بازگشت

دلايل دوگانگي برخوردها


گرچه مي توان دلايل سياسي - اجتماعي گوناگون را مطرح كرد؛ ولي به نظر نگارنده عمده ترين دليل آن، تفاوت نگاه مردم به اين واقعه و كلا اولاد علي عليه السلام است كه اين دوگانگي را توجيه مي كند. آنچه بني العباس را وادار به مقاومت و برخورد در برابر گسترش فرهنگ عاشورا مي كرد، همان نگاه بشري و ظلم ستيزانه اين حادثه بود كه به صورت طبيعي مردم را به شورش و مقاومت و عدم اطاعت در برابر ستم وادار مي ساخت و حكومتها را تحت تاثير شديد قرار مي داد؛ ولي آنچه در زمان صفويه و قاجاريه اتفاق افتاد، نگاه آسماني بخشيدن به اين حادثه بود و آن را از حالت درس آموزي به حادثه اي رازآلود تبديل ساختن. اگر چنين نگاهي در زمان بني العباس محقق مي شد، حتما چندان مخالفتي را بر نمي انگيخت.

آنچه از حادثه عاشورا در زمان صفويه و قاجار در ايران تبليغ شد، صرفا برگزاري مراسم عزاداري و گريستن بر آن بزرگواران بود، نه توجه به فلسفه شهادت و عاشورا. به عبارتي نگاه ثبوتي دادن به حادثه تا نگاه اثباتي با غيربشري جلوه دادن عاشورا تا حادثه اي قابل تقليد و درس آموز. لذا در اين دوران فرهنگ توسل و اظهار ارادت ظاهري و لفظي به ائمه معصومين عليهم السلام بيش از تاسي عملي و تاثيرپذيري اجتماعي - سياسي تبليغ و شايع مي شود، و به همان اندازه همگاني و يا حداقل همسازي آن با حكومتهاي جائر بيشتر مي گردد.