بازگشت

مشاركت در جهاد


بـررسـي هـمـه مـوارد و شـواهـد اين (حضور)، به طول مي انجامد. بعنوان نمونه به چند صحنه اشـاره مـي شـود، تـا روشـنـگـر ايـن بـُعـد بـاشـد، آن هـم از بـانـوانِ غـيـر اهل بيت عصمت.

طوعه

وقـتـي حـضرت مسلم به نمايندگي از سوي امام حسين (ع) به كوفه اعزام شد و هزاران نفر با او بـيـعـت كـردنـد، بـا آمدن ابن زياد به كوفه و دگرگون شدن اوضاع، مردم نيز دور مسلم بن عـقيل را خالي كردند و او تنها و غريب و سرگردان در شهر كوفه مي گشت و پناه و مأمني نداشت. طوعه زني فداكار بود كه وقتي مسلم را شناخت، با آنكه شهر پرآشوب بود، او را به خانه خـويـش راه داد و پـذيـرايـي كرد و با اين عمل مخاطره آميز و شجاعانه، وفاداري خويش را به امام حسين (ع) و نماينده او نشان داد. [1] .



درها همه بسته بود، در قحطي مرد

فرياد نشسته بود، در قحطي مرد



يك زن، شبِ كوچه هاي بن بستِ غريب

مـردانـه شكسته بود، در قحطي مرد [2] .



و در يك مرحله، خانه آن زن، ميدان رزم مسلم بـا مـهـاجـمـانِ كـوفـي شـد و سـرانـجـام از خـانه طوعه بيرون آمد و در ميدانگاه با آن سپاه مهاجم جنگيد. [3] .

همسر زهير

وقـتـي سـيـدالشـهـدا(ع) در راه كـربـلابـه زهـيـر بـن قين برخورد و قاصدي به طرف خيمه او فـرسـتـاد، ابـتدا زهير نمي خواست اجابت كند و بي ميلي نشان داد. ولي همسرش او را تشويق كرد كـه نـزد امـام رود و بـبـيـند كه پسر پيامبر چه مي گويد و با او چه كار دارد؟ همين رفتن بود كه زهـيـر را حـسيني ساخت و به امام پيوست. [4] همسرش نيز همراه او آمد و همراه و همسفر زيـنـب و اهـل بـيـت امـام شـد. اگـر تـشويق و تحريك همسر زهير (دلهم بنتِ عمرو) نبود، شايد زهير توفيق پيوستن به جناح حق و نيل به فوز شهادت در عاشورا را نمي يافت.

امّ وهب

امّ وهـب، همسر عبدالله بن عمير كلبي بود و در كوفه مي زيست. وقتي شوهرش تصميم گرفت بـراي يـاري سـيـدالشهدا(ع) شبانه از كوفه به كربلا برود، اصرار كرد تا او را نيز همراه خـويـش بـبرد. آنان شبانه به ياران امام پيوستند. روز عاشورا وقتي شوهرش به ميدان رفت، او نيز چوبي به دست گرفت و عازم ميدان شد، امّا سيدالشهدا(ع) جلوي او را گرفت و فرمود: بر زنـان جـهـاد نـيست. پس از آنكه شوهرش به شهادت رسيد، خود را به معركه رساند و به پاك كـردن خـون از چـهـره او پـرداخت. شمر غلام خود را فرستاد. آن غلام، با گرزي كه بر سر آن بانوي رشيد كوبيد، او را هم شهيد كرد. [5] .

فـرزنـد امّ وهـب نـيـز در عاشورا به شهادت رسيد. مادرش روز عاشورا از مشوّقان او بود تا به جانبازي و فداكاري بپردازد. وقتي وهب (پسر او) پس از مقداري جنگيدن، نزد مادر برگشت و گفت: آيـا راضـي شـدي؟ مـادرش گـفـت: وقـتـي راضي مي شوم كه در ركاب حسين (ع) به شهادت برسي. دوباره رفت و جنگيد تا شهيد شد. امّ وهب، اوّلين زني بود كه از سپاه حسين بن علي (ع)به شهادت رسيد [6] و تنها زن شهيد در كربلا بود.

مادر عمرو بن جناده

كـم سـن و سـال تـرين شهيد كربلا از ياران امام، عمرو بن جناده يازده ساله بود. پدرش در حمله اوّل شـهـيـد شد. خودش خدمت امام حسين (ع) آمد و اجازه ميدان طلبيد. امام اجازه نمي داد و او اصرار مي كـرد. امـام مـراعات حال مادرش را مي كرد. ولي او گفت: (اِنَّ اُمّي اَمَرَتْني)، [7] مادرم دستور داده است كه به ميدان بروم و لباس رزم بر من پوشانده است.

عـلاوه بـر ايـنـكـه مادرش (بحريّة بنت مسعود خزرجي) مشوّق او براي جهاد و شهادت بود، پس از شـهـادت نـيـز بـا روحـيه اي بزرگ با اين مسأله برخورد كرد. سپاه دشمن سر او را به طرف سـپـاه امـام حـسـيـن (ع) افـكـنـدنـد. مـادرش آن سـر مـطـهّر را برداشت و خطاب به آن مي گفت: چه نيكو جهاد كردي پسرم! اي شادي قلبم، اي نور چشمم! سپس سر را پرتاب كرد و با آن كسي را كـشـت، آنـگـاه چـوبه خيمه را برداشت و حمله كرد كه به وسيله آن بجنگد. امام حسين (ع) مانع شد و او را به خيمه زنان برگرداند. [8] .

همسر مسلم بن عوسجه

(امّ خـلف)، هـمـسـر مـسـلم بـن عوسجه از زنان برجسته شيعه بود كه در كربلا حضور داشت و از يـاران سـيّدالشهدا(ع) بود. وقتي همسرش مسلم شهيد شد، پسرش (خَلَف) آماده نبرد شد. امام از او خـواسـت كه به مراقبت از مادرش بپردازد، امّا مادرش او را به جهاد در راه ياري امام تشويق كرد و گـفـت: جـز بـا يـاري پـسـر پـيغمبر، از تو راضي نخواهم شد. خلف به ميدان شتافت و پس از جنگي نمايان به شهادت رسيد. وقتي سر او را به طرف مادرش پرتاب كردند، شجاعانه سر را برداشت و بوسيد و گريست. [9] .

او نيز، هم در تشويق فرزند به مبارزه در راه ياري دين و هم برخورد مناسب و شايسته با شهادت جوانش، الهام بخش مادران شهيد است كه از تقديم فرزندان خود براي ياري اسلام، مضايقه اي ندارند.


پاورقي

[1] الکامل، ابن اثير، ج 2، ص 541.

[2] محمدرضا سنگري.

[3] ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 58.

[4] مقتل الحسين، مقرّم، ص 208.

[5] اعيان الشيعه، ج 3، ص 482، انصارالحسين، ص 61.

[6] بحارالا نوار، ج 45، ص 17.

[7] انصارالحسين، ص 86.

[8] تنقيح المقال، مامقاني، ج 2، ص 327.

[9] رياحين الشريعه، ج 3، ص 305.