمي مجلس و تشويق بانيان و مستمعان، تمامي آنان را ناديده گرفته (بلکه اصلا بلد نيست) و هر چيزي را به نام فرهنگ تشيع در ميان مردم عوام ميپراکند. خدا اسلام و تشيع را از شر اينها حفظ نمايد!.
[2] در اين باب روايات بسياري وارد شده و چون امروزه با وسائل و امکانات انتقال صوت و تصوير به سرعت امکان ايجاد يک سنت - اعم از نيک و زشت - وجود دارد و به همان نسبت آثار يک عمل را گسترش ميدهد، شايسته است هم گويندگان ديني و هم مداحان و حتي برگزار کنندگان مجالس ديني به مضان اين روايات توجه کنند. و به گونهاي عمل نکنند که خداي ناکرده تا مدتهاي طولاني وزر عمل خويش را - که ممکن است ديگران عمل کننده آن باشند - بر دوش کشند. رواياتي با اين مضامين هم از طريق خاصه و هم عامه رسيده است که به چند نمونه اشاره ميکنيم: امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: «لا يتکلم الرجل بکلمة هدي فيؤخذ بها الا کان له مثل اجر من اخذبها و لا يتکلم بکلمة ضلالة الا کان عليه مثل وزر من اخذ بها» هر کس کلامي به هدايت شونده است. و کسي سخن به گمراهي نميزند مگر اين که همانند کسي که گمراه ميشود معصيت کرده است. اختصاص، شيخ مفيد، تحقيق علي اکبر غفاري، ص 250؛ ثوابالاعمال، صدوق، قدم له حسن خرسان، ص 132. با تفاوتهاي اندکي در عبارت، بحارالانوار، مجلسي، ج 1، ص 75؛ تحفالعقول، ص؛ بحارالانوار، ج 17، ص 188. عن ابي حعفر عليهالسلام قال «ايما عبد من عبادالله سن سنة هدي کان له اجر من عمل بذلک من غير ان ينقص من اجورهم شئي، و ايما عبد من عبادالله سن سنة ضلال کان عليه مثل وزر من فعل ذلک من غير ان ينقص من اوزارهم شئي» هر بندهاي از بندگان خدا که سنت و روش هدايتي را تاسيس کند، اجر او همانند اجر کساني است که به آن عمل کنند بدون آن که چيزي از اجر آنها کاسته شود. و هر بندهاي که سنت و روش گمراه کنندهاي را تاسيس کند، گناه او همانند کساني است که به آن عمل کنند بدون آن چيزي از گناه آنها کاسته شود. ثوابالاعمال، صدوق، قدم له سيد حسن خرسان، ص 132. حذيفة بن يمان گويد در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سائلي ايستاد و از مردم تقاضاي کمک کرد، پس مردم ساکت شدند. پس از آن مردي برخاست و به او کمک کرد و پس از او مردم نيز کمک کردند، سپس پيامبر فرمود: «من استن خيرا فاستن به فله اجره و مثل اجور من اتبعه غير منتقص من اجورهم شئيا، و من استن شرا، فاستن به فعليه وزره و مثل اوزار من اتبعه غير منتقص من اوزارهم شيئا» کسي که روش نيکي را بنياد نهد و به آن عمل کند، پس اجر آن از آن اوست و همانند اجر کسي که او را پيروي کند بدون آن که چيزي از اجر آنان بکاهد. و کسي که روش زشتي را بنياد نهد و به آن عمل کند، گناه عمل خويش را خواهد داشت و همانند گناه کساني که او را پيروي کنند بدون آن که چيزي از گناه آنان بکاهد. مستدرک، حاکم نيشابوري، ج 2، ص 516 با تخليص حافظ ذهبي، بيروت، دارالمعرفه. و در سنن الکبري بيهقي همين مضمون با اندکي تفاوت در عبارات آمده است رک: سننالکبري بيهقي، ج 4، ص 176 - 175. روايت معروف نبوي که: «من سن سنة حسنه... و من سن سنة سيئة» و رواياتي به همين مضمون در مأخذ زير آمده است: مسند امام محمد حنبل، ج 2، ص 362 - 361 -360 -، چند حديث به همين مضمون نقل شده است؛ سنن ابن ماجه،ج 1، ص 74، حديثهاي 210 - 209 -207 -206 -205 -204 -203؛ کنزالعمال، هندي، حديثهاي 43075 - 6 - 7 - 8 - 9؛ و در ثواب الاعمال، صدوق، ص 119، روايتي به همين مضامين از امام باقر عليهالسلام آمده است؛ و رک ايضا، بحارالانوار، مجلسي، ج 71، ص 258. مطالبي که امروز به عنوان ذکر معصيت خوانده ميشود و با وسائل امروز در سطح کشور توزيع ميگردد، گاهي مطلب بيپايهاي است - که شايد ذوق يک مداح و يا واعظي بوده - و به امام عليهالسلام نسبت داده شده، به سرعت در کشور منتشر ميشود. و مخصوصا اگر اين مطلب در تحريک مستمعان، گيرايي داشته باشد، ديگر گويندگان و مداحان به آن تأسي کرده و مرتب در مجالس خود نقل ميکنند. در اين زمان که گويندگان و مداحان به علت کثرت مشاغل فرصت مطالعه مقتل را ندارند و بيشتر به افواه تکيه ميکنند تا اسناد!، کسي که اولين گوينده و يا به تعبير صحيحتر اولين جاعل اين مصيبت بوده، همواره در جرم دروغي که به ائمه بسته است و ديگران نقل کردهاند، شريک خواهد بود. اين مطلب شامل شاعران و مرثيهگويان نيز خواهد شد که برخي بدون توجه به واقعيات حوادث و بدون مطالعه، همواره درصدد داغتر کردن اشعار خويشاند و با استفاده از ذوق خويش به جعليات واهي و گاهي خلاف شأن ائمه عليهمالسلام ميپردازند. و با اندکي تأمل برگزار کنندگان مراسم عزا و مصيبت نيز در همين سلک و مشمول همين روايات خواهند بود، کساني که هر ساله به ابداع وسائل و ابزار و نوع خاصي از عزاداري ميپردازند تا بيشتر جلب توجه کنند. توجه نداشتن به اين مطلب که: عزاداري از اعمال عباديه است و حتي برخي معتقداند از عبادات توقيفه است به اين معني که شکل آن نيز بايد از معصوم عليهمالسلام رسيده باشد و يا به نحوي مورد تاييد آنان باشد، و نميتوان به هر شکلي که انسان دلش خواست به عزاداري بپردازد؛ حداقل بايد قبل از ابداع عملي در مراسم عزاداري، از مراجع تقليد کسب تکليف کرد، در غير اينصورت مشمول «من سن سنة سيئه» خواهد شد. برگزاري مراسمي که همراه با ارتکاب گناهي باشد، صد در صد مغضوب امام حسين و اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام است و گناهي بيش از ارتکاب يک عمل معمولي دارد. آنچه امروزه يک وظيفه براي همه عالمان دلسوز دين است، پالايشي همگاني و مصمم، هم در محتواي مصائب و هم در شکل مراسمي است که به عنوان عزاي سيدالشهداء و ائمه معصومين عليهمالسلام صورت ميگيرد؛ در غير اينصورت همه در اين ولنگاري شريک خواهيم بود و هيچ عذري به درگاه سيدالشهداء عليهالسلام نخواهيم داشت. حادثهاي که در آن عزيزترين بندگان خدا براي استحکام و اعتلاء دين خدا و تحکيم ارزشهاي ديني، با وحشيترين وجه ممکن به شهادت رسيده و زن و فرزندان او با آن حال رقت بار به اسارت رفتهاند، اينگونه وجهالمعامله عدهاي قرار گرفته، تا به بهايي.... به تحريف آن بپردازند به گونهاي که به حداقل اثردهي برسد!؟ به هر صورت حفاظت و حراست از شعائر ديني و جلوگيري از دستبرد نااهلان، اولين وظيفه هر عالم معاد باور ديني است؛ زيرا سخن از دين و اهل بيت گفتن کار هر کاسب و يا از راه رسيدهاي نيست و اين گونه نيست که داشتن صدايي خوش، اولين و آخرين شرط روضهخواني باشد! و حتي مجلس داري و اقامه عزا براي ائمه معصومين عليهمالسلام نيز داراي شرائط و اهليتهائي است و با مجالس ميهماني تفاوت عمده دارد. عدم توجه و مسامحه برخي از بزرگان و عالمان در قبال برخي از اين کجرويها، با کمال تاسف راه را براي هر نوع عمل باز ساخته و حتي زبان مصلحان را نيز به بند آورده است.
[3] اختصاص، شيخ مفيد، تحقيق علي اکبر غفاري، ص 250 عن العالم عليهالسلام «من استن بسنة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها من غير ان ينقص من اجورهم شئي و من....».
[4] حج، س 11، آيه 22.