بازگشت

در اخلاص


مستور نماند كه مقصد اصلي و غرض كلي از فرستادن پيغمبران و صحف شريفه آسماني، كشاندن خلايق است به سوي خداوند تبارك و تعالي. و نشان دادن ايشان است به آيات باهره و معجزات قاهره به آن جماعت، ذات اقدس يگانه داناي تواناي بي نيازي كه آفريننده و روزي دهنده و نگاه دارنده و ميراننده و زنده كننده تمام جهانيان است و احدي غير از ذات مقدسش را بهره و نصيبي از امور مذكوره نيست. و انبياي عظام و اوصياء كرام عليهم السلام به بيانهاي شافيه و براهين كافيه، مراتب مسطوره را واضح و هويدا نمودند. و در آوردن خلايق به زير بار باور كردن و تصديق نمودن و تسليم داشتن آنچه فرمودند و بنا داشتن بر فرمانبرداري آنچه امر نمودند، رنجها كشيدند و ناشايستها شنيدند و مصيبتها ديدند و جان و مال بخشيدند، به اميد آن كه خلق، پروردگار خود را شناسند و خود را بنده فقير عاجز ذليل دانند و جز


ذات مقدس، خالق و رازق و دافعي نبينند و ندانند؛ حاجت دارند، از او بخواهند؛ از بلا ترسند، ردش را از او مسألت نمايند؛ سركشي نمودند، عفو و صفح آن را از او طلبند. و براي آنان كه باور كردند و پيروي نمودند، اعمال و آدابي مقرر نمودند؛ بعضي قلبي و بعضي جوارحي كه به وسيله آنها اظهار بندگي كنند و اعتراف به عجز و اضطرار و فقر خويش نمايند و به آنها حاجات خود را بخواهند و حق ربوبيت را ادا نمايند. و اين رقم عمل را در لسان شرع «عبادت» گويند كه حاق معني آن پرستش و بندگي كردن است كه تمام نشود و درست نيايد، تا آنگاه كه خود را بنده داند و عبادت را از روي عبوديت خود بجاي آرد. چه بسا شود كه انسان عبادت كند و پسندد آنچه را خداي براي او خواسته، و لكن معني عبوديت در كمون نفسش نباشد و خود را براستي بنده نداند و از اين جهت سركشي كند و از معاصي كناره نكند. و گاهي به عكس مي شود كه خود را بنده داند و لكن در پرستش مسامحه نمايد. و اين مطلب در محل خود مشروحا ذكر شده در مقام فرق ميان عابد و عبد و عبادت و عبوديت. و در هر دو مرحله بايد براي ذات مقدس حضرت احديت جل جلاله شريكي قرار ندهد؛ يعني پرستش نكند مگر خداوند را و خود را بنده احدي نداند مگر بنده ذات مقدس او. معبود نگيرد جز او و مولايي نداند غير او. و در تلاوت آيه مباركه اياك نعبد البته بايد ملتفت شود به هر دو مقام؛ و به جهت كاذب نبودن در اين دعوي، بايد آنچه به زبان گفته، در سويداء قلبش ثابت و راسخ باشد و كردارش با آنچه در دل گرفته و زبان گفته، مطابق باشد. پس اگر كسي پرستش كند مخلوقي را به اين كه داعي و محرك او در كردن آن عبادت، مخلوق باشد كه تا در قلبش جاي گيرد و او را از اين عابد خوش آيد يا به ازاء آن عمل مالي به او دهد، در عبادت براي پروردگار خود شريك


قرار داده و داخل در يكي از اقسام مشركين شده. و اين مطلب با شهادت وجداني عقل صافي بر آن، در مطاوي كتاب و سنت به غايت واضح و هويداست؛ بلكه بعد از تامل معلوم مي شود كه اذن در عملي به اين نحو و روادانستن آن، معقول نيست؛ زيرا كه آن منافي است با غرض اصلي از سال رسل و انزال كتب و مقاصد انبياء عليهم السلام؛ و از حكيم علي الطلاق، نشود چنين كاري صادر شود. و بر فرض جواز، معقول نيست كه براي عمل ثوابي باشد و مستحق اجري شود.