بازگشت

چگونگي جمع


در اين تضاد ظاهري، ما جز برگزيدن يكي از دو راه را نخواهيم داشت: يا بايد

با تكلف، تمامي روايات و آيات يكي از دو طرف را در رد و يا تاويل كرد؛ و يا اين كه به روش ديگري اين عويصه را برداشت كه نه نيازي به تاويل و تفسيرهاي نه چندان عقلايي باشد و نه آنها را از حوزه راهنمايي و الگوگيري خارج نمايد.


راه حل جمع بين اين دو دسته از روايات آن است كه بين مقام ثبوت و اثبات تفكيك قائل شد. مقام ثبوت همان جايگاه واقعي و فوق بشري معصوم است كه از آن سخن گفتيم. موجودي كه به ظاهر بشر است ولي تالي تلو خداوند قرار گرفت و با اندكي تنزل، جامع تمامي كمالاتي است كه براي ذات اقدس احديت قائليم. [1] و همين موقعيت است كه به آنها شايستگي وساطت وحي يا تفسير و تبيين كلام الهي را مي دهد. اين تمايز ذاتي (نه اعتباري)، قدرت و توان درك كامل كلام الهي (به صورت انحصاري) را در وجود آنها ميسر ساخته است. موقعيتي غير قابل جايگزيني و داراي همه لوازم و اصول اين شايستگي. درك واقعي و شناخت كنه اين مقام، براي انسانها (همانند درك كنه ذات الهي) غير ممكن است و به همين علت مكلف به شناخت آن نيز نمي باشند. وجود آنها در اين مرحله به اندازه وجود الهي رازآلود و دست نايافتني است و ممكن است ورود در آن براي بسياري از مردم، گمراه كننده نيز باشد. ولي معصوم در مقام اثبات، همه خصوصيات و آثار و علايم يك بشر را داراست كه هم درك و شناخت آن مقدور است و هم تبعيت از آن. بنابراين مي توان گفت: معصوم در مقام اثبات، همانند قرآن، وجودي تنزل يافته پيدا كرده است. به همان دليلي كه قرآن براي قابل درك قرار گرفتن، نازل شده است، در غير اينصورت هيچ بشري توان تحمل كلام الهي را نداشت؛ و معصوم نيز در جايگاه ثبوتي خود، براي بشر دست نايافتني و غيرقابل تحمل بود. بنابراين با وجود مادي و اثباتي آنها، از آن مرحله فاصله بسيار گرفت تا بتواند براي مردم الگو و اسوه و راهنما قرار گيرد و قابليت تبعيت و تاسي داشته باشد. [2] .


بايد توجه داشت كه ورود به مقام ثبوت معصوم، اولين عارضه اي كه ايجاد خواهد كرد اين است كه فاصله اي عميق ميان انسانهاي معمولي و معصوم ايجاد خواهد كرد و عملا آنها را از صحنه تاثيرگذاري و تبعيت عملي مردم خارج خواهد نمود و وجود آنها را همچون وجود الهي رازآلود خواهد ساخت كه فقط در مقام توسل و رفع حوائج و گرفتاريها مورد استفاده قرار خواهد گرفت!


پاورقي

[1] در اين وجه اعتقاد به غيب، ولايت تامه، کرامات و معجزات، تصرفات در تکوين، عالم بودن بما کان و ما يکون و ما هو کائن و... قابل توجيه است؛ زيرا اين جايگاه لازمه‏اش داشتن چنين قدرت و توانايي است.

[2] اين سخن را نگارنده در جايي نديده است لذا از صاحب نظران انتظار دارد آن را به نقد و تحليل گيرند تا اگر در آن ناراستي است اصلاح گردد. آنچه در اين چند سطر خلاصه و دربسته اشاده شده، آن است که قرآن و معصوم، که آن را به ثقلين مي‏شناسيم سرنوشتي يکسان خواهند يافت. درک و تحمل مستقيم کلام الهي براي بشر غير مقدور است. لذا بنابر اعتقاد برخي، قرآن در قالب کلمات، شکل نازل شده و يا رقيق شده کلام الهي است تا براي مردم قابل فهم باشد و معصوم نيز چنين است. وجود مادي معصوم يعني حصاردر دائره انسانيت و به معناي وجود رقيق شده آن تا امکان الگوگيري و شناخت آنها ميسر باشد. و چنين وجودي نيز جايگاه لطف و منت خداوند را به خوبي توجيه خواهد کرد. البته در نظر دارم اين بحث را درمقالتي ديگر به بحث گذارم ان ‏شاءالله.